تحلیل روانشناختی خودکشی کودکان
قایمباشک با زندگی!
مهسا جندقی.مسئول کمیته خودمراقبتی انجمن حمایت از کودکان
چرا درباره «خودکشی کودکان» صحبت نمیکنیم؟ بیشترین پاسخی که به این سؤال داده میشود، این است: «اگر با کودکان (زير 18 سال) درباره خودکشی صحبت کنیم، فکر این عمل را در ذهن آنها ایجاد میکنیم»! برخلاف این باور رایج، آمارهای مختلف نشان داده که گفتوگو با کودک درباره خودکشی، نه تنها احتمال اقدام او را به این عمل بیشتر نمیکند، بلکه اگر به درستی انجام شود تأثیر بسزایی در کاهش احتمال خودکشی کودک خواهد داشت. علت دیگر، «اضطراب» شدیدی است که والدین در مواجهه با تصور خودکشی فرزندشان تجربه میکنند. آمار خودکشی در دنیا هر سال بیشتر میشود و در سالهای اخیر، سالانه یک میلیون خودکشی در جهان اتفاق افتاده است. چرا بعضی کودکان «خودکشی» را انتخاب میکنند؟ این سؤالی است که دیدگاههای مختلف روانشناسی، پاسخ متفاوتی به آن دادهاند. روانشناسان شناختی «افکار ناسالم» و «عدم مهارت حل مسئله» را مهمترین عامل در خودکشی کودکان میدانند. کودکانی که خودکشی میکنند، به دنبال «مرگ» نیستند؛ آنها هنوز به درک درستی از مفهوم «مرگ» دست نیافتهاند. آنها پایان «زندگی» را انتخاب نمیکنند، بلکه پایان «رنج» را انتخاب میکنند. رفتارگراها به «یادگیری مشاهدهای» معتقدند. شاید به همین دلیل باشد که احتمال خودکشی در خانوادههایی با سابقه خودکشی یکی از افراد، بالاتر است. طبق این دیدگاه، کودکان خودکشی را از محیط میآموزند و ممکن است بدون اینکه لزوما درک درستی از آن داشته باشند، دست به این اقدام بزنند. مثلا خودکشی «رابین ویلیامز» بازیگر مشهور و محبوب آمریکایی در سال 2012، آمار خودکشی را در کشور آمریکا 10 درصد افزایش داد و اتفاقا بیشترین افزایش این آمار مربوط به روش «حلقآویزکردن» بود؛ درست همان روشی که ویلیامز برای خودکشی از آن استفاده کرده بود. روانشناسان اجتماعی معتقدند «نابرابریهای اجتماعی» یک عامل کلیدی در خودکشی کودکان است. پژوهشهای مختلف، ارتباط دوسویه بین فقر و سلامت روان را تأیید کردهاند اما داستان به همینجا ختم نمیشود و این موارد به نوبه خود میتواند زمینهساز خشونت خانگی، سوءاستفاده و غفلت، سوءمصرف مواد و سایر مشکلات شود. روانتحلیلگران ریشههای آسیب به خود را در «غریزه مرگ» و «تعارضهای روانی» جستوجو میکنند. همچنین آنها از «خودکشی به مثابه دیگرکشی» صحبت میکنند؛ به این معنا که بعضی از افرادی که مورد آزار قرار میگیرند، ابژه آسیبزننده را درونیسازی میکنند و ایگوی آنها برای ابراز خشم خود به آزارگر، به خود آسیب میزند. دختران بیشتر خودکشی میکنند یا پسران؟ به طور کلی «اقدام به خودکشی» در دختران بیشتر دیده میشود، اما آمار خودکشی منجر به مرگ در پسران بالاتر است. علت بالاتربودن «اقدام به خودکشی» در دختران میتواند فشار اجتماعی، آزارهای جنسی بیشتر، واپسرانی احساسات و اعتراض به نابرابری در جوامع مردسالار باشد. در واقع دختران به طور میانگین بیشتر از پسرها از «اقدام به خودکشی» برای اهداف دیگر استفاده میکنند. آمار بیشتر اقدامات خودآسیبرسان منجر به مرگ در پسران نیز میتواند به دو عامل مربوط باشد: یکی اینکه پسرها بیشتر به هدف مرگ، اقدام به خودکشی میکنند و دیگر اینکه پسرها روشهای مرگبارتر را در این امر برمیگزینند. در چه کودکانی احتمال خودکشی بیشتر است؟ همانطور که قبلا اشاره شد، خودکشی کودکان در خانوادههایی که سابقه خودکشی یکی از افراد در آن وجود دارد، بیشتر است. همچنین بیش از 90 درصد خودکشیها با یک اختلال روانی در ارتباط است. پژوهشها نشان داده بیش از 60 درصد افرادی که تجربه آزار جنسی دارند، نوعی از رفتار خودآسیبرسان را بروز میدهند.
چه باید کرد؟
1-در سطح خانواده و مدرسه: هیچ کودکی یکباره و بدون نشانه قبلی دست به خودکشی نمیزند. ما باید نشانهها را بشناسیم و نسبت به آنها حساس باشیم. گوشهگیری، صحبتکردن یا نوشتن از مرگ، تغییرات خلقوخو و بخشیدن وسایل ارزشمند به دیگران از بارزترین نشانههای کودکی است که به خودکشی فکر میکند. در صورت مشاهده هرکدام از این نشانهها به جای انکار و نادیدهگرفتن، با راهنمایی یک فرد متخصص با کودک گفتوگو کنیم و با اقدام و حمایت بهموقع، مانع هرگونه آسیب شویم. تغییر باورهای غلط، آموزش مهارتهای شناختی به کودک و مجهزکردن او به مهارت حل مسئله از دیگر اقدامات مفید در این زمینه است. همچنین بالابردن نظارت بر رفتار کودک، کاهش دسترسی او به وسایل مورد نیاز خودکشی و نوشتن قرارداد «ممانعت از آسیب» با کودک، از دیگر اقدامات مؤثر در سطح خانواده و مدرسه است.
2-در سطح کلان: شاید مهمترین اقدامی که در این زمینه میتوان انجام داد «فقرزدایی» از جامعه باشد. وقتی خانواده درگیر نیازهای اولیه مثل مسکن و غذاست، والدین مجبورند به مسائل «فوری» و حیاتی بپردازند و نه شرایط رسیدگی به سلامت روان فرزندان را دارند، نه زمانی برای آموزش «مهارتهای زندگی» به کودکان. بنابراین «فقرزدایی» و ایجاد «برابری اجتماعی» نقش بسزایی در کاهش رفتارهای خودآسیبرسان خواهد داشت.
چرا درباره «خودکشی کودکان» صحبت نمیکنیم؟ بیشترین پاسخی که به این سؤال داده میشود، این است: «اگر با کودکان (زير 18 سال) درباره خودکشی صحبت کنیم، فکر این عمل را در ذهن آنها ایجاد میکنیم»! برخلاف این باور رایج، آمارهای مختلف نشان داده که گفتوگو با کودک درباره خودکشی، نه تنها احتمال اقدام او را به این عمل بیشتر نمیکند، بلکه اگر به درستی انجام شود تأثیر بسزایی در کاهش احتمال خودکشی کودک خواهد داشت. علت دیگر، «اضطراب» شدیدی است که والدین در مواجهه با تصور خودکشی فرزندشان تجربه میکنند. آمار خودکشی در دنیا هر سال بیشتر میشود و در سالهای اخیر، سالانه یک میلیون خودکشی در جهان اتفاق افتاده است. چرا بعضی کودکان «خودکشی» را انتخاب میکنند؟ این سؤالی است که دیدگاههای مختلف روانشناسی، پاسخ متفاوتی به آن دادهاند. روانشناسان شناختی «افکار ناسالم» و «عدم مهارت حل مسئله» را مهمترین عامل در خودکشی کودکان میدانند. کودکانی که خودکشی میکنند، به دنبال «مرگ» نیستند؛ آنها هنوز به درک درستی از مفهوم «مرگ» دست نیافتهاند. آنها پایان «زندگی» را انتخاب نمیکنند، بلکه پایان «رنج» را انتخاب میکنند. رفتارگراها به «یادگیری مشاهدهای» معتقدند. شاید به همین دلیل باشد که احتمال خودکشی در خانوادههایی با سابقه خودکشی یکی از افراد، بالاتر است. طبق این دیدگاه، کودکان خودکشی را از محیط میآموزند و ممکن است بدون اینکه لزوما درک درستی از آن داشته باشند، دست به این اقدام بزنند. مثلا خودکشی «رابین ویلیامز» بازیگر مشهور و محبوب آمریکایی در سال 2012، آمار خودکشی را در کشور آمریکا 10 درصد افزایش داد و اتفاقا بیشترین افزایش این آمار مربوط به روش «حلقآویزکردن» بود؛ درست همان روشی که ویلیامز برای خودکشی از آن استفاده کرده بود. روانشناسان اجتماعی معتقدند «نابرابریهای اجتماعی» یک عامل کلیدی در خودکشی کودکان است. پژوهشهای مختلف، ارتباط دوسویه بین فقر و سلامت روان را تأیید کردهاند اما داستان به همینجا ختم نمیشود و این موارد به نوبه خود میتواند زمینهساز خشونت خانگی، سوءاستفاده و غفلت، سوءمصرف مواد و سایر مشکلات شود. روانتحلیلگران ریشههای آسیب به خود را در «غریزه مرگ» و «تعارضهای روانی» جستوجو میکنند. همچنین آنها از «خودکشی به مثابه دیگرکشی» صحبت میکنند؛ به این معنا که بعضی از افرادی که مورد آزار قرار میگیرند، ابژه آسیبزننده را درونیسازی میکنند و ایگوی آنها برای ابراز خشم خود به آزارگر، به خود آسیب میزند. دختران بیشتر خودکشی میکنند یا پسران؟ به طور کلی «اقدام به خودکشی» در دختران بیشتر دیده میشود، اما آمار خودکشی منجر به مرگ در پسران بالاتر است. علت بالاتربودن «اقدام به خودکشی» در دختران میتواند فشار اجتماعی، آزارهای جنسی بیشتر، واپسرانی احساسات و اعتراض به نابرابری در جوامع مردسالار باشد. در واقع دختران به طور میانگین بیشتر از پسرها از «اقدام به خودکشی» برای اهداف دیگر استفاده میکنند. آمار بیشتر اقدامات خودآسیبرسان منجر به مرگ در پسران نیز میتواند به دو عامل مربوط باشد: یکی اینکه پسرها بیشتر به هدف مرگ، اقدام به خودکشی میکنند و دیگر اینکه پسرها روشهای مرگبارتر را در این امر برمیگزینند. در چه کودکانی احتمال خودکشی بیشتر است؟ همانطور که قبلا اشاره شد، خودکشی کودکان در خانوادههایی که سابقه خودکشی یکی از افراد در آن وجود دارد، بیشتر است. همچنین بیش از 90 درصد خودکشیها با یک اختلال روانی در ارتباط است. پژوهشها نشان داده بیش از 60 درصد افرادی که تجربه آزار جنسی دارند، نوعی از رفتار خودآسیبرسان را بروز میدهند.
چه باید کرد؟
1-در سطح خانواده و مدرسه: هیچ کودکی یکباره و بدون نشانه قبلی دست به خودکشی نمیزند. ما باید نشانهها را بشناسیم و نسبت به آنها حساس باشیم. گوشهگیری، صحبتکردن یا نوشتن از مرگ، تغییرات خلقوخو و بخشیدن وسایل ارزشمند به دیگران از بارزترین نشانههای کودکی است که به خودکشی فکر میکند. در صورت مشاهده هرکدام از این نشانهها به جای انکار و نادیدهگرفتن، با راهنمایی یک فرد متخصص با کودک گفتوگو کنیم و با اقدام و حمایت بهموقع، مانع هرگونه آسیب شویم. تغییر باورهای غلط، آموزش مهارتهای شناختی به کودک و مجهزکردن او به مهارت حل مسئله از دیگر اقدامات مفید در این زمینه است. همچنین بالابردن نظارت بر رفتار کودک، کاهش دسترسی او به وسایل مورد نیاز خودکشی و نوشتن قرارداد «ممانعت از آسیب» با کودک، از دیگر اقدامات مؤثر در سطح خانواده و مدرسه است.
2-در سطح کلان: شاید مهمترین اقدامی که در این زمینه میتوان انجام داد «فقرزدایی» از جامعه باشد. وقتی خانواده درگیر نیازهای اولیه مثل مسکن و غذاست، والدین مجبورند به مسائل «فوری» و حیاتی بپردازند و نه شرایط رسیدگی به سلامت روان فرزندان را دارند، نه زمانی برای آموزش «مهارتهای زندگی» به کودکان. بنابراین «فقرزدایی» و ایجاد «برابری اجتماعی» نقش بسزایی در کاهش رفتارهای خودآسیبرسان خواهد داشت.