|

به بهانه تولد توران‌خانم بنیان‌گذار آموزش‌وپرورش نوین

معلمان مدارس، با تدریس در کلاس بسته و دانش‌آموز نشسته و ساکت بیشتر آشنایند. به‌طوری‌که آموزش باز، در فضای گسترده و با دانش‌آموز جست‌وجوگر و در حال حرکت، آنها را سردرگم می‌کند. همان‌طور‌که بسیاری از اوقات، تصاویر کتاب‌های درسی را قسمتی از آموزش نمی‌دانند و فقط به متن‌ها توجه دارند، مشاهده و تجربه مستقیم را جزئی از آموزش نمی‌دانند؛ نمی‌دانند چگونه یک گل، یک برگ، یک تار عنکبوت، یک چرخ یا یک ماشین می‌تواند بیش از چندین صفحه کتاب آموزش دهد. نقص البته از معلم نیست. نقص از نظام آموزش و تربیت معلم است. چنین است که هنگام بازدیدها، خود را کنار می‌کشند و شاگردان را به حال خود می‌گذارند یا آن چنان انضباطی برقرار می‌کنند که همه لطف کار آموزشی آزاد از دست می‌رود. معلمان ما از این قاعده مستثنی نبودند و سال‌ها طول کشید تا گردش‌های علمی به‌تدریج توانستند ثمربخشی لازم را بیابند. دانش‌آموزان، آن‌طور‌که باید و شاید در سطح مملکت و مؤسسات مختلف به‌حساب نمی‌آیند. از موزه‌ها شروع کنیم که قاعدتا باید راهنمایی برای بزرگ‌ترها و راهنمایی برای دانش‌آموزان داشته باشند که ندارند. مؤسسات، کارخانه‌ها و مراکز علمی و صنعتی هم به این نکته توجه نکرده‌اند. تنظیم جزوه‌ای کوچک همراه با مهم‌ترین اطلاعات با طرح، تصویر، راهنما، نقشه و آمار به زبان ساده و با توجه به نیاز کودکان و نوجوانان، کار دشواری نیست. حتی می‌توان منابعی دیگر را نیز برای مطالعه دانش‌آموزان معرفی کرد. اما کمتر مؤسسه‌ای چنین فکری کرده است. در یکی، دو مؤسسه هم که جزوه‌هایی یافتیم، بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت. بازدید از موزه‌ها، جزئی از برنامه آموزشی بود و به‌طور منظم انجام می‌شد. کارکنان موزه ایران باستان، موزه مردم‌شناسی و موزه هنرهای تزئینی، با ما آشنایی کامل داشتند و شاید هم گاه وقتی به قیافه ما برمی‌خوردند با خود می‌گفتند که «باز آمدند!» شاگردان ما مثل شاگردان تعدادی از مدارس دیگر، رفتن به موزه را کاری تشریفاتی نمی‌دانستند. سؤال‌ها و وظایفی داشتند، باید گزارشی تهیه می‌کردند که سبب می‌شد به‌صورت گروهی و به‌طور پراکنده در موزه کار کنند. گروهی به وسایل کشاورزی، دامداری و شکار توجه می‌کردند و نمونه‌ها را می‌دیدند و نقاشی می‌کردند. گروهی وسایل پخت‌وپز را مطالعه می‌کردند، گروهی دیگر به وسایل جنگی یا وسایل نقلیه، یا آلات و ابزار و مصالح کار دقت می‌کردند. گروهی، طرح‌های نقاشی یا حکاکی‌شده روی سفال و سنگ را مطالعه می‌کردند. با این وظایف، بدیهی است شاگردان ما مثل شاگردان عموم مدارس دیگر صف نمی‌بستند و تند حرکت نمی‌کردند. هر بار برای هر قسمت، ممکن بود بین یک‌ساعت‌ونیم تا دو ساعت، در موزه بمانند.
برگرفته از کتاب «جستجو در راه‌ها و روش‌های تربیت» نوشته توران میرهادی، نشر دیدار، 1397
معلمان مدارس، با تدریس در کلاس بسته و دانش‌آموز نشسته و ساکت بیشتر آشنایند. به‌طوری‌که آموزش باز، در فضای گسترده و با دانش‌آموز جست‌وجوگر و در حال حرکت، آنها را سردرگم می‌کند. همان‌طور‌که بسیاری از اوقات، تصاویر کتاب‌های درسی را قسمتی از آموزش نمی‌دانند و فقط به متن‌ها توجه دارند، مشاهده و تجربه مستقیم را جزئی از آموزش نمی‌دانند؛ نمی‌دانند چگونه یک گل، یک برگ، یک تار عنکبوت، یک چرخ یا یک ماشین می‌تواند بیش از چندین صفحه کتاب آموزش دهد. نقص البته از معلم نیست. نقص از نظام آموزش و تربیت معلم است. چنین است که هنگام بازدیدها، خود را کنار می‌کشند و شاگردان را به حال خود می‌گذارند یا آن چنان انضباطی برقرار می‌کنند که همه لطف کار آموزشی آزاد از دست می‌رود. معلمان ما از این قاعده مستثنی نبودند و سال‌ها طول کشید تا گردش‌های علمی به‌تدریج توانستند ثمربخشی لازم را بیابند. دانش‌آموزان، آن‌طور‌که باید و شاید در سطح مملکت و مؤسسات مختلف به‌حساب نمی‌آیند. از موزه‌ها شروع کنیم که قاعدتا باید راهنمایی برای بزرگ‌ترها و راهنمایی برای دانش‌آموزان داشته باشند که ندارند. مؤسسات، کارخانه‌ها و مراکز علمی و صنعتی هم به این نکته توجه نکرده‌اند. تنظیم جزوه‌ای کوچک همراه با مهم‌ترین اطلاعات با طرح، تصویر، راهنما، نقشه و آمار به زبان ساده و با توجه به نیاز کودکان و نوجوانان، کار دشواری نیست. حتی می‌توان منابعی دیگر را نیز برای مطالعه دانش‌آموزان معرفی کرد. اما کمتر مؤسسه‌ای چنین فکری کرده است. در یکی، دو مؤسسه هم که جزوه‌هایی یافتیم، بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت. بازدید از موزه‌ها، جزئی از برنامه آموزشی بود و به‌طور منظم انجام می‌شد. کارکنان موزه ایران باستان، موزه مردم‌شناسی و موزه هنرهای تزئینی، با ما آشنایی کامل داشتند و شاید هم گاه وقتی به قیافه ما برمی‌خوردند با خود می‌گفتند که «باز آمدند!» شاگردان ما مثل شاگردان تعدادی از مدارس دیگر، رفتن به موزه را کاری تشریفاتی نمی‌دانستند. سؤال‌ها و وظایفی داشتند، باید گزارشی تهیه می‌کردند که سبب می‌شد به‌صورت گروهی و به‌طور پراکنده در موزه کار کنند. گروهی به وسایل کشاورزی، دامداری و شکار توجه می‌کردند و نمونه‌ها را می‌دیدند و نقاشی می‌کردند. گروهی وسایل پخت‌وپز را مطالعه می‌کردند، گروهی دیگر به وسایل جنگی یا وسایل نقلیه، یا آلات و ابزار و مصالح کار دقت می‌کردند. گروهی، طرح‌های نقاشی یا حکاکی‌شده روی سفال و سنگ را مطالعه می‌کردند. با این وظایف، بدیهی است شاگردان ما مثل شاگردان عموم مدارس دیگر صف نمی‌بستند و تند حرکت نمی‌کردند. هر بار برای هر قسمت، ممکن بود بین یک‌ساعت‌ونیم تا دو ساعت، در موزه بمانند.
برگرفته از کتاب «جستجو در راه‌ها و روش‌های تربیت» نوشته توران میرهادی، نشر دیدار، 1397
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها