درد مزمن افت فشار در روستاهای گیلان
موسی منعم
هر صفحه از کتاب این کشور را ورق بزنی، درد دارد! یک صفحه بیشتر، یک صفحه کمتر. فصل آذربایجان و کردستان را باز کنی، سر صفحه سرپل ذهاب و اطراف، سرمای استخوانسوز زلزلهزدگان چادرنشین است و اگر سری به جنوب بزنی، درد قفسه سینهها از ریزگردها.
درد هست؛ زیاد هم هست، کم و زیاد و «حاد» و «مزمن» دارد. حاد را همه میبینند، خدایناکرده زلزله و سیلی باشد، همه توجه میکنند، اما در این بین دردهای مزمنی هم هست.
یک درد مزمن هم در شمال کشور داریم: «درد برق» شمال کشورمان با آنهمه برکت از آسمان و زمین، هر روز که میگذرد، بیشتر با مشکل برقرسانی مواجه میشود. قضیه چیست؟
تا 20،10 سال قبل، مردم آنقدر اسپیلت و کولر گازی نداشتند، جمعیت هم کمتر بود، ویلاسازی هم آنقدر زیاد نبود. اداره برق هم یک سیم میکشید و 50،40 خانوار از نعمت برق بهرهمند میشدند. اما زمان گذشت، یارانهها هدفمند شد، قیمت برق گرانتر شد، مردم هم برای آسایش خود از تکنولوژیهای جدید استفاده کردند.
دیگر امروز نمیشود تابستان را بدون اسپیلت و کولر گازی و امورات آشپزخانه را بدون فریزر و ماکروویو گذراند. عرض کردم؛ برق گران شد، یارانهها هدفمند شد، اما آن سیم برق 20،10 سال قبل هم بهروز شد؟
نخیر؛ نشد! از مشکلات روستاهای شمال کشور زیاد شنیده بودم. من هم - احتمالا - مثل شما که این چند خط را میخوانید، میگفتم با اینهمه مشکل، واقعا مشکل برق آنقدر جدی نیست! حالا برق هم که کامل قطع نشده، ضعیف است!
اما به قول شاعر: «احساس سوختن به تماشا نمیشود، آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم». وقتی مثل خیلی دیگر از همکارانم برای اقامت دائم به شمال کشور مهاجرت کردم، تازه فهمیدم خاموششدن فریزر و آبشدن اقلام خوراکی و خرابشدنشان یعنی چه! سوختن وسیله برقی خانگی در این اوضاع بازار یعنی چه!
شمال هم منطقهبهمنطقه و استانبهاستان فرق دارد. همهاش اینطور نیست، اما بعضی مناطق در بیخیالی با هم رقابت دارند. یکی همین گیلان و اطراف زیباکنار.
این مردم بومی و خونگرم، زیاد اهل شکایت و شکایتکشی نیستند، اما انصاف هم چیز خوبی است! شرکت محترم توانیر و ادارات برق مناطق، شما یکبار پولی بابت اختصاص انشعاب از خلایق گرفتید، هر ماه هم الحمدلله پول آبونمان را از مردم میگیرید، پول برق را هم هر چندوقت یکبار ضرب در دو میکنید-خاصه بعد از هدفمندی- طبق قانون، هرکدام از این شهروندانی که انشعاب شما را دارند، میتوانند به مرجع صالح شکایت کنند.
حالا که نمیکنند، هر سال باید وعده سر خرمن بدهید که این روزها وعدههایتان به سبزه کرونا هم آراسته شده است. این چه وضع خدمت به مردم است که مجموعه عریضوطویل توانیر چندینسال است نمیتواند یک «ترانس» معمولی برای رفع مشکل افت فشار روستاها تهیه کند؟
یکی را خودم از نزدیک در جریان هستم، روستایی از توابع لشت نشاء را که در اتفاقی عجیب قبض برقش از اداره برق لشت نشاء میآید اما نصب ترانسش به اداره برق کوچصفهان مربوط است، میشناسم،. سال قبل گفتند جنوب سیل آمده، ترانس ها را فرستادند جنوب. امسال قرار بود ترانس نصب کنند، میگویند کرونا آمد ماند برای بعد...
اینطور باشد هر سال و هر ماه و هر روز یک بحرانی هست؛ یکبار سیل، یکبار زلزله، یکبار کرونا، یکبار تحریم! بفرمایید به مرغ کیلویی 15 هزار تومنی که با افت فشار مکرر خراب میشود، بگویید کرونا آمده صبر کن، انشالله برطرف میشود.
در گذشته هم که همه چیز دولتی بودمی شدبود، میشد به دیوان عدالت اداری شکایت برد، حالا که مثلا نیمهدولتی و نیمهمستقل شدند، دست مردم از آن هم کوتاه شده است. غرض این است که چرا باید در این شرایط، کار به شکایت بکشد؟ شرایط بحرانی است، چطور ادارات مثلا غیردولتی، هزینه چاپ بنر و... برای مناسبتهای غیرمرتبط به خود را دارند، اما هزینه خرید ترانس برای روستاها را ندارند؟
مشکل افت فشار و قطعیهای مکرر برق، مسئله حادی نیست، اما این درد مزمن تقریبا نصف سال، هر روز، سوهانی شده روی اعصاب و روان مشترکان. اگر فکر میکنید مسئله مهمی نیست، پیشنهاد میکنم یکبار خرید ماهانه بکنید و 800،700 هزار تومان ارزاق را در فریزرتان بگذارید، بعد وسط صلات ظهر تابستان، کنتور را بزنید! ببینید آن گرمای خانه و گندیدن گوشت چه حالی دارد.
هر صفحه از کتاب این کشور را ورق بزنی، درد دارد! یک صفحه بیشتر، یک صفحه کمتر. فصل آذربایجان و کردستان را باز کنی، سر صفحه سرپل ذهاب و اطراف، سرمای استخوانسوز زلزلهزدگان چادرنشین است و اگر سری به جنوب بزنی، درد قفسه سینهها از ریزگردها.
درد هست؛ زیاد هم هست، کم و زیاد و «حاد» و «مزمن» دارد. حاد را همه میبینند، خدایناکرده زلزله و سیلی باشد، همه توجه میکنند، اما در این بین دردهای مزمنی هم هست.
یک درد مزمن هم در شمال کشور داریم: «درد برق» شمال کشورمان با آنهمه برکت از آسمان و زمین، هر روز که میگذرد، بیشتر با مشکل برقرسانی مواجه میشود. قضیه چیست؟
تا 20،10 سال قبل، مردم آنقدر اسپیلت و کولر گازی نداشتند، جمعیت هم کمتر بود، ویلاسازی هم آنقدر زیاد نبود. اداره برق هم یک سیم میکشید و 50،40 خانوار از نعمت برق بهرهمند میشدند. اما زمان گذشت، یارانهها هدفمند شد، قیمت برق گرانتر شد، مردم هم برای آسایش خود از تکنولوژیهای جدید استفاده کردند.
دیگر امروز نمیشود تابستان را بدون اسپیلت و کولر گازی و امورات آشپزخانه را بدون فریزر و ماکروویو گذراند. عرض کردم؛ برق گران شد، یارانهها هدفمند شد، اما آن سیم برق 20،10 سال قبل هم بهروز شد؟
نخیر؛ نشد! از مشکلات روستاهای شمال کشور زیاد شنیده بودم. من هم - احتمالا - مثل شما که این چند خط را میخوانید، میگفتم با اینهمه مشکل، واقعا مشکل برق آنقدر جدی نیست! حالا برق هم که کامل قطع نشده، ضعیف است!
اما به قول شاعر: «احساس سوختن به تماشا نمیشود، آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم». وقتی مثل خیلی دیگر از همکارانم برای اقامت دائم به شمال کشور مهاجرت کردم، تازه فهمیدم خاموششدن فریزر و آبشدن اقلام خوراکی و خرابشدنشان یعنی چه! سوختن وسیله برقی خانگی در این اوضاع بازار یعنی چه!
شمال هم منطقهبهمنطقه و استانبهاستان فرق دارد. همهاش اینطور نیست، اما بعضی مناطق در بیخیالی با هم رقابت دارند. یکی همین گیلان و اطراف زیباکنار.
این مردم بومی و خونگرم، زیاد اهل شکایت و شکایتکشی نیستند، اما انصاف هم چیز خوبی است! شرکت محترم توانیر و ادارات برق مناطق، شما یکبار پولی بابت اختصاص انشعاب از خلایق گرفتید، هر ماه هم الحمدلله پول آبونمان را از مردم میگیرید، پول برق را هم هر چندوقت یکبار ضرب در دو میکنید-خاصه بعد از هدفمندی- طبق قانون، هرکدام از این شهروندانی که انشعاب شما را دارند، میتوانند به مرجع صالح شکایت کنند.
حالا که نمیکنند، هر سال باید وعده سر خرمن بدهید که این روزها وعدههایتان به سبزه کرونا هم آراسته شده است. این چه وضع خدمت به مردم است که مجموعه عریضوطویل توانیر چندینسال است نمیتواند یک «ترانس» معمولی برای رفع مشکل افت فشار روستاها تهیه کند؟
یکی را خودم از نزدیک در جریان هستم، روستایی از توابع لشت نشاء را که در اتفاقی عجیب قبض برقش از اداره برق لشت نشاء میآید اما نصب ترانسش به اداره برق کوچصفهان مربوط است، میشناسم،. سال قبل گفتند جنوب سیل آمده، ترانس ها را فرستادند جنوب. امسال قرار بود ترانس نصب کنند، میگویند کرونا آمد ماند برای بعد...
اینطور باشد هر سال و هر ماه و هر روز یک بحرانی هست؛ یکبار سیل، یکبار زلزله، یکبار کرونا، یکبار تحریم! بفرمایید به مرغ کیلویی 15 هزار تومنی که با افت فشار مکرر خراب میشود، بگویید کرونا آمده صبر کن، انشالله برطرف میشود.
در گذشته هم که همه چیز دولتی بودمی شدبود، میشد به دیوان عدالت اداری شکایت برد، حالا که مثلا نیمهدولتی و نیمهمستقل شدند، دست مردم از آن هم کوتاه شده است. غرض این است که چرا باید در این شرایط، کار به شکایت بکشد؟ شرایط بحرانی است، چطور ادارات مثلا غیردولتی، هزینه چاپ بنر و... برای مناسبتهای غیرمرتبط به خود را دارند، اما هزینه خرید ترانس برای روستاها را ندارند؟
مشکل افت فشار و قطعیهای مکرر برق، مسئله حادی نیست، اما این درد مزمن تقریبا نصف سال، هر روز، سوهانی شده روی اعصاب و روان مشترکان. اگر فکر میکنید مسئله مهمی نیست، پیشنهاد میکنم یکبار خرید ماهانه بکنید و 800،700 هزار تومان ارزاق را در فریزرتان بگذارید، بعد وسط صلات ظهر تابستان، کنتور را بزنید! ببینید آن گرمای خانه و گندیدن گوشت چه حالی دارد.