نخستين شناسنامه براي دختر ايراني
الهام فخاری- عضو شورای شهر تهران
در آغاز سال که گاهشمار را خریداری میکنیم یا هدیه میگیریم، چهبسا نخستین چیزهایی که در لابهلای روزها جستوجو میکنیم، گاه و روز آغاز سال نو، تعطیلیها، روزهای ویژه و آیینی و همچنین زادروزها و سالروزها هستند. به برخی از روزهای ویژه بیشتر میپردازیم و برخی را نادیده میگیریم. نادیدهگرفتن برخی روزها واگوی ناارزندگیشان نیست. چهبسا که برخی روزها در روند سازمانیافتگی اجتماعی و سروسامانگیری دیوانی یا فرهنگیمان برجسته هم باشند ولی در رسانه و هم در میان گروههای کوچک خودمانی فراموش شدهاند. کموبیش همه ما از تاریخ زادروزمان آگاه هستیم. نهتنها خودمان که بسیاری از دوستان و خویشان هم زادروز یا یادروز درگذشت یکدیگر را میدانند. آنچه امروزه برای همه ما یک موضوع روشن و بیاگر است، روزگاری نه اینگونه گیرا بود و نهچندان کسی به آن میپرداخت. گوشه قرآن خانوادگی یا کتاب مقدس یادداشتی نوشته میشد و کسی هم در پی سند و مدرکی نمیرفت. اگر هم کسی میپرسید، گفتاری بود که آدمها درست و نادرست، کم و زیاد به یاد میسپردند و بس. این وضعیت نه هزارهها پیش بلکه تا سده 19 میلادی در جهان و تا 30 آذرماه 1297 هجری شمسی در ایران بود. همهنگام با دگرگونیهای اجتماعی، نوسازی دیوانی و برای ساماندهی به کارها و روندهایی مانند ازدواج و جدایی، آگاهی از شمار جمعیتی، بازبینی نظام مالیاتی، پیریزی ارتش نوین و ساختارمند و گسترش آموزش همگانی رسمی، برپایی سازمانی برای و به نام «ثبت احوال» در دستور کار قرار گرفت. از اینرو در نشست
30 آذرماه 1297 هجری شمسی هیئت وزیران وقت برپایی سازمان ثبت احوال را تصویب کرد و کار بازشناسی و صدور سند هویتی شناسنامه (سجل احوال) آغاز شد. نکتهای ارزنده در تاریخ ثبت احوال ایران این است که نخستین شناسنامه برای دختری به نام فاطمه ایرانی در تاریخ سوم دیماه 1297 در تهران ثبت و صادر شد و برای همین روز سوم دی روز آغاز کار رسمی سازمان ثبت احوال با نام «اداره سجل احوال» در وزارت داخله (کشور) وقت هم روز ملی ثبت احوال نامگذاری شده است. ثبت زادروز، روز درگذشت، ازدواج و جدایی، فرزندان، تابعیت و زادگاه بخشی از امور ثبتی در این سازمان برشمرده شدند. برپایی این نهاد برای پیشبرد توسعه یک پیشبایسته ارزنده و کلیدی بود. پس از این دوره نخستین قانون ثبت احوال هم دربردارنده
35 ماده در خرداد سال 1304 هجری شمسی در مجلس شورای ملی وقت تصویب و قانونی شد. بر پایه این قانون بایسته شد همه ایرانیان درون و بیرون کشور دارای شناسنامه باشند. برپایی سازمان ثبت احوال را میتوان بنیانی برای سرشماری و برنامهریزیهای توسعهای و آمایشی ملی دانست که برای پیشبرد هر برنامه نوسازی و بهبود اجتماعی و اقتصادی بایسته بود. همراه با دگرگونی و تصویب قانونهای تازه، ساختار سازمانی ثبت احوال هم بهبود یافت. این سازمان تا سال 1310 تنها دارای 94 اداره در تهران و شهرستانها و در کار پایش (احصای) آمار هم بود. در سال 1308 ثبت زادروز و صدور شناسنامه برای اتباع ایرانی بیرون از کشور به سفارتخانهها و نمایندگیهای ایران در خارج از کشور واگذار شد. در سال 1337 هم آمار از ثبت احوال جدا و در چارچوب اداره کل آمار عمومی به کار ادامه داد که در دهههای کنونی به سازمان آمار دگرگون شده است. در پی روند توسعه دیوانی در کشور ادارههای استانی و شهرستانی این سازمان هم گسترش یافت و نام آن سازمان ثبت احوال کشور شد. قانونهای ثبت احوال در دههها چندین بار بازنگری شده ولی پایههای آن از همان آغاز 1300 استوار مانده و یکی از
ارزندهترین دستگاههای دیوانی هر کشور و هم در ایران به شمار میرود. سازمان ثبت احوال کشور با داشتن اسناد هویت و تابعیت فردی و آمارهای حیاتی یکی از بنیانهای دیوانی حکومت به شمار میرود. انجام خدمات همگانی به همه مردم و دادههای ویژه جمعیتی به سازمانهای حکومتی از ویژگیهای این سازمان است.
برای یادکرد از روزی که شاید خیلی اداری باشد، چون و چرایی داشتهام. برخی کارها چنان بدیهی شدهاند که چهبسا ارزش و کارکردشان در شلوغیهای روزمره گم شده است. اگر امروز مانند یک موضوع پیشپاافتاده و بدیهی زادروزمان ثبت و مستند شده و به آسانی امور اداری و اجتماعیمان در زمینههای گوناگون انجام میشود، وامدار برپایی چنین سازمانی و کار دقیق و پیوسته دستاندرکاران ثبت احوال کشورمان هستیم. خوب است در میان همه روزهای ارزنده و برجسته از روزی که نخستین شناسنامه ایرانی برای یک دختر ایرانی ثبت و صادر شده است، یاد کرده و این نخستینبودن را سازنده تعبیر کنیم؛ بهویژه که پس از تصویب و تنظیم قانونی در مجلس دهم درباره اعطای تابعیت به فرزندان زنان ایرانی، ثبت احوال گام سازنده دیگری در راستای توسعه اجتماعی به پیش برداشته است. زادروز فاطمه ایرانی و سازمان ثبت احوال بر همه ایرانیان گرامی باد.
در آغاز سال که گاهشمار را خریداری میکنیم یا هدیه میگیریم، چهبسا نخستین چیزهایی که در لابهلای روزها جستوجو میکنیم، گاه و روز آغاز سال نو، تعطیلیها، روزهای ویژه و آیینی و همچنین زادروزها و سالروزها هستند. به برخی از روزهای ویژه بیشتر میپردازیم و برخی را نادیده میگیریم. نادیدهگرفتن برخی روزها واگوی ناارزندگیشان نیست. چهبسا که برخی روزها در روند سازمانیافتگی اجتماعی و سروسامانگیری دیوانی یا فرهنگیمان برجسته هم باشند ولی در رسانه و هم در میان گروههای کوچک خودمانی فراموش شدهاند. کموبیش همه ما از تاریخ زادروزمان آگاه هستیم. نهتنها خودمان که بسیاری از دوستان و خویشان هم زادروز یا یادروز درگذشت یکدیگر را میدانند. آنچه امروزه برای همه ما یک موضوع روشن و بیاگر است، روزگاری نه اینگونه گیرا بود و نهچندان کسی به آن میپرداخت. گوشه قرآن خانوادگی یا کتاب مقدس یادداشتی نوشته میشد و کسی هم در پی سند و مدرکی نمیرفت. اگر هم کسی میپرسید، گفتاری بود که آدمها درست و نادرست، کم و زیاد به یاد میسپردند و بس. این وضعیت نه هزارهها پیش بلکه تا سده 19 میلادی در جهان و تا 30 آذرماه 1297 هجری شمسی در ایران بود. همهنگام با دگرگونیهای اجتماعی، نوسازی دیوانی و برای ساماندهی به کارها و روندهایی مانند ازدواج و جدایی، آگاهی از شمار جمعیتی، بازبینی نظام مالیاتی، پیریزی ارتش نوین و ساختارمند و گسترش آموزش همگانی رسمی، برپایی سازمانی برای و به نام «ثبت احوال» در دستور کار قرار گرفت. از اینرو در نشست
30 آذرماه 1297 هجری شمسی هیئت وزیران وقت برپایی سازمان ثبت احوال را تصویب کرد و کار بازشناسی و صدور سند هویتی شناسنامه (سجل احوال) آغاز شد. نکتهای ارزنده در تاریخ ثبت احوال ایران این است که نخستین شناسنامه برای دختری به نام فاطمه ایرانی در تاریخ سوم دیماه 1297 در تهران ثبت و صادر شد و برای همین روز سوم دی روز آغاز کار رسمی سازمان ثبت احوال با نام «اداره سجل احوال» در وزارت داخله (کشور) وقت هم روز ملی ثبت احوال نامگذاری شده است. ثبت زادروز، روز درگذشت، ازدواج و جدایی، فرزندان، تابعیت و زادگاه بخشی از امور ثبتی در این سازمان برشمرده شدند. برپایی این نهاد برای پیشبرد توسعه یک پیشبایسته ارزنده و کلیدی بود. پس از این دوره نخستین قانون ثبت احوال هم دربردارنده
35 ماده در خرداد سال 1304 هجری شمسی در مجلس شورای ملی وقت تصویب و قانونی شد. بر پایه این قانون بایسته شد همه ایرانیان درون و بیرون کشور دارای شناسنامه باشند. برپایی سازمان ثبت احوال را میتوان بنیانی برای سرشماری و برنامهریزیهای توسعهای و آمایشی ملی دانست که برای پیشبرد هر برنامه نوسازی و بهبود اجتماعی و اقتصادی بایسته بود. همراه با دگرگونی و تصویب قانونهای تازه، ساختار سازمانی ثبت احوال هم بهبود یافت. این سازمان تا سال 1310 تنها دارای 94 اداره در تهران و شهرستانها و در کار پایش (احصای) آمار هم بود. در سال 1308 ثبت زادروز و صدور شناسنامه برای اتباع ایرانی بیرون از کشور به سفارتخانهها و نمایندگیهای ایران در خارج از کشور واگذار شد. در سال 1337 هم آمار از ثبت احوال جدا و در چارچوب اداره کل آمار عمومی به کار ادامه داد که در دهههای کنونی به سازمان آمار دگرگون شده است. در پی روند توسعه دیوانی در کشور ادارههای استانی و شهرستانی این سازمان هم گسترش یافت و نام آن سازمان ثبت احوال کشور شد. قانونهای ثبت احوال در دههها چندین بار بازنگری شده ولی پایههای آن از همان آغاز 1300 استوار مانده و یکی از
ارزندهترین دستگاههای دیوانی هر کشور و هم در ایران به شمار میرود. سازمان ثبت احوال کشور با داشتن اسناد هویت و تابعیت فردی و آمارهای حیاتی یکی از بنیانهای دیوانی حکومت به شمار میرود. انجام خدمات همگانی به همه مردم و دادههای ویژه جمعیتی به سازمانهای حکومتی از ویژگیهای این سازمان است.
برای یادکرد از روزی که شاید خیلی اداری باشد، چون و چرایی داشتهام. برخی کارها چنان بدیهی شدهاند که چهبسا ارزش و کارکردشان در شلوغیهای روزمره گم شده است. اگر امروز مانند یک موضوع پیشپاافتاده و بدیهی زادروزمان ثبت و مستند شده و به آسانی امور اداری و اجتماعیمان در زمینههای گوناگون انجام میشود، وامدار برپایی چنین سازمانی و کار دقیق و پیوسته دستاندرکاران ثبت احوال کشورمان هستیم. خوب است در میان همه روزهای ارزنده و برجسته از روزی که نخستین شناسنامه ایرانی برای یک دختر ایرانی ثبت و صادر شده است، یاد کرده و این نخستینبودن را سازنده تعبیر کنیم؛ بهویژه که پس از تصویب و تنظیم قانونی در مجلس دهم درباره اعطای تابعیت به فرزندان زنان ایرانی، ثبت احوال گام سازنده دیگری در راستای توسعه اجتماعی به پیش برداشته است. زادروز فاطمه ایرانی و سازمان ثبت احوال بر همه ایرانیان گرامی باد.