ایران- آمریکا، بازیهای متناهی بازیهای نامتناهی
پیام غیاثی. دانشآموخته علوم اجتماعی
در دهه 80 میلادی، ایالات متحده آمریکا در حالی جنگ ویتنام را ترک و از اهداف اولیه خود عقبنشینی میکرد که دستکم روی کاغذ نباید چنین میشد. جبهه ویتنام جنوبی و آمریکا با متوسط حدودا دو برابر نیروی نظامی نسبت به جبهه ویتنام شمالی، ویتکنگ و شوروی (یکمیلیون و 400 هزار نفر در مقابل 800 هزار نفر) و با تلفاتی 50 درصد کمتر (500 هزار نفر در مقابل یک میلیون نفر - مجموع نظامیان و غیرنظامیان) اساسا چرا جنگ را واگذار کرد؟ در این جنگ 20ساله، مسئلهای فراتر از تاکتیکهای نظامی در میان بود. پدیدههای انسانیای از این دست تبعا چندوجهی و چندعاملیاند. یکی از این عوامل مورد توجه در این نوشته، ذهنیتهای ناهمسان طرفین از جنس منازعه است.
James P. Carse نویسنده آمریکایی در سال 1986 کتابی تحت عنوان بازیهای متناهی و نامتناهی نگاشت. با وجود اینکه محتوای اصلی کتاب به بینش نوع انسان نسبت به زندگی میپردازد، تعریفی که نویسنده از دو عبارت بازیهای متناهی و بازیهای نامتناهی ارائه میکند، در بحث پیشرو بسیار راهگشاست. مختصرا بازیهای متناهی به بازیهایی اطلاق میشود که بازیگران آن مشخص، قوانین آن از پیش نوشتهشده و بالطبع برنده و بازنده قابل تعییناند، مانند بازی فوتبال. در مقابل در بازیهای نامتناهی تمام بازیگران ضرورتا مشخص نیستند، قوانین ضرورتا معین و مورد توافق نبوده و در نتیجه نمیتوان بهراحتی برندهای تعیین کرد، مانند تجارت و کسبوکار. به عبارت دیگر در میدان بازیهای متناهی، میتوان و باید در مدت زمانی معین انتظار یک نتیجه مشخص و اعلام برنده را داشت؛ درحالیکه در بازیهای نامتناهی برندهشدن در واقع به معنای ادامه هرچه بیشتر بازی، دوام در میدان رقابت و از میدان بهدرنشدن است. در این میان، پیچیدگی اصلی زمانی رخ میدهد که برداشت بازیگران از ماهیت بازی همسان نباشد؛ به عبارتی یکی از طرفین با ذهنیت یک بازی متناهی و طرف دیگر با ذهنیت یک بازی
نامتناهی وارد میدان شود. شاید در منازعات نظامی، جنگ ویتنام یکی از شاخصترین مثالها از چنین ناهمسانیای باشد؛ جنگی که در آن، ایالات متحده با وجود اینکه در بسیاری از نبردهای میدانی کموبیش برنده میدان بود، اما در نهایت مغلوب جنگ ویتنام لقب گرفت. ایالات متحده، با ذهنیت یک بازی متناهی، به امید نتایجی مشخص و مقطعی تصمیم به مداخله نظامی گرفت. حال آنکه جبهه شمال، با ذهنیت یک بازی نامتناهی، به دنبال تحمیل هزینه، فرسایش تدریجی و باتلاقگیرکردن حریف بود و نتیجه گرفت. در این زمینه البته یک سؤال فرضی و جانبی نیز میتوان طرح کرد: اگر ایالات متحده در یک رویارویی فرضی و در جهان پساشوروی، با تحریم جهانی و همهجانبه ویتنام شمالی و حذف هزینههای انسانی، نظامی و اقتصادی جنگ برای آمریکا، اینبار وارد یک بازی نامتناهی با حریف میشد، نتیجه چگونه رقم میخورد؟ به این سؤال میتوان حالت تحریمهای یکجانبه آمریکا، بهجای تحریمهای جهانی را نیز اضافه کرد. با این مقدمه و از این منظر، راهبردهای ایران و آمریکا در مواجهه بر سر مناقشه برجام را در کدام چارچوب و مختصات میتوان درک کرد؟ مواجهههایی که آخرین پرده آن دستکم از سه سال پیش آغاز
شده است و در گرماگرم انتخابات آمریکا به نقطه عطف جدیدی نزدیک میشود. از این پنجره، میتوان دستکم چهار اپیزود برای مواجهه ایران و آمریکا متصور شد که در ادامه به آن میپردازیم.
اپیزود اول: آمریکای متناهی، ایران نامتناهی: مواجهه اخیر آمریکا با ایران با تصور یک عملیات سریع و زود بازده آغاز شد: فشار حداکثری، آشفتگی افسارگسیخته اقتصادی، اعتراضات مردمی، تهییج رسانهای و در نهایت به گفته جان بولتون، مشاور وقت رئیسجمهور آمریکا، یک «تابستان داغ».
به عبارتی ایالات متحده با ذهنیت یک بازی متناهی که بهراحتی میتوان در آن نتیجه گرفت و برنده میدان شد رویارویی را آغاز کرد. راهبرد ایران اما یک بازی نامتناهی بود: تابآوری، مدیریت آسیبها، بیشینهکردن هزینه سیاسی تحریمها برای حریف و درنهایت امید به از میدان بهدرشدن او.
اپیزود دوم: ایران و آمریکا، نامتناهی: به مرور و با عدم حصول نتیجه دلخواه، رویکرد آمریکا ممکن است تدریجا به یک بازی نامتناهی تغییر کند؛ تغییری که با نزدیکشدن به روز انتخابات آمریکا و انتخاب احتمالی ترامپ برای دور دوم احتمالا تشدید خواهد شد؛ به عبارت دیگر، ترامپ در دور دوم ریاستجمهوری خود عجلهای برای سوت پایان بازی نخواهد داشت و اینبار با رویکرد کِشدادن بازی، منتظر تحلیلرفتنِ هرچه بیشتر منابعِ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی ایران خواهد نشست. در این حالت و با توجه به یکجانبهبودن تحریمها و عدم پشتوانه قانونی جهانی، عمدتا عملکرد متحدان شرقی، منابع باقیمانده و مدیریت سیاسی- اقتصادی داخلی ایران سرانجامِ این اپیزود را رقم خواهد زد.
اپیزود سوم: ایران متناهی، آمریکا نامتناهی: برای اپیزود دوم، شقّ دیگری نیز میتوان متصور بود. وضعیتی که بنا به جمیع شرایط داخلی، جمعبندی مصلحتگرایانه ایران در دور دوم ریاستجمهوری ترامپ عدم تمایل به ادامه شرایط تحریمی باشد. در این حالت، رویکرد ایران به یک بازی متناهی با یک پایان مشخص تغییر خواهد کرد؛ تغییری که برای حصول نتیجه مطلوب و تحمیل تغییر در رویکرد نامتناهی آمریکا و در عین حال پرهیز از امتیازدهیهای گزاف، ممکن است ایران را مجبور به استفاده از گزینههای پرمخاطرهای بکند.
اپیزود چهارم: ایران و آمریکا، متناهی: تحویل کلید کاخ سفید در ژانویه 2021 به جو بایدن سرآغاز اپیزود چهارم خواهد بود. شرایطی که طرفین -دستکم در کلام و مستقل از چند و چون آن- در میدان بازی، مشترک بوده و خواهان یک بازی متناهی و در نهایت سوت پایان بازی هستند. در هر صورت، اینکه دستاندرکاران سیاست خارجی و داخلی ایران در صورت وقوع هریک از حالات برشمرده برای تأمین حداکثری منافع ملی ایران دست به چه مهرههایی در شطرنج سیاست خواهند برد، نکته مهمی است که باید به تماشا نشست.
در دهه 80 میلادی، ایالات متحده آمریکا در حالی جنگ ویتنام را ترک و از اهداف اولیه خود عقبنشینی میکرد که دستکم روی کاغذ نباید چنین میشد. جبهه ویتنام جنوبی و آمریکا با متوسط حدودا دو برابر نیروی نظامی نسبت به جبهه ویتنام شمالی، ویتکنگ و شوروی (یکمیلیون و 400 هزار نفر در مقابل 800 هزار نفر) و با تلفاتی 50 درصد کمتر (500 هزار نفر در مقابل یک میلیون نفر - مجموع نظامیان و غیرنظامیان) اساسا چرا جنگ را واگذار کرد؟ در این جنگ 20ساله، مسئلهای فراتر از تاکتیکهای نظامی در میان بود. پدیدههای انسانیای از این دست تبعا چندوجهی و چندعاملیاند. یکی از این عوامل مورد توجه در این نوشته، ذهنیتهای ناهمسان طرفین از جنس منازعه است.
James P. Carse نویسنده آمریکایی در سال 1986 کتابی تحت عنوان بازیهای متناهی و نامتناهی نگاشت. با وجود اینکه محتوای اصلی کتاب به بینش نوع انسان نسبت به زندگی میپردازد، تعریفی که نویسنده از دو عبارت بازیهای متناهی و بازیهای نامتناهی ارائه میکند، در بحث پیشرو بسیار راهگشاست. مختصرا بازیهای متناهی به بازیهایی اطلاق میشود که بازیگران آن مشخص، قوانین آن از پیش نوشتهشده و بالطبع برنده و بازنده قابل تعییناند، مانند بازی فوتبال. در مقابل در بازیهای نامتناهی تمام بازیگران ضرورتا مشخص نیستند، قوانین ضرورتا معین و مورد توافق نبوده و در نتیجه نمیتوان بهراحتی برندهای تعیین کرد، مانند تجارت و کسبوکار. به عبارت دیگر در میدان بازیهای متناهی، میتوان و باید در مدت زمانی معین انتظار یک نتیجه مشخص و اعلام برنده را داشت؛ درحالیکه در بازیهای نامتناهی برندهشدن در واقع به معنای ادامه هرچه بیشتر بازی، دوام در میدان رقابت و از میدان بهدرنشدن است. در این میان، پیچیدگی اصلی زمانی رخ میدهد که برداشت بازیگران از ماهیت بازی همسان نباشد؛ به عبارتی یکی از طرفین با ذهنیت یک بازی متناهی و طرف دیگر با ذهنیت یک بازی
نامتناهی وارد میدان شود. شاید در منازعات نظامی، جنگ ویتنام یکی از شاخصترین مثالها از چنین ناهمسانیای باشد؛ جنگی که در آن، ایالات متحده با وجود اینکه در بسیاری از نبردهای میدانی کموبیش برنده میدان بود، اما در نهایت مغلوب جنگ ویتنام لقب گرفت. ایالات متحده، با ذهنیت یک بازی متناهی، به امید نتایجی مشخص و مقطعی تصمیم به مداخله نظامی گرفت. حال آنکه جبهه شمال، با ذهنیت یک بازی نامتناهی، به دنبال تحمیل هزینه، فرسایش تدریجی و باتلاقگیرکردن حریف بود و نتیجه گرفت. در این زمینه البته یک سؤال فرضی و جانبی نیز میتوان طرح کرد: اگر ایالات متحده در یک رویارویی فرضی و در جهان پساشوروی، با تحریم جهانی و همهجانبه ویتنام شمالی و حذف هزینههای انسانی، نظامی و اقتصادی جنگ برای آمریکا، اینبار وارد یک بازی نامتناهی با حریف میشد، نتیجه چگونه رقم میخورد؟ به این سؤال میتوان حالت تحریمهای یکجانبه آمریکا، بهجای تحریمهای جهانی را نیز اضافه کرد. با این مقدمه و از این منظر، راهبردهای ایران و آمریکا در مواجهه بر سر مناقشه برجام را در کدام چارچوب و مختصات میتوان درک کرد؟ مواجهههایی که آخرین پرده آن دستکم از سه سال پیش آغاز
شده است و در گرماگرم انتخابات آمریکا به نقطه عطف جدیدی نزدیک میشود. از این پنجره، میتوان دستکم چهار اپیزود برای مواجهه ایران و آمریکا متصور شد که در ادامه به آن میپردازیم.
اپیزود اول: آمریکای متناهی، ایران نامتناهی: مواجهه اخیر آمریکا با ایران با تصور یک عملیات سریع و زود بازده آغاز شد: فشار حداکثری، آشفتگی افسارگسیخته اقتصادی، اعتراضات مردمی، تهییج رسانهای و در نهایت به گفته جان بولتون، مشاور وقت رئیسجمهور آمریکا، یک «تابستان داغ».
به عبارتی ایالات متحده با ذهنیت یک بازی متناهی که بهراحتی میتوان در آن نتیجه گرفت و برنده میدان شد رویارویی را آغاز کرد. راهبرد ایران اما یک بازی نامتناهی بود: تابآوری، مدیریت آسیبها، بیشینهکردن هزینه سیاسی تحریمها برای حریف و درنهایت امید به از میدان بهدرشدن او.
اپیزود دوم: ایران و آمریکا، نامتناهی: به مرور و با عدم حصول نتیجه دلخواه، رویکرد آمریکا ممکن است تدریجا به یک بازی نامتناهی تغییر کند؛ تغییری که با نزدیکشدن به روز انتخابات آمریکا و انتخاب احتمالی ترامپ برای دور دوم احتمالا تشدید خواهد شد؛ به عبارت دیگر، ترامپ در دور دوم ریاستجمهوری خود عجلهای برای سوت پایان بازی نخواهد داشت و اینبار با رویکرد کِشدادن بازی، منتظر تحلیلرفتنِ هرچه بیشتر منابعِ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی ایران خواهد نشست. در این حالت و با توجه به یکجانبهبودن تحریمها و عدم پشتوانه قانونی جهانی، عمدتا عملکرد متحدان شرقی، منابع باقیمانده و مدیریت سیاسی- اقتصادی داخلی ایران سرانجامِ این اپیزود را رقم خواهد زد.
اپیزود سوم: ایران متناهی، آمریکا نامتناهی: برای اپیزود دوم، شقّ دیگری نیز میتوان متصور بود. وضعیتی که بنا به جمیع شرایط داخلی، جمعبندی مصلحتگرایانه ایران در دور دوم ریاستجمهوری ترامپ عدم تمایل به ادامه شرایط تحریمی باشد. در این حالت، رویکرد ایران به یک بازی متناهی با یک پایان مشخص تغییر خواهد کرد؛ تغییری که برای حصول نتیجه مطلوب و تحمیل تغییر در رویکرد نامتناهی آمریکا و در عین حال پرهیز از امتیازدهیهای گزاف، ممکن است ایران را مجبور به استفاده از گزینههای پرمخاطرهای بکند.
اپیزود چهارم: ایران و آمریکا، متناهی: تحویل کلید کاخ سفید در ژانویه 2021 به جو بایدن سرآغاز اپیزود چهارم خواهد بود. شرایطی که طرفین -دستکم در کلام و مستقل از چند و چون آن- در میدان بازی، مشترک بوده و خواهان یک بازی متناهی و در نهایت سوت پایان بازی هستند. در هر صورت، اینکه دستاندرکاران سیاست خارجی و داخلی ایران در صورت وقوع هریک از حالات برشمرده برای تأمین حداکثری منافع ملی ایران دست به چه مهرههایی در شطرنج سیاست خواهند برد، نکته مهمی است که باید به تماشا نشست.