|

درود بر صلح و گفت‌وگو

عبدالرضا ناصرمقدسی- متخصص مغز و اعصاب

آدمیان به دلایل مختلف به خصومت با یکدیگر و بدتر از آن به جنگ با هم می‌پردازند. همیشه صلح و گفت‌وگو بهترین راه‌حل و در‌عین‌حال سخت‌ترین آنها و جنگ و خصومت راحت‌ترین راه‌حل و در‌عین‌حال بدترین آن است. دلیل برای دشمنی بین انسان‌ها کم نیست؛ از اخلاف عقیده و مسلک گرفته تا جنگ بر سر غذا و زمین و ثروت. همه اینها در طول تاریخ عاملی برای جنگ و کشتار بوده است. درست است که گاهی از جنگ گریزی نیست، مثل حمله به خانه و کاشانه انسان که باید به دفاع از آن برخیزد اما ای‌کاش خوی درنده‌خویی در انسان تا این اندازه شدید نبود که خودخواهانه برای گسترش ثروت و قلمروی خود دست به نابودی دیگری بزند. جنگ در‌عین‌حال از بزرگ‌ترین دغدغه‌های طبیبانه است. پزشکان و پرستاران و سایر کادر درمان وظیفه‌ای بزرگ در یک جنگ ایفا می‌کنند. آنها برخلاف طبیعت جنگ که کشتن و نابودکردن است، دست به مرهم‌گذاری و بهبود دیگری، حتی دشمن خود می‌زنند؛ انگار در بطن یک جنگ، خوبی‌های مستتر در وجود انسان را یادآور می‌شوند؛ یادآوری این نکته که می‌توانیم به کمک هم بشتابیم و دست مهربانی بر سر یکدیگر بکشیم. جنگ تبعاتی بسیار طولانی دارد؛ تبعاتی که گاه پیدا و در اکثر موارد پنهان است. هنوز هم می‌توان در مناطق مرزی ایران و عراق مینی عمل‌نکرده و کشف‌نشده یافت؛ مینی که می‌تواند به ناگاه زیر پای بچه‌ای منفجر شود و در بهترین حالت او را برای همیشه از داشتن پا محروم کند. من در شهرستان مریوان سرباز بودم؛ یک پزشک وظیفه. یک بار پسری را خونین به درمانگاه آوردند. برای چیدن قارچ به جنگل رفته بود و بعد ترکیدن مین سبب شده بود پایش از بالای زانو جدا شود. فقط توانستم اندکی جلوی خونریزی را بگیرم و سریعا اعزامش کنم. نمی‌دانم چه شد و به کجا رسید اما قیافه آن کودک همیشه جلوی چشمانم هست. تعداد زیادی از بیماران من مجروحان شیمیایی جنگ بودند. سرفه‌های متعدد، تنگی نفس و ضایعات پوستی که بسیار مزمن شده بودند و هیچ درمانی هم نداشتند. یک‌سری قرص و اسپری فقط می‌توانست به‌صورت موقت از درد و آلام آنها بکاهد. چند ‌روز پیش به دستیارانم گفتم درست است که کرونا ضربه‌های زیادی به سلامت جامعه زد اما فرصتی گرانبها برای ما نیز محسوب می‌شود. همیشه تهدیدهای بزرگ، بزرگ‌ترین فرصت‌ها به‌شمار می‌روند. مهم اینجاست که از آنچه اتفاق می‌افتد، درس بگیرید. هیچ‌کدام از ما و استادانمان تجربه‌ای از پاندمی‌ای به این وسعت و شدت نداشته‌ایم. این پاندمی می‌تواند ما را قوی‌تر کند. موضوعات جدیدی را در مورد انسان و بیماری به ما بیاموزد. سبب شود که ویروس‌ها، این دشمنان سلامتی انسان را به‌خوبی بشناسیم. بدانیم که چه رفتارهای متفاوتی می‌توانند در بدن داشته باشند. نقاط ضعف‌مان را به ما گوشزد کند. به ما بفهماند که چرا در مواجهه با کرونا غافلگیر شدیم. کرونا نیز مانند جنگ است؛ مهم اینجاست که چگونه به آن نگاه کنیم، هرچند خیلی وقت‌ها هزینه آن، آن‌قدر زیاد می‌شود که دیگر قابل‌توجیه نیست. بیماری در بخش داریم که خود جزئی از کادر درمان است. به‌واسطه همین کادر درمان بودنش هم سال‌ها در جنگ بود. همان‌جا هم شیمیایی شد. بعد از آن کج‌دار‌و‌مریز با مشکلات ریوی خود سر می‌کرد. گاهی بستری می‌شد. بهتر که می‌شد، به زندگی روزانه خود بازمی‌گشت. تا اینکه کرونا آمد و جامعه ما را درهم نوردید. بیشترین آسیب را هم کسانی دیدند که یک بیماری زمینه‌ای داشتند؛ مثلا از یک بیماری ریوی رنج می‌بردند. او هم که ریه‌ای بیمار از جنگ داشت، به کرونا مبتلا شد. اما تبعات این ریه بیمار به اینجا ختم نشد. دچار سکته مغزی شد؛ سکته‌ای که اکنون به‌خوبی می‌دانیم میزان آن در بیماران مبتلا به کرونا بالاتر بوده و شدت بیشتری نیز دارد. حالا روی تخت آی‌سی‌یو، وابسته به دستگاه تنفسی میان مرگ و زندگی در حال نبرد است. شاید کرونا مسبب اصلی آن باشد اما این رنج از زمانی آغاز شد که فردی به‌دلیل خوی حیوانی تصمیم گرفت به کشوری دیگر حمله کند و جوانان آن را به خاک و خون بکشد. جنگ بد است. جنگ ویرانگر و تباه‌کننده است. با هم نجنگیم. با هم مهربان باشیم. مهربانی بزرگ‌ترین و برترین خصلتی است که یک انسان می‌تواند

واجد آن باشد.

آدمیان به دلایل مختلف به خصومت با یکدیگر و بدتر از آن به جنگ با هم می‌پردازند. همیشه صلح و گفت‌وگو بهترین راه‌حل و در‌عین‌حال سخت‌ترین آنها و جنگ و خصومت راحت‌ترین راه‌حل و در‌عین‌حال بدترین آن است. دلیل برای دشمنی بین انسان‌ها کم نیست؛ از اخلاف عقیده و مسلک گرفته تا جنگ بر سر غذا و زمین و ثروت. همه اینها در طول تاریخ عاملی برای جنگ و کشتار بوده است. درست است که گاهی از جنگ گریزی نیست، مثل حمله به خانه و کاشانه انسان که باید به دفاع از آن برخیزد اما ای‌کاش خوی درنده‌خویی در انسان تا این اندازه شدید نبود که خودخواهانه برای گسترش ثروت و قلمروی خود دست به نابودی دیگری بزند. جنگ در‌عین‌حال از بزرگ‌ترین دغدغه‌های طبیبانه است. پزشکان و پرستاران و سایر کادر درمان وظیفه‌ای بزرگ در یک جنگ ایفا می‌کنند. آنها برخلاف طبیعت جنگ که کشتن و نابودکردن است، دست به مرهم‌گذاری و بهبود دیگری، حتی دشمن خود می‌زنند؛ انگار در بطن یک جنگ، خوبی‌های مستتر در وجود انسان را یادآور می‌شوند؛ یادآوری این نکته که می‌توانیم به کمک هم بشتابیم و دست مهربانی بر سر یکدیگر بکشیم. جنگ تبعاتی بسیار طولانی دارد؛ تبعاتی که گاه پیدا و در اکثر موارد پنهان است. هنوز هم می‌توان در مناطق مرزی ایران و عراق مینی عمل‌نکرده و کشف‌نشده یافت؛ مینی که می‌تواند به ناگاه زیر پای بچه‌ای منفجر شود و در بهترین حالت او را برای همیشه از داشتن پا محروم کند. من در شهرستان مریوان سرباز بودم؛ یک پزشک وظیفه. یک بار پسری را خونین به درمانگاه آوردند. برای چیدن قارچ به جنگل رفته بود و بعد ترکیدن مین سبب شده بود پایش از بالای زانو جدا شود. فقط توانستم اندکی جلوی خونریزی را بگیرم و سریعا اعزامش کنم. نمی‌دانم چه شد و به کجا رسید اما قیافه آن کودک همیشه جلوی چشمانم هست. تعداد زیادی از بیماران من مجروحان شیمیایی جنگ بودند. سرفه‌های متعدد، تنگی نفس و ضایعات پوستی که بسیار مزمن شده بودند و هیچ درمانی هم نداشتند. یک‌سری قرص و اسپری فقط می‌توانست به‌صورت موقت از درد و آلام آنها بکاهد. چند ‌روز پیش به دستیارانم گفتم درست است که کرونا ضربه‌های زیادی به سلامت جامعه زد اما فرصتی گرانبها برای ما نیز محسوب می‌شود. همیشه تهدیدهای بزرگ، بزرگ‌ترین فرصت‌ها به‌شمار می‌روند. مهم اینجاست که از آنچه اتفاق می‌افتد، درس بگیرید. هیچ‌کدام از ما و استادانمان تجربه‌ای از پاندمی‌ای به این وسعت و شدت نداشته‌ایم. این پاندمی می‌تواند ما را قوی‌تر کند. موضوعات جدیدی را در مورد انسان و بیماری به ما بیاموزد. سبب شود که ویروس‌ها، این دشمنان سلامتی انسان را به‌خوبی بشناسیم. بدانیم که چه رفتارهای متفاوتی می‌توانند در بدن داشته باشند. نقاط ضعف‌مان را به ما گوشزد کند. به ما بفهماند که چرا در مواجهه با کرونا غافلگیر شدیم. کرونا نیز مانند جنگ است؛ مهم اینجاست که چگونه به آن نگاه کنیم، هرچند خیلی وقت‌ها هزینه آن، آن‌قدر زیاد می‌شود که دیگر قابل‌توجیه نیست. بیماری در بخش داریم که خود جزئی از کادر درمان است. به‌واسطه همین کادر درمان بودنش هم سال‌ها در جنگ بود. همان‌جا هم شیمیایی شد. بعد از آن کج‌دار‌و‌مریز با مشکلات ریوی خود سر می‌کرد. گاهی بستری می‌شد. بهتر که می‌شد، به زندگی روزانه خود بازمی‌گشت. تا اینکه کرونا آمد و جامعه ما را درهم نوردید. بیشترین آسیب را هم کسانی دیدند که یک بیماری زمینه‌ای داشتند؛ مثلا از یک بیماری ریوی رنج می‌بردند. او هم که ریه‌ای بیمار از جنگ داشت، به کرونا مبتلا شد. اما تبعات این ریه بیمار به اینجا ختم نشد. دچار سکته مغزی شد؛ سکته‌ای که اکنون به‌خوبی می‌دانیم میزان آن در بیماران مبتلا به کرونا بالاتر بوده و شدت بیشتری نیز دارد. حالا روی تخت آی‌سی‌یو، وابسته به دستگاه تنفسی میان مرگ و زندگی در حال نبرد است. شاید کرونا مسبب اصلی آن باشد اما این رنج از زمانی آغاز شد که فردی به‌دلیل خوی حیوانی تصمیم گرفت به کشوری دیگر حمله کند و جوانان آن را به خاک و خون بکشد. جنگ بد است. جنگ ویرانگر و تباه‌کننده است. با هم نجنگیم. با هم مهربان باشیم. مهربانی بزرگ‌ترین و برترین خصلتی است که یک انسان می‌تواند

واجد آن باشد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها