فرصتي براي رصد سياسي
اصولا سياست علم تدبير اجتماع و حکومت است و اين امر ميسر نيست مگر با داشتن شناخت از رفتار جامعه. رخدادهاي اجتماعي يکي از بهترين عرصههاي دستيابي به اين شناخت است؛ جايي که حادثهاي اجتماعي مانند جشنهاي ملي يا خداي ناخواسته واکنش جامعه به بلایای طبيعي و مانند اينها، به سياستمداران اجازه دسترسي به روح جامعه را ميدهد. مردم در خيابانها آزادنه و غيرمستقيم تمايلات سياسي خود را عيان ميکنند و براي دولتمردان چه فرصتي بهتر از اين تا هم بازخورد سياست پيشين خود را ارزيابي کنند و هم نقشه سياسي آينده خود را طرحريزي. حوادث اجتماعي مانند زلزله کرمانشاه و واکنش مردم دربرابر واريز کمکهاي خود به حساب استادان دانشگاه و ورزشکاران و هنرمندان بهجاي حسابهاي رسمي دولتي، جو کمپين انتخاباتي رئيسجمهوری روحاني و واکنش مردم به جمله «تکرار ميکنيم»، جمعيتي که شايد روزي هاشمي را سياستمداري قدرتطلب ميدانست و سالها اين تخريب در گوش نسلي خوانده شده بود و با وجود اين تهراني که نفس خيابانهايش در روز مرگ هاشمي بند آمد و دلهرهايي که به جان همه افتاده بود و چه وداعي، مراسم تشييع هنرمندي که 40 سال از هنر دور مانده بود و در سنين
کهولت هم صداوسيما حاضر به پخش مصاحبه او نشد و واکنش مردم به فيلترينگ تلگرام همهشان گوياي بسياري از مسائل و حرکت جامعه است که نياز به تفسير ندارد. يکي از اين رويدادهاي اجتماعي ما که بعد از 1375 هنوز براي ما رؤيايي مينمايد، حضور در جام جهاني به عنوان يکي از بزرگترين عرصههاي ورزشي جهاني است. واکنش مردم همچنان در اين عرصه جالب توجه است و بازي عجيب روزگار آنکه فاصلههاي حضور ما در جام جهاني مانند دورههاي تغيير رياستجمهوري، تقريبا هشت سال است. نگاهي به حوادث اجتماعي ناشي از حضور ايران در جام جهاني 1998 فرانسه، مردمي که با قرآن در مقابل تلويزيون بازي استراليا را زندگي ميکردند. و هنوز هم آن را نفس ميکشند و آن برد در مقابل آمريکايي که هميشه سعي در تحقير ايران داشته، روح مردمي را نشان ميداد که جوياي سرافرازي خود در عرصههاي بينالمللي است؛ آن گمشده نابي که هنوز در پسزمينه روح هر ايراني زنده است؛ پادشاهي جهان. تيمي که در بازي به رقيب ديرينه سياسي خود گل زد و با آن عکس يادگاري گرفت، همان مردمي است که گفتوگوي تمدنها و ائتلاف براي صلح را فرياد ميزدند. مردمي که از انزوا بيزار بودند و خود را شايسته شادي و
سرور ميدانستند.
حضور بعدي اما در جامجهاني 2006 آلمان بازخورد روح جامعه سرخورده و نااميدي بود که خسته و بيتفاوت است و عجيبتر آنکه اين روح در ساقهاي بازیکنان تيم ملي هم دميده شده بود. جامعه خسته از اختلافات اصلاحطلبي و سرخورده از آن همه آرمان و شور اکنون ساکت و بيتفاوت شده است. همين بيتفاوتي همه عرصههاي سياسي را به رقيب داده و مردم سعي ميکنند در لاک خود باشند. نه کسي از باخت ايران در مقابل پرتغال ناراحت شد و نه کسي به استقبال تيم ملي به فرودگاه رفت.
اکنون باز در جامجهاني هستيم. واکنش جامعه ايران در سال 2018 روسيه چه خواهد بود؟ آيا در هنگام بازي چندين نفر دچار حمله قلبي ميشوند يا اينکه مردم در پايان روز نتيجه بازي را از شبکه خبر خواهند ديد؟ آيا تيم ملي توانسته روح جمعي ايرانيان را بسيج کند يا اينکه هياهوي سياسي همچنان مردم را به انزوا کشانده است؟ حضور در جام جهاني براي دولت رئيسجمهور روحاني فرصتي ناب است تا کارنامه خود را بسنجد. اگر رفتار مردم در جام جهاني 1998 را بازخوردي از دولت خاتمي و 2006 را بازخوردي از دولت احمدينژاد بدانيم، بيشک 2018 آينهاي است در مقابل رئيسجمهور روحاني تا مردمي را که در مقابل آنها سوگند خورده است، رصد کند. روح خالص جامعه را لمس كرده و خود را با آن مطابقت دهد. براي يک رئيسجمهور حوادثي اينچنيني ناب و نادر است.
اصولا سياست علم تدبير اجتماع و حکومت است و اين امر ميسر نيست مگر با داشتن شناخت از رفتار جامعه. رخدادهاي اجتماعي يکي از بهترين عرصههاي دستيابي به اين شناخت است؛ جايي که حادثهاي اجتماعي مانند جشنهاي ملي يا خداي ناخواسته واکنش جامعه به بلایای طبيعي و مانند اينها، به سياستمداران اجازه دسترسي به روح جامعه را ميدهد. مردم در خيابانها آزادنه و غيرمستقيم تمايلات سياسي خود را عيان ميکنند و براي دولتمردان چه فرصتي بهتر از اين تا هم بازخورد سياست پيشين خود را ارزيابي کنند و هم نقشه سياسي آينده خود را طرحريزي. حوادث اجتماعي مانند زلزله کرمانشاه و واکنش مردم دربرابر واريز کمکهاي خود به حساب استادان دانشگاه و ورزشکاران و هنرمندان بهجاي حسابهاي رسمي دولتي، جو کمپين انتخاباتي رئيسجمهوری روحاني و واکنش مردم به جمله «تکرار ميکنيم»، جمعيتي که شايد روزي هاشمي را سياستمداري قدرتطلب ميدانست و سالها اين تخريب در گوش نسلي خوانده شده بود و با وجود اين تهراني که نفس خيابانهايش در روز مرگ هاشمي بند آمد و دلهرهايي که به جان همه افتاده بود و چه وداعي، مراسم تشييع هنرمندي که 40 سال از هنر دور مانده بود و در سنين
کهولت هم صداوسيما حاضر به پخش مصاحبه او نشد و واکنش مردم به فيلترينگ تلگرام همهشان گوياي بسياري از مسائل و حرکت جامعه است که نياز به تفسير ندارد. يکي از اين رويدادهاي اجتماعي ما که بعد از 1375 هنوز براي ما رؤيايي مينمايد، حضور در جام جهاني به عنوان يکي از بزرگترين عرصههاي ورزشي جهاني است. واکنش مردم همچنان در اين عرصه جالب توجه است و بازي عجيب روزگار آنکه فاصلههاي حضور ما در جام جهاني مانند دورههاي تغيير رياستجمهوري، تقريبا هشت سال است. نگاهي به حوادث اجتماعي ناشي از حضور ايران در جام جهاني 1998 فرانسه، مردمي که با قرآن در مقابل تلويزيون بازي استراليا را زندگي ميکردند. و هنوز هم آن را نفس ميکشند و آن برد در مقابل آمريکايي که هميشه سعي در تحقير ايران داشته، روح مردمي را نشان ميداد که جوياي سرافرازي خود در عرصههاي بينالمللي است؛ آن گمشده نابي که هنوز در پسزمينه روح هر ايراني زنده است؛ پادشاهي جهان. تيمي که در بازي به رقيب ديرينه سياسي خود گل زد و با آن عکس يادگاري گرفت، همان مردمي است که گفتوگوي تمدنها و ائتلاف براي صلح را فرياد ميزدند. مردمي که از انزوا بيزار بودند و خود را شايسته شادي و
سرور ميدانستند.
حضور بعدي اما در جامجهاني 2006 آلمان بازخورد روح جامعه سرخورده و نااميدي بود که خسته و بيتفاوت است و عجيبتر آنکه اين روح در ساقهاي بازیکنان تيم ملي هم دميده شده بود. جامعه خسته از اختلافات اصلاحطلبي و سرخورده از آن همه آرمان و شور اکنون ساکت و بيتفاوت شده است. همين بيتفاوتي همه عرصههاي سياسي را به رقيب داده و مردم سعي ميکنند در لاک خود باشند. نه کسي از باخت ايران در مقابل پرتغال ناراحت شد و نه کسي به استقبال تيم ملي به فرودگاه رفت.
اکنون باز در جامجهاني هستيم. واکنش جامعه ايران در سال 2018 روسيه چه خواهد بود؟ آيا در هنگام بازي چندين نفر دچار حمله قلبي ميشوند يا اينکه مردم در پايان روز نتيجه بازي را از شبکه خبر خواهند ديد؟ آيا تيم ملي توانسته روح جمعي ايرانيان را بسيج کند يا اينکه هياهوي سياسي همچنان مردم را به انزوا کشانده است؟ حضور در جام جهاني براي دولت رئيسجمهور روحاني فرصتي ناب است تا کارنامه خود را بسنجد. اگر رفتار مردم در جام جهاني 1998 را بازخوردي از دولت خاتمي و 2006 را بازخوردي از دولت احمدينژاد بدانيم، بيشک 2018 آينهاي است در مقابل رئيسجمهور روحاني تا مردمي را که در مقابل آنها سوگند خورده است، رصد کند. روح خالص جامعه را لمس كرده و خود را با آن مطابقت دهد. براي يک رئيسجمهور حوادثي اينچنيني ناب و نادر است.