عادت اسم، سنت رسم
صادق بروجردی . کارشناس روابط بینالملل
زمزمههایی از جانب بهارستان به گوش میرسد که نام وزارت امور خارجه به «وزارت امور خارجه و تجارت بینالملل» تغییر یا تطویل بیابد. شاید بدایت امر چنین بنماید که تغییر نامها در این سرزمین چنان عادی و عادت شده است که نه توجهی برمیانگیزد و نه نگاهی را میچرخاند. از معابر و خیابانها تا کوی و برزنها به تلاطمی یا تمایلی چنان فرازوفرود مییابند که برای آنکه در آستانه 40سالگی ایستاده است، شاید برای یک عبورگاه چهار یا پنج نام و نشان را شنیده باشد. لیک بیتوجه به نام، تنها بر سنگفرش آن معبر گام زده باشد یا از سترگی و ساخت انسانیاش خوشخاطر شده یا پایش به چالهای خزیده و خاطرش حزین شده است؛ اما سر برنکرده تا نام را بنگرد که نشان و خدمات بلدیه در ضمیر آدمِ همیشه عابر تأثیر و تأثر مستمر دارد. دراینحال تغییر نام وزارت امور خارجه و افزودن پسوند «و تجارت بینالملل» قرار است کدام زخم گشوده را ضماد بنهد و کدامین رسم را به چابکی و تحولی ملموس تبدیل کند؟
مجموعه وزارت خارجه با تلاش در حوزههای گوناگون سعی در بهبود و رفوی مناسبات با دیگر دولتها و ملتها دارد تا صیانت از منافع ملی در ساحتهای گوناگون حاصل آید. قبل و بعد از تغییر و تحول نام، این روال و رویه ادامه داشته و دارد. به همین روالهای اخیر بنگریم که در مذاکرات منتج به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) از اهم اهداف بستن مسیلهای بیداد اقتصادی دشمن و گشودن و سهلکردن مسیر تجارت و اقتصاد برای فعالان اقتصادی و مردم بوده است؛ اما اشتباه راهبردی آن است که بپنداریم متاع اقتصادی تولید و توریسم را باید وزارت امور خارجه فراهم کند. درحالیکه توان و وظیفه مجموعه بسترسازی و تسهیل است، نه ابزار و متاع. مثال آنکه کسی با دست شکسته و عارضشدن شدت درد به طبیبی مراجعه و خواهان تسکین و ترمیم میشود. پزشک وعده مساعدت میدهد و میگوید تمام تلاشش را میکند که سلامت دست به طور کامل بازگردد. مصدوم از پزشک سؤال میکند که پس از بهبود با این دست میتواند پیانو بنوازد؟ پاسخ پزشک آری بود. پس از بهبود، مصدوم سابق معترض پزشک شده که چرا هرچه دست بر کلاویههای پیانو میساید، هیچ نوایی که گوشنواز باشد، حاصل نمیآید؟ و طبیب را به خلف و
خطا متهم میکند!
دراینحال بدون تغییر نام هم وزارت خارجه فارغ از اسم به رسم سعی وافر برای گشودن مسیرهای اقتصادی مشغول است و تعویض نامها مگر زحمت تغییر تابلو و سربرگها کمتر عایدی خواهد داشت. به خاطر بیاوریم در همین سالها باشگاه پرسپولیس به پیروزی تبدیل شد و در ادامه باز پرسپولیس شد؛ اما آیین توپ و نفر و تماشاگر همان بود و همان ماند. یا معاونت امور زنان ریاستجمهوری که روزگاری به معاونت بانوان و امور خانواده تبدیل شد و باز سر جای اولش بازگشت. قمشه اصفهان زادگاه شهید سیدحسن مدرس روزگاری قمشه خوانده میشد و با صعود رضاخان پهلوی به سریر سلطانی شهرضا شد و باز برای مدتی قمشه و النهایه به احترام امامزاده شاهرضا که در آن سامان به خاک رفته بود، شاهرضا شد. باری مردمان در تمام این یک سده تنها به زندگی مشغول بودند و اهل تابلو و پلاکارد و سربرگ هم به کار خویشتن مشغول. نشود حکایت آن سه تنی که یکی گودال حفر میکرد و آنکه باید تیر برق میکاشت، به غیبت بر سر کار نبود و سومی به حکم وظیفه و با شدت گودال را پر میکرد، حاصل، هیچ در زمین و امان از مجال به غارت بیهودگی رفته که قافلهای است بیبازگشت.
زمزمههایی از جانب بهارستان به گوش میرسد که نام وزارت امور خارجه به «وزارت امور خارجه و تجارت بینالملل» تغییر یا تطویل بیابد. شاید بدایت امر چنین بنماید که تغییر نامها در این سرزمین چنان عادی و عادت شده است که نه توجهی برمیانگیزد و نه نگاهی را میچرخاند. از معابر و خیابانها تا کوی و برزنها به تلاطمی یا تمایلی چنان فرازوفرود مییابند که برای آنکه در آستانه 40سالگی ایستاده است، شاید برای یک عبورگاه چهار یا پنج نام و نشان را شنیده باشد. لیک بیتوجه به نام، تنها بر سنگفرش آن معبر گام زده باشد یا از سترگی و ساخت انسانیاش خوشخاطر شده یا پایش به چالهای خزیده و خاطرش حزین شده است؛ اما سر برنکرده تا نام را بنگرد که نشان و خدمات بلدیه در ضمیر آدمِ همیشه عابر تأثیر و تأثر مستمر دارد. دراینحال تغییر نام وزارت امور خارجه و افزودن پسوند «و تجارت بینالملل» قرار است کدام زخم گشوده را ضماد بنهد و کدامین رسم را به چابکی و تحولی ملموس تبدیل کند؟
مجموعه وزارت خارجه با تلاش در حوزههای گوناگون سعی در بهبود و رفوی مناسبات با دیگر دولتها و ملتها دارد تا صیانت از منافع ملی در ساحتهای گوناگون حاصل آید. قبل و بعد از تغییر و تحول نام، این روال و رویه ادامه داشته و دارد. به همین روالهای اخیر بنگریم که در مذاکرات منتج به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) از اهم اهداف بستن مسیلهای بیداد اقتصادی دشمن و گشودن و سهلکردن مسیر تجارت و اقتصاد برای فعالان اقتصادی و مردم بوده است؛ اما اشتباه راهبردی آن است که بپنداریم متاع اقتصادی تولید و توریسم را باید وزارت امور خارجه فراهم کند. درحالیکه توان و وظیفه مجموعه بسترسازی و تسهیل است، نه ابزار و متاع. مثال آنکه کسی با دست شکسته و عارضشدن شدت درد به طبیبی مراجعه و خواهان تسکین و ترمیم میشود. پزشک وعده مساعدت میدهد و میگوید تمام تلاشش را میکند که سلامت دست به طور کامل بازگردد. مصدوم از پزشک سؤال میکند که پس از بهبود با این دست میتواند پیانو بنوازد؟ پاسخ پزشک آری بود. پس از بهبود، مصدوم سابق معترض پزشک شده که چرا هرچه دست بر کلاویههای پیانو میساید، هیچ نوایی که گوشنواز باشد، حاصل نمیآید؟ و طبیب را به خلف و
خطا متهم میکند!
دراینحال بدون تغییر نام هم وزارت خارجه فارغ از اسم به رسم سعی وافر برای گشودن مسیرهای اقتصادی مشغول است و تعویض نامها مگر زحمت تغییر تابلو و سربرگها کمتر عایدی خواهد داشت. به خاطر بیاوریم در همین سالها باشگاه پرسپولیس به پیروزی تبدیل شد و در ادامه باز پرسپولیس شد؛ اما آیین توپ و نفر و تماشاگر همان بود و همان ماند. یا معاونت امور زنان ریاستجمهوری که روزگاری به معاونت بانوان و امور خانواده تبدیل شد و باز سر جای اولش بازگشت. قمشه اصفهان زادگاه شهید سیدحسن مدرس روزگاری قمشه خوانده میشد و با صعود رضاخان پهلوی به سریر سلطانی شهرضا شد و باز برای مدتی قمشه و النهایه به احترام امامزاده شاهرضا که در آن سامان به خاک رفته بود، شاهرضا شد. باری مردمان در تمام این یک سده تنها به زندگی مشغول بودند و اهل تابلو و پلاکارد و سربرگ هم به کار خویشتن مشغول. نشود حکایت آن سه تنی که یکی گودال حفر میکرد و آنکه باید تیر برق میکاشت، به غیبت بر سر کار نبود و سومی به حکم وظیفه و با شدت گودال را پر میکرد، حاصل، هیچ در زمین و امان از مجال به غارت بیهودگی رفته که قافلهای است بیبازگشت.