|

اینفوکراسی

دیجیتالی‌شدن و بحران دموکراسی، موضوع کتاب «اینفوکراسی» بیونگ‌چول هان شامل پنج جستار است که عناوین آنها از این قرارند: «رژیم اطلاعات»، «اینفوکراسی»، «پایان کنش ارتباطی»، «عقلانیت دیجیتال» و «بحران حقیقت». چول هان در این کتاب نشان می‌دهد که سلطه به‌جای رژیم انضباطی دیگر تحت «رژیم اطلاعات» اعمال می‌شود و سرمایه‌داری اطلاعات، تکنولوژی نئولیبرالی قدرت را از آن خود می‌کند.

اینفوکراسی

دیجیتالی‌شدن و بحران دموکراسی، موضوع کتاب «اینفوکراسی» بیونگ‌چول هان شامل پنج جستار است که عناوین آنها از این قرارند: «رژیم اطلاعات»، «اینفوکراسی»، «پایان کنش ارتباطی»، «عقلانیت دیجیتال» و «بحران حقیقت». چول هان در این کتاب نشان می‌دهد که سلطه به‌جای رژیم انضباطی دیگر تحت «رژیم اطلاعات» اعمال می‌شود و سرمایه‌داری اطلاعات، تکنولوژی نئولیبرالی قدرت را از آن خود می‌کند. هان از خصلت توتالیتر رژیم اطلاعات پرده‌برداری می‌کند که هدف آن دانستن همه‌ چیز است و این دانستن از طریق عملیات الگوریتمی رخ می‌دهد. پایان عصر «کنش ارتباطی» و نیز ‌پارادایم‌شیفت از «رژیم انضباطی» به «رژیم اطلاعات» از دیگر مباحث چول هان در کتاب‌اند. این متفکر آلمانی متولد کره جنوبی، برای طرح مفهوم «اینفوکراسی» و تبیین سازوکار عصر دیجیتال، به مصاف با متفکرانی همچون فوکو، هابرماس، آرنت و اشمیت می‌رود و به بازخوانی انتقادی از مفاهیم بنیادی این متفکران مطرح می‌پردازد. از ایده‌های مهم کتاب «اینفوکراسی»، مسئله بحران دموکراسی است. چول هان معتقد است در جهان داده‌گرا، دموکراسی جای خود را به اینفوکراسی داده‌محور می‌دهد و تحلیل داده به کمک هوش مصنوعی جایگزین فضای گفتمان عمومی می‌شود؛ فرایندی که در نهایت پایان دموکراسی را رقم می‌زند.

جستارهای بیونگ‌چول هان در کتاب «رایحه زمان» وجه فلسفی پررنگی دارد. او در این جستارها به مفهوم فلسفی «زمان» و تأثیر آن بر جامعه‌ مدرن پرداخته است و موتیف‌های تکرارشونده آثارش را نیز پیگیری می‌کند. هان، پیش ‌از این نیز در جستارهای دیگرش به مقوله «کار» توجهی خاص داشته است و در این کتاب نیز کار را در نسبت با مقوله زمان و ادراک معاصر از زمان واکاوی می‌کند. او از بحران ناشی از اولویت‌یافتن مطلق «زندگی عملی» سخن می‌گوید که در نهایت به کاهش و تقلیل ارزش زیست انسانی به زندگی یک حیوان کارگر تبدیل می‌شود. به عقیده چول هان، صرف غوطه‌ور‌شدن در زندگی عملی روزمره، ظرفیت انسان را برای درنگ و تفکر از بین می‌برد و تجربه زمان مطلق را ناممکن می‌کند. هان با یک بررسی تاریخی ریشه‌های این بحران را به آغاز مدرنیته و تکامل آن در جامعه عمل‌گرای امروزی بازمی‌گرداند و پس از طرح مسئله خود و بیان کم‌وکیف بحران زمان، از احیای زندگی نظرورزانه و بازنگری دوباره در هنر درنگ‌کردن به‌عنوان گام‌های ضروری برای غلبه ‌بر این بحران نام می‌برد و پیشنهاد می‌کند که این ارزش‌گذاری مطلق زندگی 

بر‌ اساس صرف عمل باید کنار گذاشته شود تا معنای زمان و ارزش‌های انسانی بازیافته شود. در‌واقع می‌توان اذعان کرد که «رایحه زمان» فقط یک متن فلسفی نیست، بلکه همچنین فراخوانی است برای درک ارزش درنگ‌کردن و ضرورت تفکر نظرورزانه در جهانی که به‌ طور فزاینده‌ای تحت ‌سلطه تقاضا برای بهره‌وری بیشتر و کارکردن مداوم است. او مانند دیگر آثارش بحث را به رابطه ماهیت کار و نقش فناوری در زندگی معاصر و دنیای دیجیتالی‌شده می‌‌کشاند و به مسئله بحران معنا در عصر پرشتاب ارتباطات می‌پردازد. جستارهای «رایحه زمان»، در عین تحلیل عمیق و تأمل‌برانگیز از زندگی کنونی، انسان معاصر را به بازنگری در درک زمان و اخلاق مدرن کار دعوت می‌کند تا تعادلی بین عمل و نظر در زندگی معاصر پدید آورد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها