|

«مريم ميرزاخاني»، نامی ماندگار در تاريخ رياضيات جهان

داگویل و خانه‌هایی بدون در و دیوار

عماد کسرایی. مروج علم

درگذشت مریم میرزاخانی بسیاری را در شوک و بهت عظیمی فروبرد. واقعیت تلخی که باید بپذیریم این است که او مثل شهابی درخشان در آسمان ظاهر شد و خیلی زود و در جوانی به خاموشی‌ گرایید و اینک زیر خاک سرد و سیاه خفته است. درباره میرزاخانی بسیار گفته‌اند و بسیار نوشته‌اند. در رثای او می‌توان جملات و عبارات اندوه‌بار گفت و احساسات خود را بروز داد. درباره کارهایش نیز بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند. کارهایی که تا سال‌ها ریاضی‌دانان را با خود مشغول خواهد کرد و همواره ما را با این افسوس و حرمان خواهد گذاشت که‌ ای‌ کاش مریم، در جوانی و در اوج موفقیت و شهرت تسلیم سرپنجه‌های بی‌رحم مرگ نمی‌شد. چه‌بسا کارهایی که در دهه‌های بعدی زندگی و با پختگی فکری و نبوغ می‌توانست انجام دهد و چه مقالات و ایده‌هایی که ممکن بود از ذهن خلاق مریم میرزاخانی بتراود. در کنار حسرت و اندوه، می‌توان خوانش دیگری از این داستان غم‌انگیز داشت. سرعت زندگی مریم میرزاخانی و تحولات سریعی که در پیشرفت علمی و زندگی حرفه‌ای او رخ داد، او را مریم میرزاخانی کرد. کم نیستند دانشمندانی که دهه‌ها در انتظار به‌بارنشستن ایده‌ها و نظریات و کشفیات خود می‌مانند. گرگور مندل که یکی از پایه‌گذاران دانش ژنتیک نوین بود، کار خود را در سال ۱۸۶۶ منتشر کرد، اما کارش هرگز در زمان زندگی‌اش مورد ‌توجه قرار نگرفت و تازه در حدود ۳۴ سال پس از مرگش بود که شناخته شد. کوپرنیک هم پس از ۴۰ سال تلاش نظریه خود را منتشر کرد؛ زمانی که در بستر مرگ افتاده بود و چشمانش هم چیزی را نمی‌دید. پیتر هیگز زمانی که همراه فرانسوا انگلرت بلژیکی در سال ۲۰۱۳ به‌عنوان برنده جایزه نوبل فیزیک معرفی شد در حدود نیم‌قرن در انتظار چنین روزی مانده بود؛ اما مریم میرزاخانی پی‌درپی موفقیت کسب کرد و به بالاترین جایگاه علمی رسید که آرزوی هر دانشمند و پژوهشگری است. با وجود این، نوابغ و دانشمندان از سوی جامعه چندان درک نمی‌شوند و همواره شکافی بین آنها و مردمان با سلیقه‌های نازل و سطحی وجود دارد. برندگان جایزه نوبل یا دانشمندان یا نوابغ به‌ندرت مورد ‌توجه و اقبال عمومی هستند. تعداد لایک‌های صفحه فیس‌بوک دانیل تمت یکی از بزرگ‌ترین نوابغ قرن، نزدیک به 13 هزار‌تاست، در‌حالی‌که اغلب خوانندگان و بازیگران معروف در شبکه‌های اجتماعی حتی فقط بین کاربران ایرانی از 500 هزار تا گاهی بیش از سه‌و‌نیم میلیون فالوور پر‌و‌پاقرص دارند. میرزاخانی نیز به نوعی در یک سنت فرهنگی نادرست ایرانی، توجه چندانی ندید. سیل تغییر عکس پروفایل به تصویر او و نوشتن جملات احساسی در شبکه‌های اجتماعی، غالبا مبتنی‌بر نوعی خودنمایی کاربران بود. کسانی که تا دیروز نام او را هم نشنیده بودند پس از مرگ یک دانشمند نابغه جوان، سوژه‌ای پیدا کردند و با جست‌وجوی نام او در ویکی‌پدیا تازه متوجه وجود چنین انسانی شدند. این میل به ستایش و بزرگداشت پس از مرگ یکی از عادات ناپسند فرهنگی ماست. هنرمندی که تا دیروز هیچ‌کسی سراغش را نیز نمی‌گرفت با مرگ، عزیز و محبوب می‌شود و آثارش فروش می‌رود و در رثایش اشک ریخته می‌شود. این همان رسم داگویل (Dogville) است که بر‌اساس آنچه مجله پاپیولار ساینس در اکتبر سال ۲۰۰۵ نوشته بود، فیلم مورد ‌علاقه مریم میرزاخانی بوده است.
خانه‌هایی بدون در و دیوار
داگویل فیلمی در ژانر درام از لارنس فون تریه بود که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. ساعت‌ها فیلم‌برداری در استودیو و طراحی صحنه‌ای که در هیچ فیلم دیگری ندیده‌اید. خانه‌هایی بدون در. بدون دیوار. اسباب و اثاثیه‌ای که طرح آنها با گچ روی زمین کشیده شده‌اند و شما باید آنها را در ذهن تصور کنید. گرِیس دختر جوانی که به داگویل آمده، مردمان مهربانی را می‌بیند که به‌تدریج گریس را می‌آزارند و او را به زنی تنها و رانده‌شده تبدیل می‌کنند. درباره فیلم داگویل، نقدها و نظرهای فراوان نوشته شده و برخی گفته‌اند دهکده داگویل، در هرجای دنیا می‌تواند باشد، چرا‌که داگویل است. مریم میرزاخانی گفته بود در داگویل، چیدمان و دیواری وجود ندارد، شما خودتان باید آنها را در ذهن تجسم کنید. نابغه‌ای که در سنین جوانی دور از وطن در بهترین دانشگاه‌های دنیا نظیر پرینستون و استنفورد مشغول به تدریس شد و در نهایت دور از وطن درگذشت و به خاک سپرده شد. زندگی دور از وطن، به‌نوعی همان دهکده داگویل است. همه‌چیز دارد و هیچ‌چیز ندارد. اسباب‌ و وسایل و امکانات واقعی نیستند، عالی و رؤیایی هستند، اما زندگی در غربت و دور از وطن، زندگی در خانه‌ای است که در و دیوار ندارد.
تاریخ ریاضیات، ریاضی‌دانانی برای آینده
در تاریخ ریاضیات، دو ریاضی‌دان دیگر می‌توان یافت که هر دو مانند مریم میرزاخانی عمر کوتاه ولی پرثمری داشته‌اند. ریاضی‌دانانی که به تعبیر «هاورد. و ایوز» در جلد دوم کتاب آشنایی با تاریخ ریاضیات، مانند شهاب ثاقبی در آسمان ریاضیات به‌سرعت درخشیدند و سپس به‌صورت ناگهانی در یک مرگ زودرس به خاموشی‌ گراییدند، اما در‌عین‌حال مطالب ارزنده‌ای از خود به جای گذاشتند تا ریاضی‌دانان آینده روی آنها کار کنند. نیلس هنریک آبل و اواریست گالوا دو نمونه از این ریاضی‌دانان بزرگ هستند. اولی در 26سالگی بر اثر بیماری سل درگذشت و دومی در 21سالگی در خامی جوانی قربانی یک دوئل اشتباهی شد. هر دانشجوی درس آنالیز با معادله انتگرالی آبل و قضیه آبل در مجموع انتگرال‌های توابع جبری آشناست. آبل در زمان حیات خود قدر ندید و اینک تصویر او بر تعدادی از تمبرهای پستی دیده می‌شود؛ اما مهم‌تر از همه اینها سخنی است که ارمیت درباره او گفته بود. از او برای ریاضی‌دانان چیزی باقی مانده است که آنها را برای 500 سال مشغول خواهد کرد. مریم میرزاخانی نمونه یک دانشمند واقعی بود. درست برخلاف کسانی که می‌خواهند یک‌شبه ره صدساله بروند و با هزار ترفند ده‌ها مقاله ISI در کارنامه خود داشته باشند، کار میرزاخانی آمیزه‌ای بود از نبوغ و پشتکار. انتشار مقاله ۱۷۲صفحه‌ای او و الکس اسکين، استاد رياضی دانشگاه شيکاگو، حدود ۹ سال زمان برد و چنین چیزی فقط با نبوغ قابل توضیح نیست.

