افول تدریجی پوپولیسم
عطاالله گرامی
برای مدتی پوپولیستها و ملیگرایان افراطی در برخی از کشورهای جهان اوج گرفتند؛ ترامپ در آمریکا، بوریس جانسون در انگلیس، ژائیر بولسونارو در برزیل، ویکتور اوربان در مجارستان و... ؛ اما برای آگاهان سیاسی از همان آغاز مشخص بود که این اوجگرفتنها موقتی است و آنان پس از این فراز، نشیبی تاریخی در پیش خواهند داشت و شکست ترامپ را میتوان نقطه آغاز این نشیب دانست. مردی که با شعار «اول آمریکا» به میدان آمده بود، در انتهای کار وقتی خود را شکستخورده انتخابات دور دوم دید، شعار «اول من، بعد آمریکا» را سرلوحه رفتار خود قرار داد! آمده بود تا به ادعای خودش منافع آمریکا را در اولویت قرار دهد؛ اما در برابر ویروس کرونا رونق کسبوکار خویش و همفکرانش را بر مبارزه علمی با ویروس ترجیح داد و با تفکرات غیرعلمی خود صدها هزار نفر را به کام مرگ کشید و همین امر شکست او را در دور دوم انتخابات تثبیت کرد. بیتردید بین ترامپ و پوپولیستهای قدرتگرفته در اروپا و آمریکای جنوبی تفاوتهای زیادی است؛ اما قدر مشترک همه این است که آنان درباره اتحاد جامعه جهانی، مهاجرت و جهانیشدن دیدگاهی بهشدت محافظهکارانه دارند و در مسائلی مانند مقررات اقلیمی و محیط زیست سرد و کمتحرک هستند و بر منافع کشور خویش بیش از اندازه تکیه میکنند؛ اما جهان تغییر کرده و انتظار نسلهای جدید از سیاستمداران این است که انسانیتمدار باشند و نژاد و سرزمین را وسیله سرکوب دیگران قرار ندهند. ما در روزگاری به سر میبریم که نمیتوان درباره منافع عمومی بشر و پیمانهای بینالمللی، پاکیزگی محیط زیست و مقررات اقلیمی و... بیتفاوت بود و درعینحال دم از منافع ملی زد. نزد خردمندان توجه به این امور از منافع ملی جدا نیست. مردم رشدیافته روزگار ما نهفقط درباره محیط زیست و مقررات اقلیمی حساساند؛ بلکه حتی فقر و نابرابری، تبعیض نژادی، جنگ و کشورگشایی، مهاجرستیزی و مهاجرکشی نیز نزد آنان منفور است. خشم و خروشی که جهانیان در اعتراض به قتل «جورج فلوید» و در دفاع از حق نفسکشیدن سیاهان از خود نشان دادند، بیسابقه بود. همچنین جهان شاهد بود و با چشمان باز دید که چگونه نوجوانان و همفکران «گرتا تونبرگ» در برابر بیتفاوتی ترامپ به مقررات اقلیمی ایستادند و او را با استدلالهای منطقی خود فردی ناآگاه و نادان و وامانده از زمان معرفی کردند. زمین خانه ماست. نمیتواند کسی دم از منافع ملی بزند و درباره پاکی و سلامت خانه خویش بیتفاوت باشد. انسانها همگی عضوی از جامعه جهانی ما و دارای حقوقی شناختهشده هستند و نمیتوان این حقوق را نادیده گرفت. نمیتوان ایستاد و تماشا کرد که مهاجرستیزان حقوق شناختهشده انسانها را زیر پا بگذارند، هم از پیوستن به پیمان مهاجرت ایمن سر باز بزنند و هم با سنگدلی تمام غرقشدن مهاجران غیرقانونی را در دریا به نظاره بنشینند! بولسونارو میتواند ماشین تخریب ریههای زمین (جنگلهای آمازون) را که به خاطر جلب رضایت کشاورزان کار میکند، متوقف کند و به ازای آن از جامعه جهانی در خواست کمک کند و بیتردید سیاستمداران رشدیافته جهان او را کمک خواهند کرد. ماتئو سالوینی، معاون نخستوزیر و وزیر کشور سابق ایتالیا، به جای اینکه کشتیهای نجات را متوقف کند و نظارهگر غرقشذن مهاجران در آبهای خروشان باشد، میتوانست بشردوستانهتر رفتار کند و انسانبودن نیازمند دلیل نیست. سنگدلی به حدی بود که صدای اعتراض پاپ نیز بلند شد. شکست ترامپ نشان داد که جهان در حال فاصلهگرفتن از عصر حیوانیت و منمحوری و در حال رویآوردن به عصر انسانیت و انسانمحوری است و پوپولیستها و ملیگرایان افراطی عوامگرا، عواماندیش و اغلب عوامفریب در جهان جدید جایگاهی نخواهند داشت. آنان چه بخواهند و چه نخواهند، باید بدانند که جهان از زمان برچیدهشدن دیوار برلین از عصر دیوارکشی عبور کرده است و به این دوران باز نخواهد گشت. ما به سوی اتحاد روزافزون کشورها، به سوی اتحاد ملتها و به سمت برچیدهشدن مرزها (لغو ویزا و آسانشدن مهاجرت) حرکت میکنیم.
برای مدتی پوپولیستها و ملیگرایان افراطی در برخی از کشورهای جهان اوج گرفتند؛ ترامپ در آمریکا، بوریس جانسون در انگلیس، ژائیر بولسونارو در برزیل، ویکتور اوربان در مجارستان و... ؛ اما برای آگاهان سیاسی از همان آغاز مشخص بود که این اوجگرفتنها موقتی است و آنان پس از این فراز، نشیبی تاریخی در پیش خواهند داشت و شکست ترامپ را میتوان نقطه آغاز این نشیب دانست. مردی که با شعار «اول آمریکا» به میدان آمده بود، در انتهای کار وقتی خود را شکستخورده انتخابات دور دوم دید، شعار «اول من، بعد آمریکا» را سرلوحه رفتار خود قرار داد! آمده بود تا به ادعای خودش منافع آمریکا را در اولویت قرار دهد؛ اما در برابر ویروس کرونا رونق کسبوکار خویش و همفکرانش را بر مبارزه علمی با ویروس ترجیح داد و با تفکرات غیرعلمی خود صدها هزار نفر را به کام مرگ کشید و همین امر شکست او را در دور دوم انتخابات تثبیت کرد. بیتردید بین ترامپ و پوپولیستهای قدرتگرفته در اروپا و آمریکای جنوبی تفاوتهای زیادی است؛ اما قدر مشترک همه این است که آنان درباره اتحاد جامعه جهانی، مهاجرت و جهانیشدن دیدگاهی بهشدت محافظهکارانه دارند و در مسائلی مانند مقررات اقلیمی و محیط زیست سرد و کمتحرک هستند و بر منافع کشور خویش بیش از اندازه تکیه میکنند؛ اما جهان تغییر کرده و انتظار نسلهای جدید از سیاستمداران این است که انسانیتمدار باشند و نژاد و سرزمین را وسیله سرکوب دیگران قرار ندهند. ما در روزگاری به سر میبریم که نمیتوان درباره منافع عمومی بشر و پیمانهای بینالمللی، پاکیزگی محیط زیست و مقررات اقلیمی و... بیتفاوت بود و درعینحال دم از منافع ملی زد. نزد خردمندان توجه به این امور از منافع ملی جدا نیست. مردم رشدیافته روزگار ما نهفقط درباره محیط زیست و مقررات اقلیمی حساساند؛ بلکه حتی فقر و نابرابری، تبعیض نژادی، جنگ و کشورگشایی، مهاجرستیزی و مهاجرکشی نیز نزد آنان منفور است. خشم و خروشی که جهانیان در اعتراض به قتل «جورج فلوید» و در دفاع از حق نفسکشیدن سیاهان از خود نشان دادند، بیسابقه بود. همچنین جهان شاهد بود و با چشمان باز دید که چگونه نوجوانان و همفکران «گرتا تونبرگ» در برابر بیتفاوتی ترامپ به مقررات اقلیمی ایستادند و او را با استدلالهای منطقی خود فردی ناآگاه و نادان و وامانده از زمان معرفی کردند. زمین خانه ماست. نمیتواند کسی دم از منافع ملی بزند و درباره پاکی و سلامت خانه خویش بیتفاوت باشد. انسانها همگی عضوی از جامعه جهانی ما و دارای حقوقی شناختهشده هستند و نمیتوان این حقوق را نادیده گرفت. نمیتوان ایستاد و تماشا کرد که مهاجرستیزان حقوق شناختهشده انسانها را زیر پا بگذارند، هم از پیوستن به پیمان مهاجرت ایمن سر باز بزنند و هم با سنگدلی تمام غرقشدن مهاجران غیرقانونی را در دریا به نظاره بنشینند! بولسونارو میتواند ماشین تخریب ریههای زمین (جنگلهای آمازون) را که به خاطر جلب رضایت کشاورزان کار میکند، متوقف کند و به ازای آن از جامعه جهانی در خواست کمک کند و بیتردید سیاستمداران رشدیافته جهان او را کمک خواهند کرد. ماتئو سالوینی، معاون نخستوزیر و وزیر کشور سابق ایتالیا، به جای اینکه کشتیهای نجات را متوقف کند و نظارهگر غرقشذن مهاجران در آبهای خروشان باشد، میتوانست بشردوستانهتر رفتار کند و انسانبودن نیازمند دلیل نیست. سنگدلی به حدی بود که صدای اعتراض پاپ نیز بلند شد. شکست ترامپ نشان داد که جهان در حال فاصلهگرفتن از عصر حیوانیت و منمحوری و در حال رویآوردن به عصر انسانیت و انسانمحوری است و پوپولیستها و ملیگرایان افراطی عوامگرا، عواماندیش و اغلب عوامفریب در جهان جدید جایگاهی نخواهند داشت. آنان چه بخواهند و چه نخواهند، باید بدانند که جهان از زمان برچیدهشدن دیوار برلین از عصر دیوارکشی عبور کرده است و به این دوران باز نخواهد گشت. ما به سوی اتحاد روزافزون کشورها، به سوی اتحاد ملتها و به سمت برچیدهشدن مرزها (لغو ویزا و آسانشدن مهاجرت) حرکت میکنیم.