تشنگی هور و مردم
الهام فخاری- عضو شورای اسلامی شهر تهران
تشنگی خوزستان و تفتیدگی سیستانوبلوچستان در صدر اخبار این روزهاست. وقتی سخن از تشنگی هور و پهنه خوزستان به میان آمد، جامعهای هراسیده و رنجکشیده به زعم خود خواست دستی به یاری پیش بیاورد و کاری کند. این کار حاشیههایی داشت و خوزستان آزرده را خشمگینتر کرد. این تشنگی و آن خطای شناختی برای ما هشدارها و آموزههایی دارند.
تشنگی خوزستان و تشنگی ایران تنها از سر نیاز به آب آشامیدنی نیست. تشنگی امروز ایران تشنگی برای آگاهی، کاردانی و مسئولیتپذیری است. هر کسی درمورد وضعیت کنونی نظر و تحلیل میدهد ولی مسئله این است با واقعیتی هولناک روبهرو شدهایم که پدیدآورندهها و شدیدکنندههایی داشته است. جهان بر قانونها و اصول پایهای استوار است و نمیتوان با سرهمبندی یا کوتهنگری رابطههای علت-معلولی را نادیده گرفت. اگر اصول را نادیده بگیریم واقعیت سیلی سختی بر صورتمان خواهد نواخت. وقتی متخصصان بر بایستگی شناخت سیستمی از پدیدهها و رویدادها پافشاری میکنند، برای این است که از آنچه میتوان پیشگیری کرد و برای بسیاری از کارها چارهای اندیشید پیش از آنکه کارد به استخوان برسد. من کارشناس و متخصص آب و اقیلمشناس نیستم، از اینرو درباره چرایی فنی این وضعیت سخن نمیگویم. با اینهمه بهعنوان یک شهروند دلیلهای بزرگتر و فراگیرتری را پدیدآورنده وضعیت کنونیمان در زمینههای گوناگون میدانم و آن ناتوانیهای شناختی، سازوکارهای دفاعی و مقاومت در برابر واقعیت، نشنیدن سخن متخصصان و خودمحوری است. از زندگی فردی تا زندگی اجتماعی، از مدیریت خانوادگی تا
مدیریت ملیمان آسیبمند و اثرگرفته از این سازوکارهای انکار و فرافکنیهاست. ایران امروز تشنه درستفهمیدن است. درستفهمیدن مسئلهها نخستین گام برای حل مسئلههاست. با نپرسیدن و ندانستن و لاپوشانیکردن و به زور انکار خاموشکردن مسئلهای ناپدید نمیشود بلکه در جایی و وقتی دیگر درمیگیرد.
آموزه دیگر را میتوان از حاشیههای برآمده از تعارض میان بخشهای جامعه دریافت. چالشی بزرگ رخ نمود و دربارهاش از گوشهوکنار نما و نوشتهایی پخش شد. بخشی از جامعه به خیال خود برای یاریرساندن دست به کار شد ولی خود مایه خشم و واکنش شد. ما از این تعارض باید به فاصله ادراکی و شکاف میان مرکز با پهنههای کشور پی ببریم. دریافت و ادراک مردم بخشهای مختلف از مسئلهها و شرایط یکدیگر دچار کاستی جدی است. این همه دستگاه عریضوطویل صداوسیما و رسانهها نتوانستهاند یکپارچگی میان دریافت ما از بخشهای مختلف کشور پدید بیاورند. خودمان هم چنان در حال خویش غرقهایم که تلاشی برای آگاهی درباره سرزمین پهناور و مردمان بخشهای مختلف نکردهایم. مردم پایتخت یا جاهای مختلف انگار دریافت درستی از مسئلههای مردم دیگر استانها ندارند و برای کمک به همدیگر هم دچار تعارض میشوند. شکاف ادراکی میان مرکز یا پایتخت و پهنههای کشور مسئلهای جدی است و برآمده از توزیع ناهماهنگ منابع و سرمایهها و فرصتها و هم نابسندگی کار نهادهای آگاهیرسان است.
مسئله خوزستان، مسئله ایران است. پیش از خشکسالی مسئله امروز ما در ایران نابخردی و مقاومت در برابر آگاهی و منفعتطلبی گروههای کوتاهنظر خاص است.
نخست مسئلهمان را درست بشناسیم، شاید این شکاف ترمیم شود و به یاری هم بتوانیم کاری کنیم.
تشنگی خوزستان و تفتیدگی سیستانوبلوچستان در صدر اخبار این روزهاست. وقتی سخن از تشنگی هور و پهنه خوزستان به میان آمد، جامعهای هراسیده و رنجکشیده به زعم خود خواست دستی به یاری پیش بیاورد و کاری کند. این کار حاشیههایی داشت و خوزستان آزرده را خشمگینتر کرد. این تشنگی و آن خطای شناختی برای ما هشدارها و آموزههایی دارند.
تشنگی خوزستان و تشنگی ایران تنها از سر نیاز به آب آشامیدنی نیست. تشنگی امروز ایران تشنگی برای آگاهی، کاردانی و مسئولیتپذیری است. هر کسی درمورد وضعیت کنونی نظر و تحلیل میدهد ولی مسئله این است با واقعیتی هولناک روبهرو شدهایم که پدیدآورندهها و شدیدکنندههایی داشته است. جهان بر قانونها و اصول پایهای استوار است و نمیتوان با سرهمبندی یا کوتهنگری رابطههای علت-معلولی را نادیده گرفت. اگر اصول را نادیده بگیریم واقعیت سیلی سختی بر صورتمان خواهد نواخت. وقتی متخصصان بر بایستگی شناخت سیستمی از پدیدهها و رویدادها پافشاری میکنند، برای این است که از آنچه میتوان پیشگیری کرد و برای بسیاری از کارها چارهای اندیشید پیش از آنکه کارد به استخوان برسد. من کارشناس و متخصص آب و اقیلمشناس نیستم، از اینرو درباره چرایی فنی این وضعیت سخن نمیگویم. با اینهمه بهعنوان یک شهروند دلیلهای بزرگتر و فراگیرتری را پدیدآورنده وضعیت کنونیمان در زمینههای گوناگون میدانم و آن ناتوانیهای شناختی، سازوکارهای دفاعی و مقاومت در برابر واقعیت، نشنیدن سخن متخصصان و خودمحوری است. از زندگی فردی تا زندگی اجتماعی، از مدیریت خانوادگی تا
مدیریت ملیمان آسیبمند و اثرگرفته از این سازوکارهای انکار و فرافکنیهاست. ایران امروز تشنه درستفهمیدن است. درستفهمیدن مسئلهها نخستین گام برای حل مسئلههاست. با نپرسیدن و ندانستن و لاپوشانیکردن و به زور انکار خاموشکردن مسئلهای ناپدید نمیشود بلکه در جایی و وقتی دیگر درمیگیرد.
آموزه دیگر را میتوان از حاشیههای برآمده از تعارض میان بخشهای جامعه دریافت. چالشی بزرگ رخ نمود و دربارهاش از گوشهوکنار نما و نوشتهایی پخش شد. بخشی از جامعه به خیال خود برای یاریرساندن دست به کار شد ولی خود مایه خشم و واکنش شد. ما از این تعارض باید به فاصله ادراکی و شکاف میان مرکز با پهنههای کشور پی ببریم. دریافت و ادراک مردم بخشهای مختلف از مسئلهها و شرایط یکدیگر دچار کاستی جدی است. این همه دستگاه عریضوطویل صداوسیما و رسانهها نتوانستهاند یکپارچگی میان دریافت ما از بخشهای مختلف کشور پدید بیاورند. خودمان هم چنان در حال خویش غرقهایم که تلاشی برای آگاهی درباره سرزمین پهناور و مردمان بخشهای مختلف نکردهایم. مردم پایتخت یا جاهای مختلف انگار دریافت درستی از مسئلههای مردم دیگر استانها ندارند و برای کمک به همدیگر هم دچار تعارض میشوند. شکاف ادراکی میان مرکز یا پایتخت و پهنههای کشور مسئلهای جدی است و برآمده از توزیع ناهماهنگ منابع و سرمایهها و فرصتها و هم نابسندگی کار نهادهای آگاهیرسان است.
مسئله خوزستان، مسئله ایران است. پیش از خشکسالی مسئله امروز ما در ایران نابخردی و مقاومت در برابر آگاهی و منفعتطلبی گروههای کوتاهنظر خاص است.
نخست مسئلهمان را درست بشناسیم، شاید این شکاف ترمیم شود و به یاری هم بتوانیم کاری کنیم.