روز جهانی عکاسی بر ما مبارک نیست!
علیرضا کریمیصارمی
صدای سحرانگیزِ پرده شاترِ دوربین عکاسی همواره حس زندگی را در روح و روان ما عکاسان جاری میکند؛ صدایی که ناگفتههایی از وجود عکاس را برای همیشه ثبت و جاودانه میکند، ناگفتههایی از درون.
او همواره با نگاهی جستوجوگرانه پیرامون خود را مینگرد تا با بیانی درست و برخاسته از اندیشهای ناب، با دیگران سخن بگوید، دوربین عکاسی چشم و زبان اوست. او یک هنرمند است، او بیگانه نیست، دشمن نیست بلکه همواره همدل و غمخوار جامعه خویش است.
نگاه اندیشمندانه و کنکاشگر او راهکاری است برای جامعهشناسان و روانشناسان جامعهای که در حال رشد هستند.
او بنیان فکری خود را بر ادبیات کهن و معاصر میهنش پایهریزی کرده است. عکسهای او رونقبخش فرهنگ و هنر، آموزش و پرورش، اقتصاد و سیاست است. امروزه عکاسی در جامعه جهانی جایگاهی بالاتر از دهههای پیشین خود دارد. عکاسی امروز تنها یک فن نیست؛ یک تفکر است، خلاقیت است، هنر است. نمایشگر رنج و سرمستی است، عشق و زندگانی است، خیال است و غزل. شور میآفریند، به وجد میآورد و جهان را زیباتر میکند. شاید برای این است که سالانه بیش از ۱۵ تریلیون تصویر توسط مردم جهان تولید میشود. این آمار حیرتانگیز نشان از نقش عکس و عکاسی در جهان امروز دارد.
چند سال پیش، جوانی استرالیایی روز ۱۹ آگوست مطابق با ۲۹ مرداد را «روز جهانی عکاسی» نامگذاری کرد و عکاسان ایرانی نیز با شور و هیجان وافری این روز را به یکدیگر تبریک گفتند و از اینکه در تاریخ جهانی، روزی را به این نام انتخاب کردهاند بسیار خرسند و شادمان شدند.
این روز خاص بهانهای شد برای تحریر این یادداشت مختصر، غمنامهای برای جامعه عکاسی ما، جماعتی که در سختترین شرایط مملکت همواره در صف اول بودند و هستند، از سال ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامی شکل گرفت تا مصیبتهای طبیعی و غیرطبیعی و جنگ هشتساله. اما این تلاشها چگونه دیده شد یا بهتر است اصلا بپرسیم «دیده شد؟»!
با توجه به تاریخ غرورآفرین عکاسی ایران یعنی آغاز آن همزمان با اروپا و گستردگی و اهمیت آن در دربار ناصری در زمان تقریبی ۱۸۰ سال باید اذعان کرد که عکاسی در ایران پس از انقلاب اسلامی با توجه به پویایی، خلاقیت و علاقه مردم به رشدی چشمگیر دست یافت. اما متأسفانه در چند سال اخیر شاهد عدم توجه مسئولان فرهنگی-هنری و متصدیان آموزش عالی و دانشگاهها هستیم. سالانه صدها جوان علاقهمند به رشته عکاسی در کنکور سراسری دانشگاههای دولتی و غیردولتی پذیرفته میشوند در حالی که توان مالی برای خرید ارزانترین دوربین عکاسی که لازمه یادگیری و انجام تکالیف درسی ایشان است، وجود ندارد. بگذریم از واقعیت تلخی که درس عکاسی از رشتههای معماری و طراحی صنعتی برخی از دانشگاههای معتبر دولتی تحت عنوان مبحث غیرضروری حذف شده است!
حال بر این واقعیت دردناک بیفزایید: عدم برگزاری دوسالانه عکاسی و نمایشگاههای جهانی، نبود حمایت از عکاسان در برگزاری نمایشگاههای انفرادی، فقدان راهکاری برای خرید آثار هنری، عدم واگذاری پروژههای عکاسی دولتی، قرارگرفتن دوربین عکاسی و وسایل جانبی آن در فهرست کالاهای لوکس و غیرضروری، عدم اختصاص ارز دولتی برای ورود آن به کشور، رشد نجومی قیمت دوربین عکاسی و عدم توان خرید آن نه تنها برای دانشجویان بلکه برای عکاسان حرفهای که این هنر را بیش از پیش به انزوا کشانده است. نتیجه تمامی این سیاستگذاریها فقیرشدن چشمگیر عکاسان ایرانی است که به علت عدم درآمد کافی مجبور به فروش اتومبیل شخصی و وسایل ضروری زندگی هستند تا بتوانند گذران کنند. شاید این امر به نظر اغراقآمیز برسد اما به واقع حقیقتی است تلخ که جامعه عکاسی ما با آن دست به گریبان است.
حال شما بگویید «روز جهانی عکاسی» بر ما عکاسان ایرانی مبارک است؟ این روز بر عکاسانی مبارک است که غم نان ندارند و تهیه یک دوربین عکاسی و چند لنز برای آنها رؤیا و آرزو نیست. بر عکاسانی مبارک است که با انجام پروژههای پیدرپی، برگزاری نمایشگاههای حرفهای و دیگر فعالیتهای هنری و اقتصادی سربلند خانواده و جامعه خویشاند.
روز جهانی عکاسی زمانی مبارک است که معلم در کلاس درس دانشگاه نگاه حسرتآمیز دانشجوی خود را به دوربین همکلاسی خود نبیند، بغض نکند و رو به تخته سیاه اشکهای خود را پاک نکند. آری آن روز، روز جهانی عکاسی است، نه امروز.
صدای سحرانگیزِ پرده شاترِ دوربین عکاسی همواره حس زندگی را در روح و روان ما عکاسان جاری میکند؛ صدایی که ناگفتههایی از وجود عکاس را برای همیشه ثبت و جاودانه میکند، ناگفتههایی از درون.
او همواره با نگاهی جستوجوگرانه پیرامون خود را مینگرد تا با بیانی درست و برخاسته از اندیشهای ناب، با دیگران سخن بگوید، دوربین عکاسی چشم و زبان اوست. او یک هنرمند است، او بیگانه نیست، دشمن نیست بلکه همواره همدل و غمخوار جامعه خویش است.
نگاه اندیشمندانه و کنکاشگر او راهکاری است برای جامعهشناسان و روانشناسان جامعهای که در حال رشد هستند.
او بنیان فکری خود را بر ادبیات کهن و معاصر میهنش پایهریزی کرده است. عکسهای او رونقبخش فرهنگ و هنر، آموزش و پرورش، اقتصاد و سیاست است. امروزه عکاسی در جامعه جهانی جایگاهی بالاتر از دهههای پیشین خود دارد. عکاسی امروز تنها یک فن نیست؛ یک تفکر است، خلاقیت است، هنر است. نمایشگر رنج و سرمستی است، عشق و زندگانی است، خیال است و غزل. شور میآفریند، به وجد میآورد و جهان را زیباتر میکند. شاید برای این است که سالانه بیش از ۱۵ تریلیون تصویر توسط مردم جهان تولید میشود. این آمار حیرتانگیز نشان از نقش عکس و عکاسی در جهان امروز دارد.
چند سال پیش، جوانی استرالیایی روز ۱۹ آگوست مطابق با ۲۹ مرداد را «روز جهانی عکاسی» نامگذاری کرد و عکاسان ایرانی نیز با شور و هیجان وافری این روز را به یکدیگر تبریک گفتند و از اینکه در تاریخ جهانی، روزی را به این نام انتخاب کردهاند بسیار خرسند و شادمان شدند.
این روز خاص بهانهای شد برای تحریر این یادداشت مختصر، غمنامهای برای جامعه عکاسی ما، جماعتی که در سختترین شرایط مملکت همواره در صف اول بودند و هستند، از سال ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامی شکل گرفت تا مصیبتهای طبیعی و غیرطبیعی و جنگ هشتساله. اما این تلاشها چگونه دیده شد یا بهتر است اصلا بپرسیم «دیده شد؟»!
با توجه به تاریخ غرورآفرین عکاسی ایران یعنی آغاز آن همزمان با اروپا و گستردگی و اهمیت آن در دربار ناصری در زمان تقریبی ۱۸۰ سال باید اذعان کرد که عکاسی در ایران پس از انقلاب اسلامی با توجه به پویایی، خلاقیت و علاقه مردم به رشدی چشمگیر دست یافت. اما متأسفانه در چند سال اخیر شاهد عدم توجه مسئولان فرهنگی-هنری و متصدیان آموزش عالی و دانشگاهها هستیم. سالانه صدها جوان علاقهمند به رشته عکاسی در کنکور سراسری دانشگاههای دولتی و غیردولتی پذیرفته میشوند در حالی که توان مالی برای خرید ارزانترین دوربین عکاسی که لازمه یادگیری و انجام تکالیف درسی ایشان است، وجود ندارد. بگذریم از واقعیت تلخی که درس عکاسی از رشتههای معماری و طراحی صنعتی برخی از دانشگاههای معتبر دولتی تحت عنوان مبحث غیرضروری حذف شده است!
حال بر این واقعیت دردناک بیفزایید: عدم برگزاری دوسالانه عکاسی و نمایشگاههای جهانی، نبود حمایت از عکاسان در برگزاری نمایشگاههای انفرادی، فقدان راهکاری برای خرید آثار هنری، عدم واگذاری پروژههای عکاسی دولتی، قرارگرفتن دوربین عکاسی و وسایل جانبی آن در فهرست کالاهای لوکس و غیرضروری، عدم اختصاص ارز دولتی برای ورود آن به کشور، رشد نجومی قیمت دوربین عکاسی و عدم توان خرید آن نه تنها برای دانشجویان بلکه برای عکاسان حرفهای که این هنر را بیش از پیش به انزوا کشانده است. نتیجه تمامی این سیاستگذاریها فقیرشدن چشمگیر عکاسان ایرانی است که به علت عدم درآمد کافی مجبور به فروش اتومبیل شخصی و وسایل ضروری زندگی هستند تا بتوانند گذران کنند. شاید این امر به نظر اغراقآمیز برسد اما به واقع حقیقتی است تلخ که جامعه عکاسی ما با آن دست به گریبان است.
حال شما بگویید «روز جهانی عکاسی» بر ما عکاسان ایرانی مبارک است؟ این روز بر عکاسانی مبارک است که غم نان ندارند و تهیه یک دوربین عکاسی و چند لنز برای آنها رؤیا و آرزو نیست. بر عکاسانی مبارک است که با انجام پروژههای پیدرپی، برگزاری نمایشگاههای حرفهای و دیگر فعالیتهای هنری و اقتصادی سربلند خانواده و جامعه خویشاند.
روز جهانی عکاسی زمانی مبارک است که معلم در کلاس درس دانشگاه نگاه حسرتآمیز دانشجوی خود را به دوربین همکلاسی خود نبیند، بغض نکند و رو به تخته سیاه اشکهای خود را پاک نکند. آری آن روز، روز جهانی عکاسی است، نه امروز.