درگذشت مریم میرزاخانی بسیاری را در شوک و بهت عظیمی فروبرد. واقعیت تلخی که باید بپذیریم این است که او مثل شهابی درخشان در آسمان ظاهر شد و خیلی زود و در جوانی به خاموشی‌ گرایید و اینک زیر خاک سرد و سیاه خفته است. درباره میرزاخانی بسیار گفته‌اند و بسیار نوشته‌اند. در رثای او می‌توان جملات و عبارات اندوه‌بار گفت و احساسات خود را بروز داد. درباره کارهایش نیز بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند. کارهایی که تا سال‌ها ریاضی‌دانان را با خود مشغول خواهد کرد و همواره ما را با این افسوس و حرمان خواهد گذاشت که‌ ای‌ کاش مریم، در جوانی و در اوج موفقیت و شهرت تسلیم سرپنجه‌های بی‌رحم مرگ نمی‌شد. چه‌بسا کارهایی که در دهه‌های بعدی زندگی و با پختگی فکری و نبوغ می‌توانست انجام دهد و چه مقالات و ایده‌هایی که ممکن بود از ذهن خلاق مریم میرزاخانی بتراود. در کنار حسرت و اندوه، می‌توان خوانش دیگری از این داستان غم‌انگیز داشت. سرعت زندگی مریم میرزاخانی و تحولات سریعی که در پیشرفت علمی و زندگی حرفه‌ای او رخ داد، او را مریم میرزاخانی کرد. کم نیستند دانشمندانی که دهه‌ها در انتظار به‌بارنشستن ایده‌ها و نظریات و کشفیات خود می‌مانند. گرگور مندل که یکی از پایه‌گذاران دانش ژنتیک نوین بود، کار خود را در سال ۱۸۶۶ منتشر کرد، اما کارش هرگز در زمان زندگی‌اش مورد ‌توجه قرار نگرفت و تازه در حدود ۳۴ سال پس از مرگش بود که شناخته شد. کوپرنیک هم پس از ۴۰ سال تلاش نظریه خود را منتشر کرد؛ زمانی که در بستر مرگ افتاده بود و چشمانش هم چیزی را نمی‌دید. پیتر هیگز زمانی که همراه فرانسوا انگلرت بلژیکی در سال ۲۰۱۳ به‌عنوان برنده جایزه نوبل فیزیک معرفی شد در حدود نیم‌قرن در انتظار چنین روزی مانده بود؛ اما مریم میرزاخانی پی‌درپی موفقیت کسب کرد و به بالاترین جایگاه علمی رسید که آرزوی هر دانشمند و پژوهشگری است. با وجود این، نوابغ و دانشمندان از سوی جامعه چندان درک نمی‌شوند و همواره شکافی بین آنها و مردمان با سلیقه‌های نازل و سطحی وجود دارد. برندگان جایزه نوبل یا دانشمندان یا نوابغ به‌ندرت مورد ‌توجه و اقبال عمومی هستند. تعداد لایک‌های صفحه فیس‌بوک دانیل تمت یکی از بزرگ‌ترین نوابغ قرن، نزدیک به 13 هزار‌تاست، در‌حالی‌که اغلب خوانندگان و بازیگران معروف در شبکه‌های اجتماعی حتی فقط بین کاربران ایرانی از 500 هزار تا گاهی بیش از سه‌و‌نیم میلیون فالوور پر‌و‌پاقرص دارند. میرزاخانی نیز به نوعی در یک سنت فرهنگی نادرست ایرانی، توجه چندانی ندید. سیل تغییر عکس پروفایل به تصویر او و نوشتن جملات احساسی در شبکه‌های اجتماعی، غالبا مبتنی‌بر نوعی خودنمایی کاربران بود. کسانی که تا دیروز نام او را هم نشنیده بودند پس از مرگ یک دانشمند نابغه جوان، سوژه‌ای پیدا کردند و با جست‌وجوی نام او در ویکی‌پدیا تازه متوجه وجود چنین انسانی شدند. این میل به ستایش و بزرگداشت پس از مرگ یکی از عادات ناپسند فرهنگی ماست. هنرمندی که تا دیروز هیچ‌کسی سراغش را نیز نمی‌گرفت با مرگ، عزیز و محبوب می‌شود و آثارش فروش می‌رود و در رثایش اشک ریخته می‌شود. این همان رسم داگویل (Dogville) است که بر‌اساس آنچه مجله پاپیولار ساینس در اکتبر سال ۲۰۰۵ نوشته بود، فیلم مورد ‌علاقه مریم میرزاخانی بوده است.
خانه‌هایی بدون در و دیوار
داگویل فیلمی در ژانر درام از لارنس فون تریه بود که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. ساعت‌ها فیلم‌برداری در استودیو و طراحی صحنه‌ای که در هیچ فیلم دیگری ندیده‌اید. خانه‌هایی بدون در. بدون دیوار. اسباب و اثاثیه‌ای که طرح آنها با گچ روی زمین کشیده شده‌اند و شما باید آنها را در ذهن تصور کنید. گرِیس دختر جوانی که به داگویل آمده، مردمان مهربانی را می‌بیند که به‌تدریج گریس را می‌آزارند و او را به زنی تنها و رانده‌شده تبدیل می‌کنند. درباره فیلم داگویل، نقدها و نظرهای فراوان نوشته شده و برخی گفته‌اند دهکده داگویل، در هرجای دنیا می‌تواند باشد، چرا‌که داگویل است. مریم میرزاخانی گفته بود در داگویل، چیدمان و دیواری وجود ندارد، شما خودتان باید آنها را در ذهن تجسم کنید. نابغه‌ای که در سنین جوانی دور از وطن در بهترین دانشگاه‌های دنیا نظیر پرینستون و استنفورد مشغول به تدریس شد و در نهایت دور از وطن درگذشت و به خاک سپرده شد. زندگی دور از وطن، به‌نوعی همان دهکده داگویل است. همه‌چیز دارد و هیچ‌چیز ندارد. اسباب‌ و وسایل و امکانات واقعی نیستند، عالی و رؤیایی هستند، اما زندگی در غربت و دور از وطن، زندگی در خانه‌ای است که در و دیوار ندارد.
تاریخ ریاضیات، ریاضی‌دانانی برای آینده
در تاریخ ریاضیات، دو ریاضی‌دان دیگر می‌توان یافت که هر دو مانند مریم میرزاخانی عمر کوتاه ولی پرثمری داشته‌اند. ریاضی‌دانانی که به تعبیر «هاورد. و ایوز» در جلد دوم کتاب آشنایی با تاریخ ریاضیات، مانند شهاب ثاقبی در آسمان ریاضیات به‌سرعت درخشیدند و سپس به‌صورت ناگهانی در یک مرگ زودرس به خاموشی‌ گراییدند، اما در‌عین‌حال مطالب ارزنده‌ای از خود به جای گذاشتند تا ریاضی‌دانان آینده روی آنها کار کنند. نیلس هنریک آبل و اواریست گالوا دو نمونه از این ریاضی‌دانان بزرگ هستند. اولی در 26سالگی بر اثر بیماری سل درگذشت و دومی در 21سالگی در خامی جوانی قربانی یک دوئل اشتباهی شد. هر دانشجوی درس آنالیز با معادله انتگرالی آبل و قضیه آبل در مجموع انتگرال‌های توابع جبری آشناست. آبل در زمان حیات خود قدر ندید و اینک تصویر او بر تعدادی از تمبرهای پستی دیده می‌شود؛ اما مهم‌تر از همه اینها سخنی است که ارمیت درباره او گفته بود. از او برای ریاضی‌دانان چیزی باقی مانده است که آنها را برای 500 سال مشغول خواهد کرد. مریم میرزاخانی نمونه یک دانشمند واقعی بود. درست برخلاف کسانی که می‌خواهند یک‌شبه ره صدساله بروند و با هزار ترفند ده‌ها مقاله ISI در کارنامه خود داشته باشند، کار میرزاخانی آمیزه‌ای بود از نبوغ و پشتکار. انتشار مقاله ۱۷۲صفحه‌ای او و الکس اسکين، استاد رياضی دانشگاه شيکاگو، حدود ۹ سال زمان برد و چنین چیزی فقط با نبوغ قابل توضیح نیست.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها