|

امپراتور «کرونا» و بازگشت به هنر خویشتن

علیرضا کریمی‌صارمی . ‌عکاس و مدرس دانشگاه علم‌وصنعت ایران

در طول تاریخ، زندگی انسان همواره دچار فرازوفرودهای بسیاری بوده است؛ از پیامد‌های طبیعی گرفته تا جنگ‌های جهان‌سوز که مسبب اصلی آن انسان‌ها بوده‌اند. در یک سده گذشته نیز جامعه جهانی شاهد جنگ‌های بسیاری بوده که عواقب جبران‌ناپذیر آن تا چندین دهه ادامه داشته است؛ از تخریب زیرساخت‌های اقتصادی و اجتماعی گرفته تا ویرانی فرهنگ و هنر و آموزش و به‌تبعِ آن تنزل فرهنگ و هنر، تغییر در رفتارهای اجتماعی، پدیدارشدن روان‌پریشی، فقر، گرسنگی، تنگدستی و نهایتا ازهم‌گسیختگی‌های عظیم سیاسی. برای مثال پس از گذشت چندین دهه از پایان جنگ جهانی دوم نتایج منفی آن همچنان مشهود است، هرچند در عرصه هنرِ پس از جنگ جهانی دوم تغییرات قابل توجهی را نیز مشاهده می‌کنیم.
در این سال‌ها، جهان پس از جان‌به‌دربردن از بزرگ‌ترین فاجعه اقتصادی و سهمگین‌ترین تهدید تمدن بشری در سراسر تاریخ، با خطری بالقوه بزرگ‌تر مواجه شد: کشتار بزرگ هسته‌ای. این واقعیتِ محوری، به عاملی تعیین‌کننده در دوره جنگ سرد تبدیل شد ولی از سال ۱۹۸۵ با زوال تدریجی کمونیسم در شوروی سابق به پایان رسید. نکته شگفت‌آور آنکه دوره مذکور دوره رونق و شکوفایی بی‌سابقه در غرب نیز بود.
شیوه نقاشی غالب در طول 15 سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، به شکل واکنشی مستقیم به اضطراب برخواسته از این تحولات عظیم پدید آمد. از این شیوه غالبا با اصطلاح «اکسپرسیونیسم انتزاعی» نام برده می‌شود که هنرمندان ساکن نیویورک و فعال در آن، بنیان‌گذارش بودند. اکسپرسیونیسم انتزاعی و پیروانی مانند آرشیل گورکی -نقاش ارمنی که در 16سالگی وارد آمریکا شده بود- پیشاهنگ این جنبش و یگانه عامل مهم و تأثیرگذار بر اعضای دیگر گروه بود.
جکسون پولاک، مهم‌ترین نقاش در میان نقاشان اکسپرسیونیسم انتزاعی بود. پرده عظیم او با نام «ضرب‌آهنگ پاییز، عدد۳۰»، عمدتا با ریختن و پخش‌کردن انواع رنگ‌ها به‌جای استفاده از قلم‌مو روی بوم نقاشی اجرا شده است. لی کراسنر، همسر جکسون پولاک و ویلم دِکونیک و هنرمندانی با همین شیوه نقطه بلوغ هنر آمریکایی در صحنه بین‌المللی به‌شمار می‌رفتند. این جنبش، تأثیر بسیار چشمگیر و مؤثری بر هنر اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم داشت.
بعد از جنگ جهانی دوم، نیویورک بیش از هر مرکز هنری اروپایی توجهات جهانی را به خود جلب کرد. اروپا در طول این جنگ، دوران سخت و خونین و یأس‌آوری را تجربه کرده و بعد از آن به دو اردوگاه غربی و شرقی تقسیم شده بود که گویی در برابر هم برای جنگ تازه‌ای صف‌آرایی می‌کردند. اروپای غربی تلاش می‌کرد هویت فرهنگی نوینی را برای خود دست‌وپا کند و در همان حال، کشورهای ضعیف اروپایی تحت نفوذ روسیه، به درجات مختلف می‌کوشیدند که خود را از زیر پوشش اختناق‌آور ر‌ئالیسم اجتماعی روسی بیرون کشند. اما در لهستان، به‌ویژه، هنرمندان توانستند همپای تحولات اروپای غربی حرکت کنند و مدرنیسم ملی خود را بپرورانند.
پس از این بررسی مختصر از پیامدهای جنگ جهانی دوم و تأثیرات شگفت‌انگیز آن، در واکنش مستقیم به اضطراب، شاهد پدیدارشدن آثاری بودیم با رویکردی احساسی در آثار هنرمندانی مانند جاکومتی، با مجسمه‌هایی تحت عنوان «بدن‌های تاول‌زده» و آثار دکونیک با عنوان «انسان‌های تکه‌پاره و وحشی» و بیکن با عنوان «آدم‌های بی‌قواره» که واکنشی بودند هنرمندانه و متفاوت، برای ارتباطی بیانی با جامعه پس از جنگ در اروپا و آمریکا.
اما امروزه با کمی تأمل در باب پدیدارشدن ویروسی جهان‌پیما، تحت عنوان «کرونا کووید ۱۹» می‌توان آن را با جنگ جهانی دوم قیاس کرد. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، کرونا را بزرگ‌ترین بحران پس از جنگ جهانی دوم دانسته است، هر‌چند دامنه تهاجمی این ویروس به‌مراتب از جنگ جهانی دوم گسترده‌تر و خطرناک‌تر است. بدین منظور تدروس آدانوم گبریسیوس، رئیس سازمان جهانی بهداشت، روز سه‌شنبه یازدهم فوریه 2019 در ژنو سوئیس ضمن اعلام نام جدید این ویروس به خبرنگاران گفت جهان باید به‌طور جدی و درگیرانه برای مقابله با این بیماری جدید وارد عمل شود. محققان می‌گویند انتخاب نام رسمی برای بیماری ناشی از این نوع ویروس به این دلیل اهمیت دارد که مانع برچسب‌زنی و انگ‌زدن به بیماران یا کشور یا نژاد آنها می‌شود و هم‌زمان از سردرگمی در شناسایی این بیماری و ویروس زمینه‌ساز آن جلوگیری می‌کند. رئیس سازمان جهانی بهداشت گفته است: «ما باید به دنبال نامی می‌گشتیم که نه به گستره جغرافیایی و نه به حیوان یا انسان و گروهی از مردم اشاره نمی‌کرد و هم‌زمان تلفظ آن هم دشوار نمی‌بود». داشتن نام مهم است زیرا از رواج نام‌های دیگر که بار معنایی غلط دارند، جلوگیری می‌کند. ضمنا این نوع نام‌گذاری در آینده به‌منظور ایجاد یک استاندارد برای نام‌گذاری ویروس‌ها و بیماری‌های ناشی از آنها یاری‌رسان است . نام کووید‌۱۹ خلاصه‌شده Corona، Virus، Disease و عدد ۱۹ است که به سال ۲۰۱۹، زمان شناسایی و شیوع آن، اشاره دارد. اما برخلاف اغتشاش جهانی که این میهمان ناخوانده با سرعتی غیرقابل پیش‌بینی در جهان امروز ایجاد کرد، موجب غافلگیری دولت‌ها و ملت‌ها در سراسر جهان شد و بسیاری را نیز به کام مرگ فرستاد. اما باعث شد تا انسان مغرور قرن 21، از بحران خودشیفتگی کمی خارج شود؛ به شکلی که نتواند حتی به‌راحتی و با آرامش نفسی عمیق بکشد یا لحظه‌ای از نگرانی راجع به این ویروس پنهان و کشنده فارغ شود. ویروس کرونا، جامعه جهانی بهداشت را در تنگنایی غیرقابل وصف قرار داد و برخلاف تلاش‌های فراوان کادر درمانی و کشته‌شدن تعداد بسیاری از آنها و مبتلایان به این ویروس، ثابت کرد که جامعه جهانی با توجه به تبلیغات و قدرت‌نمایی سیاسی، نظامی و اقتصادی چقدر می‌تواند ضعیف و شکننده باشد؛ به‌گونه‌ای که در تأمین نیازهای اولیه و ضروری برای مبتلایان به این ویروس و حتی کادر درمانی خود عاجز شود. کاملا آشکار است که جهان در تصرف امپراتور کرونا قرار گرفته است و این حضور ناخوانده اجبارا موجبات حصر خانگی خود‌خواسته را برای مردم جهان ایجاد کرد؛ به‌طوری‌که فرصتی را فراهم کرد تا در کمال فراغت به خود بیندیشند و به آنچه بوده است و به آنچه خواهند بود. انسانی که داشته‌های قبلی خویش برایش بی‌ارزش و عادی شده بود، حال آنها را آرزویی برای آینده تصور می‌کند و یکباره تمامی برنامه‌های استراتژیک جهانی و پیش‌بینی‌های مدیران دوراندیش، نقش بر آب می‌شود.
در اینجا سؤالی مطرح می‌شود: آیا جهان امروز در حال تغییرات اساسی و ورود به یک دوره گذار است؟ اسلاو هاول، رئیس‌جمهور سابق کشور چک، در سخنرانی خود تحت عنوان «لزوم تعالی در جهان پست مدرن» در تالار استقلال فیلادلفیا در چهارم جولای ۱۹۹۴ گفت: «فکر می‌کنم دلایل معتبری وجود دارد که بگوییم عصر مدرن به پایان رسیده است». امروز بسیاری چیزها نشان می‌دهند که ما یک دوره گذار را می‌گذرانیم؛ چراکه به نظر می‌رسد چیزی از دور خارج می‌شود و چیز دیگری به زحمت در حال تولد است. گویی چیزی در حال متلاشی و منقرض‌کردن و تحلیل‌بردن خود است؛ اما چیز دیگری، چیزی هنوز نامشخص، از آوار سر برمی‌آورد.
در اینجا نکته‌ای قابل‌تأمل و تعمق است که ویروس کرونا، جامعه جهانی هنر را تا چه اندازه دچار دگرگونی در جهان‌بینی، تفکرات و اندیشه‌ای نو خواهد کرد؟ آیا در دوران پس از کرونا، مانند جنگ جهانی دوم، شاهد پدیدآمدن مکتبی جدید چون اکسپرسیونیسم انتزاعی در عرصه جهانی هنر خواهیم بود؟ شاید فرصت ایجادشده در تنهایی و خلوت با خویشتن، برای مرور بر عملکرد سال‌های گذشته و فارغ از دغدغه‌های زمانه، بازگشت به خویشتن خویش را مهیا کرده باشد. شاید شیوع ویروس کرونا در جهان امروز موجبات تغییر در دیدگاه‌ها و گذار از تفکرات قبلی بشر را براساس آنچه بعد از جنگ جهانی دوم در واکنش مستقیم به اضطراب رقم خورد، فراهم آورد. تولستوی در رمان معروف جنگ و صلح می‌نویسد: «ما تصور می‌کنیم که به مجرد دورافتادن از مسیر عادی زندگی خود همه‌چیز برای ما به پایان می‌رسد. درصورتی‌که تازه آن موقع چیزهای نو و خوب شروع می‌شود. تا زمانی‌که حیات وجود دارد، سعادت نیز وجود دارد».
هنرمندان بسیاری در جهان، از این فرصت پیش‌آمده استفاده خواهند کرد و فضای فکری خود را نه در مقابله با کرونا، شاید در همسویی با آن در جهت خلق آثاری با اندیشه‌هایی جدید و برای ایجاد ساختار جهانی نو به کار خواهند برد. شاید این حرکت بتواند انقلابی فکری و تغییرات عظیمی را در ساده‌زیستن، باهم‌بودن و بازگشت به فرهنگ ملی ملت‌ها و در مناسبات سیاسی کشورها ایجاد کند و واکنشی مستقیم به زنده‌بودن و شاید مرگ داشته باشد. هرچند پس از ورود امپراتور کرونا، هنرمندان زیادی در سراسر جهان اولین جرقه‌های فکری خود را ازطریق هنر خیابانی و نقاشی بر دیوارها آغاز کرده‌‌اند، اما بی‌شک در استودیوها و آتلیه‌های بسیاری از هنرمندان حوزه هنرهای تجسمی جهان آثار جدیدی در حال تولید است.
هنرمندی انگلیسی به نام مارک کوئین که برای ساخت مجسمه‌های عجیب مشهور است، این روزها در قرنطینه و درپی شیوع کرونا مجموعه‌ای نقاشی تحت عنوان «نقاشی‌های ویروسی» ارائه داده است. نقاشی‌های ویروسی او درواقع ثبت مستقیم صفحات اخبار و رسانه‌های مختلف است که روی بوم‌های بزرگ چاپ می‌شوند. او سپس روی این بوم‌های چاپ‌شده رنگ می‌پاشد. این آثار که در صفحه اینستاگرامی خودش نیز به نمایش درمی‌آید، تناقضی را جست‌وجو می‌کند که میان زندگی واقعی و زندگی زمان حال است، زمانی که یک دشمن نامرئی و کاملا انتزاعی آن را به چالش کشیده است. اما به نظر می‌رسد این آغاز راه است و شاید بازگشتی باشد به هنر خویشتن. پل مارتین لستر می‌گوید: «تو خالق دنیای خویشی. آنچه می‌بینی پنداری است برای یادگیری تو».

در طول تاریخ، زندگی انسان همواره دچار فرازوفرودهای بسیاری بوده است؛ از پیامد‌های طبیعی گرفته تا جنگ‌های جهان‌سوز که مسبب اصلی آن انسان‌ها بوده‌اند. در یک سده گذشته نیز جامعه جهانی شاهد جنگ‌های بسیاری بوده که عواقب جبران‌ناپذیر آن تا چندین دهه ادامه داشته است؛ از تخریب زیرساخت‌های اقتصادی و اجتماعی گرفته تا ویرانی فرهنگ و هنر و آموزش و به‌تبعِ آن تنزل فرهنگ و هنر، تغییر در رفتارهای اجتماعی، پدیدارشدن روان‌پریشی، فقر، گرسنگی، تنگدستی و نهایتا ازهم‌گسیختگی‌های عظیم سیاسی. برای مثال پس از گذشت چندین دهه از پایان جنگ جهانی دوم نتایج منفی آن همچنان مشهود است، هرچند در عرصه هنرِ پس از جنگ جهانی دوم تغییرات قابل توجهی را نیز مشاهده می‌کنیم.
در این سال‌ها، جهان پس از جان‌به‌دربردن از بزرگ‌ترین فاجعه اقتصادی و سهمگین‌ترین تهدید تمدن بشری در سراسر تاریخ، با خطری بالقوه بزرگ‌تر مواجه شد: کشتار بزرگ هسته‌ای. این واقعیتِ محوری، به عاملی تعیین‌کننده در دوره جنگ سرد تبدیل شد ولی از سال ۱۹۸۵ با زوال تدریجی کمونیسم در شوروی سابق به پایان رسید. نکته شگفت‌آور آنکه دوره مذکور دوره رونق و شکوفایی بی‌سابقه در غرب نیز بود.
شیوه نقاشی غالب در طول 15 سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، به شکل واکنشی مستقیم به اضطراب برخواسته از این تحولات عظیم پدید آمد. از این شیوه غالبا با اصطلاح «اکسپرسیونیسم انتزاعی» نام برده می‌شود که هنرمندان ساکن نیویورک و فعال در آن، بنیان‌گذارش بودند. اکسپرسیونیسم انتزاعی و پیروانی مانند آرشیل گورکی -نقاش ارمنی که در 16سالگی وارد آمریکا شده بود- پیشاهنگ این جنبش و یگانه عامل مهم و تأثیرگذار بر اعضای دیگر گروه بود.
جکسون پولاک، مهم‌ترین نقاش در میان نقاشان اکسپرسیونیسم انتزاعی بود. پرده عظیم او با نام «ضرب‌آهنگ پاییز، عدد۳۰»، عمدتا با ریختن و پخش‌کردن انواع رنگ‌ها به‌جای استفاده از قلم‌مو روی بوم نقاشی اجرا شده است. لی کراسنر، همسر جکسون پولاک و ویلم دِکونیک و هنرمندانی با همین شیوه نقطه بلوغ هنر آمریکایی در صحنه بین‌المللی به‌شمار می‌رفتند. این جنبش، تأثیر بسیار چشمگیر و مؤثری بر هنر اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم داشت.
بعد از جنگ جهانی دوم، نیویورک بیش از هر مرکز هنری اروپایی توجهات جهانی را به خود جلب کرد. اروپا در طول این جنگ، دوران سخت و خونین و یأس‌آوری را تجربه کرده و بعد از آن به دو اردوگاه غربی و شرقی تقسیم شده بود که گویی در برابر هم برای جنگ تازه‌ای صف‌آرایی می‌کردند. اروپای غربی تلاش می‌کرد هویت فرهنگی نوینی را برای خود دست‌وپا کند و در همان حال، کشورهای ضعیف اروپایی تحت نفوذ روسیه، به درجات مختلف می‌کوشیدند که خود را از زیر پوشش اختناق‌آور ر‌ئالیسم اجتماعی روسی بیرون کشند. اما در لهستان، به‌ویژه، هنرمندان توانستند همپای تحولات اروپای غربی حرکت کنند و مدرنیسم ملی خود را بپرورانند.
پس از این بررسی مختصر از پیامدهای جنگ جهانی دوم و تأثیرات شگفت‌انگیز آن، در واکنش مستقیم به اضطراب، شاهد پدیدارشدن آثاری بودیم با رویکردی احساسی در آثار هنرمندانی مانند جاکومتی، با مجسمه‌هایی تحت عنوان «بدن‌های تاول‌زده» و آثار دکونیک با عنوان «انسان‌های تکه‌پاره و وحشی» و بیکن با عنوان «آدم‌های بی‌قواره» که واکنشی بودند هنرمندانه و متفاوت، برای ارتباطی بیانی با جامعه پس از جنگ در اروپا و آمریکا.
اما امروزه با کمی تأمل در باب پدیدارشدن ویروسی جهان‌پیما، تحت عنوان «کرونا کووید ۱۹» می‌توان آن را با جنگ جهانی دوم قیاس کرد. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، کرونا را بزرگ‌ترین بحران پس از جنگ جهانی دوم دانسته است، هر‌چند دامنه تهاجمی این ویروس به‌مراتب از جنگ جهانی دوم گسترده‌تر و خطرناک‌تر است. بدین منظور تدروس آدانوم گبریسیوس، رئیس سازمان جهانی بهداشت، روز سه‌شنبه یازدهم فوریه 2019 در ژنو سوئیس ضمن اعلام نام جدید این ویروس به خبرنگاران گفت جهان باید به‌طور جدی و درگیرانه برای مقابله با این بیماری جدید وارد عمل شود. محققان می‌گویند انتخاب نام رسمی برای بیماری ناشی از این نوع ویروس به این دلیل اهمیت دارد که مانع برچسب‌زنی و انگ‌زدن به بیماران یا کشور یا نژاد آنها می‌شود و هم‌زمان از سردرگمی در شناسایی این بیماری و ویروس زمینه‌ساز آن جلوگیری می‌کند. رئیس سازمان جهانی بهداشت گفته است: «ما باید به دنبال نامی می‌گشتیم که نه به گستره جغرافیایی و نه به حیوان یا انسان و گروهی از مردم اشاره نمی‌کرد و هم‌زمان تلفظ آن هم دشوار نمی‌بود». داشتن نام مهم است زیرا از رواج نام‌های دیگر که بار معنایی غلط دارند، جلوگیری می‌کند. ضمنا این نوع نام‌گذاری در آینده به‌منظور ایجاد یک استاندارد برای نام‌گذاری ویروس‌ها و بیماری‌های ناشی از آنها یاری‌رسان است . نام کووید‌۱۹ خلاصه‌شده Corona، Virus، Disease و عدد ۱۹ است که به سال ۲۰۱۹، زمان شناسایی و شیوع آن، اشاره دارد. اما برخلاف اغتشاش جهانی که این میهمان ناخوانده با سرعتی غیرقابل پیش‌بینی در جهان امروز ایجاد کرد، موجب غافلگیری دولت‌ها و ملت‌ها در سراسر جهان شد و بسیاری را نیز به کام مرگ فرستاد. اما باعث شد تا انسان مغرور قرن 21، از بحران خودشیفتگی کمی خارج شود؛ به شکلی که نتواند حتی به‌راحتی و با آرامش نفسی عمیق بکشد یا لحظه‌ای از نگرانی راجع به این ویروس پنهان و کشنده فارغ شود. ویروس کرونا، جامعه جهانی بهداشت را در تنگنایی غیرقابل وصف قرار داد و برخلاف تلاش‌های فراوان کادر درمانی و کشته‌شدن تعداد بسیاری از آنها و مبتلایان به این ویروس، ثابت کرد که جامعه جهانی با توجه به تبلیغات و قدرت‌نمایی سیاسی، نظامی و اقتصادی چقدر می‌تواند ضعیف و شکننده باشد؛ به‌گونه‌ای که در تأمین نیازهای اولیه و ضروری برای مبتلایان به این ویروس و حتی کادر درمانی خود عاجز شود. کاملا آشکار است که جهان در تصرف امپراتور کرونا قرار گرفته است و این حضور ناخوانده اجبارا موجبات حصر خانگی خود‌خواسته را برای مردم جهان ایجاد کرد؛ به‌طوری‌که فرصتی را فراهم کرد تا در کمال فراغت به خود بیندیشند و به آنچه بوده است و به آنچه خواهند بود. انسانی که داشته‌های قبلی خویش برایش بی‌ارزش و عادی شده بود، حال آنها را آرزویی برای آینده تصور می‌کند و یکباره تمامی برنامه‌های استراتژیک جهانی و پیش‌بینی‌های مدیران دوراندیش، نقش بر آب می‌شود.
در اینجا سؤالی مطرح می‌شود: آیا جهان امروز در حال تغییرات اساسی و ورود به یک دوره گذار است؟ اسلاو هاول، رئیس‌جمهور سابق کشور چک، در سخنرانی خود تحت عنوان «لزوم تعالی در جهان پست مدرن» در تالار استقلال فیلادلفیا در چهارم جولای ۱۹۹۴ گفت: «فکر می‌کنم دلایل معتبری وجود دارد که بگوییم عصر مدرن به پایان رسیده است». امروز بسیاری چیزها نشان می‌دهند که ما یک دوره گذار را می‌گذرانیم؛ چراکه به نظر می‌رسد چیزی از دور خارج می‌شود و چیز دیگری به زحمت در حال تولد است. گویی چیزی در حال متلاشی و منقرض‌کردن و تحلیل‌بردن خود است؛ اما چیز دیگری، چیزی هنوز نامشخص، از آوار سر برمی‌آورد.
در اینجا نکته‌ای قابل‌تأمل و تعمق است که ویروس کرونا، جامعه جهانی هنر را تا چه اندازه دچار دگرگونی در جهان‌بینی، تفکرات و اندیشه‌ای نو خواهد کرد؟ آیا در دوران پس از کرونا، مانند جنگ جهانی دوم، شاهد پدیدآمدن مکتبی جدید چون اکسپرسیونیسم انتزاعی در عرصه جهانی هنر خواهیم بود؟ شاید فرصت ایجادشده در تنهایی و خلوت با خویشتن، برای مرور بر عملکرد سال‌های گذشته و فارغ از دغدغه‌های زمانه، بازگشت به خویشتن خویش را مهیا کرده باشد. شاید شیوع ویروس کرونا در جهان امروز موجبات تغییر در دیدگاه‌ها و گذار از تفکرات قبلی بشر را براساس آنچه بعد از جنگ جهانی دوم در واکنش مستقیم به اضطراب رقم خورد، فراهم آورد. تولستوی در رمان معروف جنگ و صلح می‌نویسد: «ما تصور می‌کنیم که به مجرد دورافتادن از مسیر عادی زندگی خود همه‌چیز برای ما به پایان می‌رسد. درصورتی‌که تازه آن موقع چیزهای نو و خوب شروع می‌شود. تا زمانی‌که حیات وجود دارد، سعادت نیز وجود دارد».
هنرمندان بسیاری در جهان، از این فرصت پیش‌آمده استفاده خواهند کرد و فضای فکری خود را نه در مقابله با کرونا، شاید در همسویی با آن در جهت خلق آثاری با اندیشه‌هایی جدید و برای ایجاد ساختار جهانی نو به کار خواهند برد. شاید این حرکت بتواند انقلابی فکری و تغییرات عظیمی را در ساده‌زیستن، باهم‌بودن و بازگشت به فرهنگ ملی ملت‌ها و در مناسبات سیاسی کشورها ایجاد کند و واکنشی مستقیم به زنده‌بودن و شاید مرگ داشته باشد. هرچند پس از ورود امپراتور کرونا، هنرمندان زیادی در سراسر جهان اولین جرقه‌های فکری خود را ازطریق هنر خیابانی و نقاشی بر دیوارها آغاز کرده‌‌اند، اما بی‌شک در استودیوها و آتلیه‌های بسیاری از هنرمندان حوزه هنرهای تجسمی جهان آثار جدیدی در حال تولید است.
هنرمندی انگلیسی به نام مارک کوئین که برای ساخت مجسمه‌های عجیب مشهور است، این روزها در قرنطینه و درپی شیوع کرونا مجموعه‌ای نقاشی تحت عنوان «نقاشی‌های ویروسی» ارائه داده است. نقاشی‌های ویروسی او درواقع ثبت مستقیم صفحات اخبار و رسانه‌های مختلف است که روی بوم‌های بزرگ چاپ می‌شوند. او سپس روی این بوم‌های چاپ‌شده رنگ می‌پاشد. این آثار که در صفحه اینستاگرامی خودش نیز به نمایش درمی‌آید، تناقضی را جست‌وجو می‌کند که میان زندگی واقعی و زندگی زمان حال است، زمانی که یک دشمن نامرئی و کاملا انتزاعی آن را به چالش کشیده است. اما به نظر می‌رسد این آغاز راه است و شاید بازگشتی باشد به هنر خویشتن. پل مارتین لستر می‌گوید: «تو خالق دنیای خویشی. آنچه می‌بینی پنداری است برای یادگیری تو».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها