|

درباره نمایش «زیر صفر»، نوشته و کار علیرضا سید

سرمای حاصل از ناآگاهی و خودخواهی

ابراهیم طلعتی‌نژاد

«زیر صفر» برای رهایی از سرمای حاصل از خودمحوری، خود‌خواهی و ناآگاهی همواره انسان، سودای اندیشه‌ورزی را مانند شعله‌ای دوردست درخود می‌پروراند و امیدوار است از این شعله افقی را برای مخاطبش به تصویر بکشد، هرچند کوچک و دور، اما تأمل‌برانگیز.
نمایش «زیر صفر» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا سید، هرچند از نظر کارگردانی و در پی آن از نظر حرکات و فضا‌سازی چندان موفق نیست و در بازی‌ها و میزانسن و تابلوها و خلق فضای نمایشی از کمبودهایی رنج می‌برد، اما به‌واسطه سعی در ایجاد روایت‌های درون‌متنی در راستای اندیشه‌ورزی قابل‌‌احترام است. نویسنده متن که خود کارگردان نمایش نیز هست، تلاش خود را برای تحلیل شرایط امروزی انسان معاصر در تقابل با دنیای پیرامون کرده است؛ دنیایی که گویا پیش از هر انسان اوست که تمایلاتش را بر انسان ناآگاه تحمیل می‌کند؛ انسانی که به داشته‌ها و نداشته‌هاش اشراف ندارد و همواره بر این ناآگاهی بنیان خود را بنا می‌کند تا در این شکل‌گیری روزی به ویرانه‌ای در‌خود‌فرورفته و خاموش بدل شود.
این نمایش در چهار اپیزود با زاویه‌هایی مختلف به هویت انسان در زندگی می‌پردازد. در اپیزود اول سربازان آلمانی برای اعدام یک نفر به‌واسطه اینکه نقطه ایستادن اسیر بعد از اصابت گلوله و پاشیدن خون به عکس پیشوا مناسب نیست، در سر‌سپردگی بی‌واسطه و جنون قدرت خود را با بلاهت برای اثبات وفاداری در مقابل گلوله قرار می‌دهند و سر آخر سرجوخه نیز به دست مرد اسیر برای ایجاد نقطه مناسب برای اعدام کشته می‌شود. در اپیزود دوم زنی شاعر با خواندن شعرش به مردی سانسور‌چی بر‌می‌خورد که او را در وهله اول تشویق و بعد شعرش را تا آنجا که هویت و آزادی او را حتی از نوع نگرش درونی به زندگی تصاحب می‌کند و با تهی‌شدن شعر از معنی، زن را نیز به‌واسطه شعار آرامش از آرامش و آزادی تهی می‌کند و در اپیزود سوم با مرد و زنی روبه‌رو هستیم که در بازاری مدرن آنچه را از پس‌انداز و رنج سالیان دارند، خرج خرده‌وسایلی می‌کنند که جامعه سرمایه‌داری برایشان انتخاب می‌کند و خود در این میان چون برده‌ای در آخر یوغ اقساط بلندمدتی را بر گردن می‌نهند که خود نیز به آن آگاهند.
در اپیزود چهارم با فضایی مدرن‌تر و پیشرو روبه‌رو هستیم. کارمندان شرکت سازنده دوربین‌های مدار‌بسته با صندلی‌ای روبه‌رو می‌شوند که مدیر کارخانه برایشان فراهم آورده است و قادر به محوکردن خاطرات بد از ذهن انسان است و بعد از امتحان همه کارمندان، کارمند آخر که خود تمایلی به انجام این کار ندارد و همه را به‌نوعی در انجام این کار سرزنش می‌کند، در غیبت بقیه دست به امتحان زده و دستگاه بر‌هم‌ریخته قاطی می‌کند و او را از هویت بشری و اندیشه‌هایی که هزاران سال بشر را به این نقطه رسانده است تهی می‌کند؛ خاطرات بدی که همواره قسمت تأثیر‌گذار زندگی هر انسان است و ما در زندگی بی‌واسطه دچار مشکلاتی می‌شویم که در پس بدی خود منجر به آگاهی یا کشف و گاها پیشرفت می‌شوند و گذشته را به پلی برای آینده تبدیل می‌کنند.
همان‌طور که پیداست، در هر چهار اپیزود نویسنده سعی در پرداختن به موضوعات انسان‌محور و سعی در برقراری رابطه‌ای همسو با این اندیشه در چهار اپیزود را دارد؛ موضوعاتی که انسان در طول تاریخ و دوران معاصر کنونی در آن خودمحورانه دست به خلق و کشف زده، اما همواره این کشف و خلق، انسان را از آزادگی و زیستن برای زنده‌بودن در چارچوب قانون و قاعده‌های خودخواسته به اسارت کشیده است. هرچند انسان در وهله اول خود مسئول امور خویش است، اما همواره جامعه برای فرد نبوده و این رویکرد از آنجا می‌آید که انسان پیش از خردورزی و آگاهی در شبکه درهم‌تنیده قانون‌ها و روابط اجتماعی تحمیل‌شده به حبس کشیده شده است. با وجود اینکه نمایش «زیر صفر» در رسیدن به لایه‌های جامعه‌شناختی و زیستی انسان در قبال خود و جامعه خیلی عمیق نشده است، اما با‌ توجه به رویکرد اندیشه‌ورزانه خود، مخاطب را با احترام مورد خطاب قرار داده و سعی در ایجاد سؤال برای ایجاد فضای مثبت و مفید دارد، از‌این‌رو و از این منظر از بسیاری از تئاترهای امروز موفق‌تر عمل کرده است.

«زیر صفر» برای رهایی از سرمای حاصل از خودمحوری، خود‌خواهی و ناآگاهی همواره انسان، سودای اندیشه‌ورزی را مانند شعله‌ای دوردست درخود می‌پروراند و امیدوار است از این شعله افقی را برای مخاطبش به تصویر بکشد، هرچند کوچک و دور، اما تأمل‌برانگیز.
نمایش «زیر صفر» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا سید، هرچند از نظر کارگردانی و در پی آن از نظر حرکات و فضا‌سازی چندان موفق نیست و در بازی‌ها و میزانسن و تابلوها و خلق فضای نمایشی از کمبودهایی رنج می‌برد، اما به‌واسطه سعی در ایجاد روایت‌های درون‌متنی در راستای اندیشه‌ورزی قابل‌‌احترام است. نویسنده متن که خود کارگردان نمایش نیز هست، تلاش خود را برای تحلیل شرایط امروزی انسان معاصر در تقابل با دنیای پیرامون کرده است؛ دنیایی که گویا پیش از هر انسان اوست که تمایلاتش را بر انسان ناآگاه تحمیل می‌کند؛ انسانی که به داشته‌ها و نداشته‌هاش اشراف ندارد و همواره بر این ناآگاهی بنیان خود را بنا می‌کند تا در این شکل‌گیری روزی به ویرانه‌ای در‌خود‌فرورفته و خاموش بدل شود.
این نمایش در چهار اپیزود با زاویه‌هایی مختلف به هویت انسان در زندگی می‌پردازد. در اپیزود اول سربازان آلمانی برای اعدام یک نفر به‌واسطه اینکه نقطه ایستادن اسیر بعد از اصابت گلوله و پاشیدن خون به عکس پیشوا مناسب نیست، در سر‌سپردگی بی‌واسطه و جنون قدرت خود را با بلاهت برای اثبات وفاداری در مقابل گلوله قرار می‌دهند و سر آخر سرجوخه نیز به دست مرد اسیر برای ایجاد نقطه مناسب برای اعدام کشته می‌شود. در اپیزود دوم زنی شاعر با خواندن شعرش به مردی سانسور‌چی بر‌می‌خورد که او را در وهله اول تشویق و بعد شعرش را تا آنجا که هویت و آزادی او را حتی از نوع نگرش درونی به زندگی تصاحب می‌کند و با تهی‌شدن شعر از معنی، زن را نیز به‌واسطه شعار آرامش از آرامش و آزادی تهی می‌کند و در اپیزود سوم با مرد و زنی روبه‌رو هستیم که در بازاری مدرن آنچه را از پس‌انداز و رنج سالیان دارند، خرج خرده‌وسایلی می‌کنند که جامعه سرمایه‌داری برایشان انتخاب می‌کند و خود در این میان چون برده‌ای در آخر یوغ اقساط بلندمدتی را بر گردن می‌نهند که خود نیز به آن آگاهند.
در اپیزود چهارم با فضایی مدرن‌تر و پیشرو روبه‌رو هستیم. کارمندان شرکت سازنده دوربین‌های مدار‌بسته با صندلی‌ای روبه‌رو می‌شوند که مدیر کارخانه برایشان فراهم آورده است و قادر به محوکردن خاطرات بد از ذهن انسان است و بعد از امتحان همه کارمندان، کارمند آخر که خود تمایلی به انجام این کار ندارد و همه را به‌نوعی در انجام این کار سرزنش می‌کند، در غیبت بقیه دست به امتحان زده و دستگاه بر‌هم‌ریخته قاطی می‌کند و او را از هویت بشری و اندیشه‌هایی که هزاران سال بشر را به این نقطه رسانده است تهی می‌کند؛ خاطرات بدی که همواره قسمت تأثیر‌گذار زندگی هر انسان است و ما در زندگی بی‌واسطه دچار مشکلاتی می‌شویم که در پس بدی خود منجر به آگاهی یا کشف و گاها پیشرفت می‌شوند و گذشته را به پلی برای آینده تبدیل می‌کنند.
همان‌طور که پیداست، در هر چهار اپیزود نویسنده سعی در پرداختن به موضوعات انسان‌محور و سعی در برقراری رابطه‌ای همسو با این اندیشه در چهار اپیزود را دارد؛ موضوعاتی که انسان در طول تاریخ و دوران معاصر کنونی در آن خودمحورانه دست به خلق و کشف زده، اما همواره این کشف و خلق، انسان را از آزادگی و زیستن برای زنده‌بودن در چارچوب قانون و قاعده‌های خودخواسته به اسارت کشیده است. هرچند انسان در وهله اول خود مسئول امور خویش است، اما همواره جامعه برای فرد نبوده و این رویکرد از آنجا می‌آید که انسان پیش از خردورزی و آگاهی در شبکه درهم‌تنیده قانون‌ها و روابط اجتماعی تحمیل‌شده به حبس کشیده شده است. با وجود اینکه نمایش «زیر صفر» در رسیدن به لایه‌های جامعه‌شناختی و زیستی انسان در قبال خود و جامعه خیلی عمیق نشده است، اما با‌ توجه به رویکرد اندیشه‌ورزانه خود، مخاطب را با احترام مورد خطاب قرار داده و سعی در ایجاد سؤال برای ایجاد فضای مثبت و مفید دارد، از‌این‌رو و از این منظر از بسیاری از تئاترهای امروز موفق‌تر عمل کرده است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها