افزایش تولید نفت، راهبردی است؟
علیرضا سلطانی. کارشناس اقتصاد انرژی
افزایش تولید نفت در شرایط فعلی بنا به ملاحظات اقتصادی، توسعهای، سیاسی و امنیتی یک امر راهبردی به شمار میآید که در درجه اول بر اصل افزایش ضریب برداشت متمرکز است. این سیاست راهبردی اما با مخالفانی در داخل کشور به بهانه دوری از خامفروشی مواجه است. افزایش تولید بر مبنای افزایش ضریب برداشت یک اصل اقتصادی است و الزاما این اصل به معنای افزایش صادرات نفت نیست هرچند باز بنا بر ملاحظات اقتصادی و با درنظرگرفتن چشمانداز بازار نفت در میانمدت، صادرات نفت نیز میتواند در اولویت باشد. با توجه به راهبردیبودن اصل افزایش تولید نفت بر مبنای افزایش ضریب برداشت، باید زمینهها و الزامات مناسب برای این مهم در بخشهای مختلف اعم از تولید گاز به میزان لازم برای تزریق به چاههای نفت و جذب سرمایه و فناوریهای جدید لازم است. متوسط ضریب برداشت نفت در ایران با سطح فناوریها و سرمایهگذاریهای صورتگرفته، در حدود 25 درصد است حال آنکه هماکنون در دنیا با توجه به رشد فناوریهای صورتگرفته، ضریب برداشت نفت به حدود 55 تا 60 درصد رسیده که البته این علاوه بر کیفیت فناوری، به شرایط جغرافیایی و زمینشناسی بستگی دارد. در سال 98 قانونی در
مجلس مبنی بر توسعه صنایع پتروپالایشی به تصویب رسید.
بر اساس این قانون، باید ظرفیت پالایشی کشور در حدود دو میلیون بشکه نفت خام افزایش یابد. با درنظرگرفتن این تکلیف و با توجه به مصرف روزانه فعلی نفت خام در مجموعه صنایع پاییندستی کشور که رقمی حدود 8/1 میلیون بشکه است و همچنین با توجه به ظرفیت کنونی صادرات نفت و عدم افزایش آن یعنی 5/2 میلیون بشکه در روز، ایجاد ظرفیت جدید دومیلیونبشکهای نفت خام، امری اجتنابناپذیر به شمار میآید. قاعدتا قانونگذار برای تصویب این قانون مذکور، فقط شرایط تحریمی را مد نظر نداشته و در عین حال این نیت را نیز دنبال نکرده است که سهمیه نفت صادراتی را حذف کند. حفظ و افزایش جایگاه ایران در بازار جهانی نفت علاوه بر اهمیت و ضرورتهای اقتصادی، واجد اهمیت و ضرورت امنیتی و سیاسی است. اینکه بنا بر اظهارات برخی منتقدان، در حال حاضر با توجه به نبود سرمایه و همچنین ضعف فناوری در بخشهای اکتشافی و تولیدی، نباید به فکر افزایش تولید نفت و به عبارتی دقیقتر افزایش ضریب برداشت بود، نوعی ناامیدی و به عبارتی تسلیم شرایط بودن است. همچنین این استدلال که سیاست افزایش تولید نفت به معنای تقویت خامفروشی است، از اساس و بنیان غلط و اشتباه است. سیاست راهبردی
ایران در حوزه صنعت نفت و به خصوص تولید نفت باید با نگاهی طولانیمدت و با درنظرگرفتن شرایط و الزامات آینده بازار نفت و منافعی که برای کشور قابل تصور است، شکل گیرد. در این راستا به وجود همه کمبودهای متصور برای صنعت نفت که عمدتا ناشی از فشارها و محدودیتهای خارجی در دهههای اخیر است، نباید از ظرفیتها و توانمندیهای ملی صنعت نفت در بخشهای مطالعاتی، اکتشافی و تولیدی و همچنین اجرا و مدیریت طرحهای توسعهای توسط شرکتهای داخلی غافل شد. صنعت نفت ایران به طور قطع قابل مقایسه با وضعیت گذشته و حتی یک دهه گذشته به لحاظ توسعه و پیشرفت نیست اما نباید از واقعیتها نیز دور شد که این صنعت برای تبدیلشدن به شرایط مطلوب و متناسب با جایگاه اول کشور در دنیا به لحاظ مجموع ذخایر هیدروکربوری، باید از ظرفیتها و فرصتهای بینالمللی در حوزههای مالی و سرمایهای، فنی و مهندسی و همچنین سیستمهای نوین مدیریتی بهرهبرداری کند تا بتواند در سطح چهارمین دارنده نفت دنیا، در بازارهای جهانی خودنمایی کرده و منافع اقتصادی، توسعهای و امنیتی کشور را تأمین کند. اینکه بسیاری از میادین و چاههای نفت ایران در نیمه دوم عمر خود قرار داشته یا به
عبارت دیگر پیر شدهاند و دیگر تولید اولیه را ندارند یک واقعیت است اما این به معنای بیتوجهی و بیتفاوتی به رهاسازی آنها نیست؛ چه اینکه به لحاظ فنی، مهندسی و اقتصادی هم از توجیه لازم برخوردار نیست. این استدلال که باید با این چاهها و میزان تولید محدود آنها کنار آمد، معنایی جز اتلاف منابع ندارد. در شرایطی که میتوان با سرمایهگذاری و همچنین استفاده از فناوریهای جدید، تولید این چاهها را نسبت به دوره جوانی آنها نه تنها حفظ کرد بلکه افزایش هم داد، چرا نباید در این راستا حرکت کرد. عملکردن برخلاف این آیا کفران نعمت نیست؟ در شرایطی که افزایش یکدرصدی ضریب برداشت نفت، درآمد نفتی کشور با نرخ بشکهای 50 دلار در حدود 700 میلیارد دلار افزایش مییابد، تردید و تأخیر در این مسئله چه معنایی میتواند داشته باشد؟ درخصوص افزایش ظرفیت صادراتی نفت کشور نیز تأکید میشود که بازار نفت، بازار دائمی با قواعد و سازوکارهای ثابتی نیست. جایگاه نفت و انرژیهای فسیلی بهلحاظ ارزش در حال کاهش است. رقابت شدیدی میان دارندگان نفت برای عرضه هرچه بیشتر نفت و کسب سرمایه با قیمتهای منطقی ایجاد شده است. تولیدکنندگان نفت در بازار با توجه به
سرمایهگذاریهای انجامشده در حال افزایش است و ایجاد و حفظ بازار فروش برای تولیدکنندگان سخت شده است.
افزایش تولید نفت در شرایط فعلی بنا به ملاحظات اقتصادی، توسعهای، سیاسی و امنیتی یک امر راهبردی به شمار میآید که در درجه اول بر اصل افزایش ضریب برداشت متمرکز است. این سیاست راهبردی اما با مخالفانی در داخل کشور به بهانه دوری از خامفروشی مواجه است. افزایش تولید بر مبنای افزایش ضریب برداشت یک اصل اقتصادی است و الزاما این اصل به معنای افزایش صادرات نفت نیست هرچند باز بنا بر ملاحظات اقتصادی و با درنظرگرفتن چشمانداز بازار نفت در میانمدت، صادرات نفت نیز میتواند در اولویت باشد. با توجه به راهبردیبودن اصل افزایش تولید نفت بر مبنای افزایش ضریب برداشت، باید زمینهها و الزامات مناسب برای این مهم در بخشهای مختلف اعم از تولید گاز به میزان لازم برای تزریق به چاههای نفت و جذب سرمایه و فناوریهای جدید لازم است. متوسط ضریب برداشت نفت در ایران با سطح فناوریها و سرمایهگذاریهای صورتگرفته، در حدود 25 درصد است حال آنکه هماکنون در دنیا با توجه به رشد فناوریهای صورتگرفته، ضریب برداشت نفت به حدود 55 تا 60 درصد رسیده که البته این علاوه بر کیفیت فناوری، به شرایط جغرافیایی و زمینشناسی بستگی دارد. در سال 98 قانونی در
مجلس مبنی بر توسعه صنایع پتروپالایشی به تصویب رسید.
بر اساس این قانون، باید ظرفیت پالایشی کشور در حدود دو میلیون بشکه نفت خام افزایش یابد. با درنظرگرفتن این تکلیف و با توجه به مصرف روزانه فعلی نفت خام در مجموعه صنایع پاییندستی کشور که رقمی حدود 8/1 میلیون بشکه است و همچنین با توجه به ظرفیت کنونی صادرات نفت و عدم افزایش آن یعنی 5/2 میلیون بشکه در روز، ایجاد ظرفیت جدید دومیلیونبشکهای نفت خام، امری اجتنابناپذیر به شمار میآید. قاعدتا قانونگذار برای تصویب این قانون مذکور، فقط شرایط تحریمی را مد نظر نداشته و در عین حال این نیت را نیز دنبال نکرده است که سهمیه نفت صادراتی را حذف کند. حفظ و افزایش جایگاه ایران در بازار جهانی نفت علاوه بر اهمیت و ضرورتهای اقتصادی، واجد اهمیت و ضرورت امنیتی و سیاسی است. اینکه بنا بر اظهارات برخی منتقدان، در حال حاضر با توجه به نبود سرمایه و همچنین ضعف فناوری در بخشهای اکتشافی و تولیدی، نباید به فکر افزایش تولید نفت و به عبارتی دقیقتر افزایش ضریب برداشت بود، نوعی ناامیدی و به عبارتی تسلیم شرایط بودن است. همچنین این استدلال که سیاست افزایش تولید نفت به معنای تقویت خامفروشی است، از اساس و بنیان غلط و اشتباه است. سیاست راهبردی
ایران در حوزه صنعت نفت و به خصوص تولید نفت باید با نگاهی طولانیمدت و با درنظرگرفتن شرایط و الزامات آینده بازار نفت و منافعی که برای کشور قابل تصور است، شکل گیرد. در این راستا به وجود همه کمبودهای متصور برای صنعت نفت که عمدتا ناشی از فشارها و محدودیتهای خارجی در دهههای اخیر است، نباید از ظرفیتها و توانمندیهای ملی صنعت نفت در بخشهای مطالعاتی، اکتشافی و تولیدی و همچنین اجرا و مدیریت طرحهای توسعهای توسط شرکتهای داخلی غافل شد. صنعت نفت ایران به طور قطع قابل مقایسه با وضعیت گذشته و حتی یک دهه گذشته به لحاظ توسعه و پیشرفت نیست اما نباید از واقعیتها نیز دور شد که این صنعت برای تبدیلشدن به شرایط مطلوب و متناسب با جایگاه اول کشور در دنیا به لحاظ مجموع ذخایر هیدروکربوری، باید از ظرفیتها و فرصتهای بینالمللی در حوزههای مالی و سرمایهای، فنی و مهندسی و همچنین سیستمهای نوین مدیریتی بهرهبرداری کند تا بتواند در سطح چهارمین دارنده نفت دنیا، در بازارهای جهانی خودنمایی کرده و منافع اقتصادی، توسعهای و امنیتی کشور را تأمین کند. اینکه بسیاری از میادین و چاههای نفت ایران در نیمه دوم عمر خود قرار داشته یا به
عبارت دیگر پیر شدهاند و دیگر تولید اولیه را ندارند یک واقعیت است اما این به معنای بیتوجهی و بیتفاوتی به رهاسازی آنها نیست؛ چه اینکه به لحاظ فنی، مهندسی و اقتصادی هم از توجیه لازم برخوردار نیست. این استدلال که باید با این چاهها و میزان تولید محدود آنها کنار آمد، معنایی جز اتلاف منابع ندارد. در شرایطی که میتوان با سرمایهگذاری و همچنین استفاده از فناوریهای جدید، تولید این چاهها را نسبت به دوره جوانی آنها نه تنها حفظ کرد بلکه افزایش هم داد، چرا نباید در این راستا حرکت کرد. عملکردن برخلاف این آیا کفران نعمت نیست؟ در شرایطی که افزایش یکدرصدی ضریب برداشت نفت، درآمد نفتی کشور با نرخ بشکهای 50 دلار در حدود 700 میلیارد دلار افزایش مییابد، تردید و تأخیر در این مسئله چه معنایی میتواند داشته باشد؟ درخصوص افزایش ظرفیت صادراتی نفت کشور نیز تأکید میشود که بازار نفت، بازار دائمی با قواعد و سازوکارهای ثابتی نیست. جایگاه نفت و انرژیهای فسیلی بهلحاظ ارزش در حال کاهش است. رقابت شدیدی میان دارندگان نفت برای عرضه هرچه بیشتر نفت و کسب سرمایه با قیمتهای منطقی ایجاد شده است. تولیدکنندگان نفت در بازار با توجه به
سرمایهگذاریهای انجامشده در حال افزایش است و ایجاد و حفظ بازار فروش برای تولیدکنندگان سخت شده است.