کودک کار و فقر چندبُعدی
میترا امام
کودکان کار همواره در معرض آسیبهای جسمی و روحی قرار دارند. زندگی سخت آنها موجب ازدستدادن هویت، خانواده، معیشت نابسامان و ... میشود و آینده نامفهومی برای آنها رقم میخورد. در این مقاله به بعضی از مسائلی که این کارگران کوچک با آن مواجه هستند میپردازیم.
فقر هویت: اولین مسئلهای که کودک کار در مهاجرت با آن روبهرو میشود، تغییر نام است. در حین مسیر باید نامش را از لحاظ امنیتی تغییر دهد. نامش را تغییر میدهد تا بهعنوان افغان دستگیر نشود و در دستگیریها نامش را تغییر میدهد تا رد مرز نشود. در سر کار نامش را تغییر میدهد تا فکر کنند ایرانی است و در نهایت هرازچندگاهی رد مرز میشود. بارها شنیده شده که کودکان کار با شعار جمعآوری یا ساماندهی در خیابان دستگیر شده و به مراکز بهزیستی تحویل داده میشوند. از میان این افراد، تعدادی به اردوگاه ورامین برده شده و همراه پدر رد مرز میشوند. مادر میماند بدون نانآوران خانوادهاش. این ردمرزشدگان، دوباره ناگزیر پول گزافی به قاچاقبرها باید بدهند و این مسیر طولانی و خطرناک را دوباره طی کنند. اگر کودکی تنها آمده است، دوباره این مسیر دشوار جابهجایی را طی میکند. در چند ماشین جابهجا میشود، خوشحال از یافتن وسیلهای برای آمدن به ایران و کسب درآمد و ارسال برای خانواده هر خطری را به جان میخرد. در یک پژو ۱۴ نفر سوار میشوند؛ سه نفرشان در صندوق عقب ماشین. اینگونه است که کودک افغان با فقر امنیتی هم روبهروست.
فقر عاطفی: کودکان زبالهگرد معمولا بدون خانواده مهاجرت میکنند و درست در زمانی که به حمایت عاطفی خانواده نیازمندند تا رشد عاطفی خود را طی کنند، در جامعهای رها میشوند که میزبان مهربانی نیست. مردمی که در مقابل توریست اروپایی تلاش دارند ایران را معرفی کنند و خوشامد بگویند، با این مهاجران همزبان و همریشه خود ساز دیگری میزنند. از طرف دیگر نیروی انتظامی و بهزیستی و شهرداری هر لحظه تن کودک را بهخاطر دستگیری و رد مرز میلرزانند.
فقر معیشتی و اقتصادی: که اگر نبود، هیچ خانوادهای رنج چنین سفر خطرناکی را به جان نمیخرید.
پدیده کار کودک معضل پیچیده سیاسی و اجتماعی است. وقتی نهادهای حامی کودک برای رفع این معضل به جمعآوری کمکهای مالی با شعارهای ازبینبردن کار کودک و حمایت از کودک و... میپردازند، در حقیقت بهجای طرح مشکل و مطالبهگری، آن را تقلیل دادهاند. به باور ما ریشه کار کودک فقر است، ولی این فقر با اعانه درمان نمیشود. بهعنوان نهاد مسئول حامی کودک، به جامعه و مردم آدرس اشتباه ندهیم. کودک زبالهگرد قبل از هر چیز به امنیت نیاز دارد. از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۰با شعار برادری مسلمانان، ورود آنها به ایران آزاد میشود و چهار هزار و ۵۰۰ شهید افغان در جنگ تحمیلی برادری آنها را ثابت میکند، اما از ۱۳۷۰ بهبعد نوعی سیاست افغانستیزی حاکم میشود و شرایط را برایشان دشوارتر میکند.
فعالیتهای سخت کارگری مانند تخلیه زباله بر دوش کارگران افغان است و اگر مهاجر غیرقانونی هم باشند دستمزد کمتری دریافت میکنند. ولی در این دوران از هر اقدامی برای خروج آنها حمایت میشود.
از سال ۱۳۸۶ افغانها بهعنوان نیروی کار مهاجر پذیرفته میشوند و در سال ۱۳۹۵ مجلس مصوب میکند که به خانواده شهدای افغان کارت اقامت داده شود.
بههرحال هیچگاه سیاستهای ما در قبال آنها شفاف نیست. گاهی به همه آنها اجازه تحصیل داده میشود و گاهی رد مرز میشوند.
گاهی مدافعان حقوق کودک نیز برآوردهکردن آرزوهای کودک را در بوق و کرنا میکنند یا صحبت از این است که این کودک آرزو ندارد و مانند حاتم طایی وارد عمل میشوند تا ماشین کنترلی دست کودک بدهند و عکس بگیرند؛ تقلیل خواستههای کودک به یک وسیله بازی.
کودک کار آرزوی یک زندگی همراه با آسایش و امنیت دارد. به دور از هیاهو میخواهد مانند هر کودکی، کودکی کند. از او حمایت کنید.
کودکان کار همواره در معرض آسیبهای جسمی و روحی قرار دارند. زندگی سخت آنها موجب ازدستدادن هویت، خانواده، معیشت نابسامان و ... میشود و آینده نامفهومی برای آنها رقم میخورد. در این مقاله به بعضی از مسائلی که این کارگران کوچک با آن مواجه هستند میپردازیم.
فقر هویت: اولین مسئلهای که کودک کار در مهاجرت با آن روبهرو میشود، تغییر نام است. در حین مسیر باید نامش را از لحاظ امنیتی تغییر دهد. نامش را تغییر میدهد تا بهعنوان افغان دستگیر نشود و در دستگیریها نامش را تغییر میدهد تا رد مرز نشود. در سر کار نامش را تغییر میدهد تا فکر کنند ایرانی است و در نهایت هرازچندگاهی رد مرز میشود. بارها شنیده شده که کودکان کار با شعار جمعآوری یا ساماندهی در خیابان دستگیر شده و به مراکز بهزیستی تحویل داده میشوند. از میان این افراد، تعدادی به اردوگاه ورامین برده شده و همراه پدر رد مرز میشوند. مادر میماند بدون نانآوران خانوادهاش. این ردمرزشدگان، دوباره ناگزیر پول گزافی به قاچاقبرها باید بدهند و این مسیر طولانی و خطرناک را دوباره طی کنند. اگر کودکی تنها آمده است، دوباره این مسیر دشوار جابهجایی را طی میکند. در چند ماشین جابهجا میشود، خوشحال از یافتن وسیلهای برای آمدن به ایران و کسب درآمد و ارسال برای خانواده هر خطری را به جان میخرد. در یک پژو ۱۴ نفر سوار میشوند؛ سه نفرشان در صندوق عقب ماشین. اینگونه است که کودک افغان با فقر امنیتی هم روبهروست.
فقر عاطفی: کودکان زبالهگرد معمولا بدون خانواده مهاجرت میکنند و درست در زمانی که به حمایت عاطفی خانواده نیازمندند تا رشد عاطفی خود را طی کنند، در جامعهای رها میشوند که میزبان مهربانی نیست. مردمی که در مقابل توریست اروپایی تلاش دارند ایران را معرفی کنند و خوشامد بگویند، با این مهاجران همزبان و همریشه خود ساز دیگری میزنند. از طرف دیگر نیروی انتظامی و بهزیستی و شهرداری هر لحظه تن کودک را بهخاطر دستگیری و رد مرز میلرزانند.
فقر معیشتی و اقتصادی: که اگر نبود، هیچ خانوادهای رنج چنین سفر خطرناکی را به جان نمیخرید.
پدیده کار کودک معضل پیچیده سیاسی و اجتماعی است. وقتی نهادهای حامی کودک برای رفع این معضل به جمعآوری کمکهای مالی با شعارهای ازبینبردن کار کودک و حمایت از کودک و... میپردازند، در حقیقت بهجای طرح مشکل و مطالبهگری، آن را تقلیل دادهاند. به باور ما ریشه کار کودک فقر است، ولی این فقر با اعانه درمان نمیشود. بهعنوان نهاد مسئول حامی کودک، به جامعه و مردم آدرس اشتباه ندهیم. کودک زبالهگرد قبل از هر چیز به امنیت نیاز دارد. از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۰با شعار برادری مسلمانان، ورود آنها به ایران آزاد میشود و چهار هزار و ۵۰۰ شهید افغان در جنگ تحمیلی برادری آنها را ثابت میکند، اما از ۱۳۷۰ بهبعد نوعی سیاست افغانستیزی حاکم میشود و شرایط را برایشان دشوارتر میکند.
فعالیتهای سخت کارگری مانند تخلیه زباله بر دوش کارگران افغان است و اگر مهاجر غیرقانونی هم باشند دستمزد کمتری دریافت میکنند. ولی در این دوران از هر اقدامی برای خروج آنها حمایت میشود.
از سال ۱۳۸۶ افغانها بهعنوان نیروی کار مهاجر پذیرفته میشوند و در سال ۱۳۹۵ مجلس مصوب میکند که به خانواده شهدای افغان کارت اقامت داده شود.
بههرحال هیچگاه سیاستهای ما در قبال آنها شفاف نیست. گاهی به همه آنها اجازه تحصیل داده میشود و گاهی رد مرز میشوند.
گاهی مدافعان حقوق کودک نیز برآوردهکردن آرزوهای کودک را در بوق و کرنا میکنند یا صحبت از این است که این کودک آرزو ندارد و مانند حاتم طایی وارد عمل میشوند تا ماشین کنترلی دست کودک بدهند و عکس بگیرند؛ تقلیل خواستههای کودک به یک وسیله بازی.
کودک کار آرزوی یک زندگی همراه با آسایش و امنیت دارد. به دور از هیاهو میخواهد مانند هر کودکی، کودکی کند. از او حمایت کنید.