|

یقه‌سفیدان متعهدنما

قادر باستانی- پژوهشگر ارتباطات و رسانه قادر باستانی پژوهشگر ارتباطات و رسانه

نمایندگان مجلس، از واکنش وسیع مردم جا خورده‌اند. آنها بستن پنجره اینترنت را از مأموریت‌های اصلی خود می‌دانند؛ اگرچه وبال آن را گردن کمیسیون فرهنگی انداخته‌اند. البته داستان تکراری است. طرح تصویب خواهد شد. محدودیت‌ها اعمال می‌شود و بعد از بگیروببند و بازی با اعصاب مردم، قانونی دیگر به قوانین بی‌خاصیت اضافه می‌شود؛ مشابه قانون ممنوعیت ماهواره که انبوه دیش‌ها در پشت‌بام خانه‌ها، نشان از میزان اهتمام مردم به چنین قوانینی دارد.

سیاست‌گذاران اصولگرا، عدم مشارکت اکثریت مردم در دو انتخابات را به جان خریدند که مجلس و دولت دلخواه و یکدست داشته باشند و اکنون درصدد فتح قلمروی مجازی هستند. روشن است که فناوری این اجازه را به آنها نخواهد داد و زمان این حقیقت تلخ را تفهیم خواهد کرد، اما واقعا چه کسانی به اصولگرایان مشاوره می‌دهند و آنها را به چنین گرداب‌های خطرناکی می‌کشانند؟ با روی‌کارآمدن دولت اصلاحات در سال 76 و زیاده‌روی در ژورنالیزگی ساحت سیاسی کشور، اصولگرایان احساس کردند، ضعف جدی در رسانه دارند و به‌جد درصدد جبرانش برآمدند. آنها کادر رسانه‌ای در کیهان تربیت کردند. خبرگزاری و روزنامه و مجله ساختند و به لحاظ ساختاری، در این کار موفق هم بودند. با برآمدن اینترنت و اهمیت‌یافتن فضای مجازی، همین عزم را جدی‌تر از قبل تداوم بخشیدند. کار به تأسیس مؤسسات بزرگ تولید محتوا مثل اوج کشید، ولی نتیجه مطلوب را نیافتند.
اصولگرایان دسترسی به بودجه‌های خوب دارند، اما عمده پیشرفت‌ها سخت‌افزاری بوده و تاکنون نتوانسته‌اند تأثیر دلخواه بر مردم بگذارند و آنها را همراه کنند. بعد از دو دهه تلاش بی‌وقفه و صرف میلیاردها تومان بودجه، با این همه نیرو و رسانه و با وجود انحصار بزرگ صداوسیما، هنوز امکان بسیج افکار عمومی و بُردن انتخابات بدون حذف رقبا توسط شورای نگهبان را نیافته‌اند و علت را در نداشتن کنترل لازم بر فضای مجازی می‌دانند.
تحلیل من این است که در 30 سال گذشته، گروهی از یقه‌سفیدان به ظاهر موجه، توانستند از این فضا به نفع خود سود ببرند. آنها برخوردار از تحصیلات رانتی، با مدارک و عناوین آکادمیک پُرطمطراق و تسلط بر زبان روز و ظاهرسازی متعهدانه، قاپ سیاست‌گذاران اصولگرا را ربوده‌اند. این یقه‌سفیدان متعهدنما، به طمع بودجه‌های هنگفت، مؤسسات متعدد فرهنگی درست کرده‌اند. صدها پروژه گرفته و مرتب وعده می‌دهند که با چند پروژه دیگر، عنان افکار عمومی و کنترل فضای مجازی را به دست می‌آورند. آنها نه تنها موفق به این کار نشده‌اند، بلکه نسل به نسل، جوانان را از اصولگرایان دور کرده‌اند. این طرح مسدودسازی اینترنت و الزام به استفاده از اپلیکیشن‌های داخلی هم، بازار شیرین و بی‌نظیر چند هزار میلیاردی را برای کاسبکاری یقه‌سفیدان موصوف ایجاد می‌کند و البته متضرر اصلی اصولگرایان خواهند بود که هدف تنفر عمومی نسل جوان قرار می‌گیرند. در ناآرامی‌های زمستان 96 که به انسداد پیام‌رسان تلگرام ختم شد، تلاش بزرگی برای جاانداختن اپلیکیشن‌های داخلی پدید آمد. میلیاردها تومان بودجه آشکار و پنهان صرف شد، اما همه به فنا رفت. نتیجه غم‌انگیز بود؛ استفاده از فیلترشکن رونق گرفت و عناد و نفرت در دل جوانان نسبت به مسببین آن برنشست. یقه‌سفیدان متعهدنما، خودشان می‌دانند که جبر فناوری، اجازه تک‌گویی به هیچ جریانی نمی‌دهد، اما نفعشان در این است؛ کار را طوری هدایت کنند که بودجه‌ها را سرازیر کند. کاش هدفشان فقط کسب سود باشد و بحث نفوذ در میان نباشد.
آنها خودشان را متخصص جا می‌زنند. به زبان تخصصی صحبت می‌‌کنند. مدعی‌اند که فناوری‌های جدید را می‌فهمند، اما راه‌حلی که پیش پای اصولگرایان می‌گذارند، مبتنی بر مسدودکردن رقبا و رشددادن مؤسسات داخلی است. در دنیای امروز، فقط رقابت تنگاتنگ و واقعی میان طراحان نرم‌افزار و اپلیکیشن و تولیدکنندگان محتوا، می‌تواند رشد واقعی ایجاد کند. ایجاد محیط سترون و خالی از رقیب، صرفا باعث هدردادن بودجه و امکانات می‌شود. اگر کشورهایی مثل هند، برزیل، تایوان، ترکیه، چک، رومانی و نظایر آن توانستند رشد کنند، رقابت کردند. دست رقیبان را نبستند. فضا را انحصاری نکردند. بحث اینترنت ملی در چین و روسیه، وجوه دیگری دارد و چنان نیست که این یقه‌سفیدان بیان می‌کنند.
شعار تکیه بر توان داخلی، به لحاظ آرمانی درست است، اما این توان داخلی در فضای خالی از رقیب، معنی نمی‌دهد. برای مثال، خودروسازی کشور زمانی به رشد می‌رسد که بتواند با دیگران رقابت کند. بستن راه ورود رقیب و ناچارشدن مصرف‌کننده به استفاده از تولیدات بی‌کیفیت، تکیه بر توان داخلی نیست، بلکه خیانت به صنعت، هدردادن امکانات ملی و دورکردن اقتصاد کشور از رشد شتابناک جهانی است. البته این امر در فناوری‌های نوین، وجه دیگری هم دارد؛ نرم‌افزار و اپلیکیشن و اینترنت، خودرو نیست که بتوان مانع ورود آن به کشور شد. امکان فنی ندارد. با پیشرفت‌های جدید، حتی سخت‌تر هم می‌شود.
پس خام‌شدن به وعده کاسبکارانه یقه‌سفیدان متعهدنما، نه تنها اصولگرایان را به هدف نزدیک نمی‌کند، بلکه ضمن عیان‌کردن استیصال این جناح و اذعان به ناتوانی در رقابت سیاسی، شکست سیاست‌گذاری کلان فرهنگی را نشان می‌دهد و ضربات جبران‌ناپذیر به وجهه مردمی نظام می‌زند و با دورکردن جوانان و ایجاد نارضایتی فعال و مخرب در آنها، کشور را دچار مخاطرات غیرقابل پیش‌بینی می‌کند. اعتراض همه دلسوزان در احتراز مجلس از تصویب قانون انسداد اینترنت، تازه اول ماجراست.

نمایندگان مجلس، از واکنش وسیع مردم جا خورده‌اند. آنها بستن پنجره اینترنت را از مأموریت‌های اصلی خود می‌دانند؛ اگرچه وبال آن را گردن کمیسیون فرهنگی انداخته‌اند. البته داستان تکراری است. طرح تصویب خواهد شد. محدودیت‌ها اعمال می‌شود و بعد از بگیروببند و بازی با اعصاب مردم، قانونی دیگر به قوانین بی‌خاصیت اضافه می‌شود؛ مشابه قانون ممنوعیت ماهواره که انبوه دیش‌ها در پشت‌بام خانه‌ها، نشان از میزان اهتمام مردم به چنین قوانینی دارد.

سیاست‌گذاران اصولگرا، عدم مشارکت اکثریت مردم در دو انتخابات را به جان خریدند که مجلس و دولت دلخواه و یکدست داشته باشند و اکنون درصدد فتح قلمروی مجازی هستند. روشن است که فناوری این اجازه را به آنها نخواهد داد و زمان این حقیقت تلخ را تفهیم خواهد کرد، اما واقعا چه کسانی به اصولگرایان مشاوره می‌دهند و آنها را به چنین گرداب‌های خطرناکی می‌کشانند؟ با روی‌کارآمدن دولت اصلاحات در سال 76 و زیاده‌روی در ژورنالیزگی ساحت سیاسی کشور، اصولگرایان احساس کردند، ضعف جدی در رسانه دارند و به‌جد درصدد جبرانش برآمدند. آنها کادر رسانه‌ای در کیهان تربیت کردند. خبرگزاری و روزنامه و مجله ساختند و به لحاظ ساختاری، در این کار موفق هم بودند. با برآمدن اینترنت و اهمیت‌یافتن فضای مجازی، همین عزم را جدی‌تر از قبل تداوم بخشیدند. کار به تأسیس مؤسسات بزرگ تولید محتوا مثل اوج کشید، ولی نتیجه مطلوب را نیافتند.
اصولگرایان دسترسی به بودجه‌های خوب دارند، اما عمده پیشرفت‌ها سخت‌افزاری بوده و تاکنون نتوانسته‌اند تأثیر دلخواه بر مردم بگذارند و آنها را همراه کنند. بعد از دو دهه تلاش بی‌وقفه و صرف میلیاردها تومان بودجه، با این همه نیرو و رسانه و با وجود انحصار بزرگ صداوسیما، هنوز امکان بسیج افکار عمومی و بُردن انتخابات بدون حذف رقبا توسط شورای نگهبان را نیافته‌اند و علت را در نداشتن کنترل لازم بر فضای مجازی می‌دانند.
تحلیل من این است که در 30 سال گذشته، گروهی از یقه‌سفیدان به ظاهر موجه، توانستند از این فضا به نفع خود سود ببرند. آنها برخوردار از تحصیلات رانتی، با مدارک و عناوین آکادمیک پُرطمطراق و تسلط بر زبان روز و ظاهرسازی متعهدانه، قاپ سیاست‌گذاران اصولگرا را ربوده‌اند. این یقه‌سفیدان متعهدنما، به طمع بودجه‌های هنگفت، مؤسسات متعدد فرهنگی درست کرده‌اند. صدها پروژه گرفته و مرتب وعده می‌دهند که با چند پروژه دیگر، عنان افکار عمومی و کنترل فضای مجازی را به دست می‌آورند. آنها نه تنها موفق به این کار نشده‌اند، بلکه نسل به نسل، جوانان را از اصولگرایان دور کرده‌اند. این طرح مسدودسازی اینترنت و الزام به استفاده از اپلیکیشن‌های داخلی هم، بازار شیرین و بی‌نظیر چند هزار میلیاردی را برای کاسبکاری یقه‌سفیدان موصوف ایجاد می‌کند و البته متضرر اصلی اصولگرایان خواهند بود که هدف تنفر عمومی نسل جوان قرار می‌گیرند. در ناآرامی‌های زمستان 96 که به انسداد پیام‌رسان تلگرام ختم شد، تلاش بزرگی برای جاانداختن اپلیکیشن‌های داخلی پدید آمد. میلیاردها تومان بودجه آشکار و پنهان صرف شد، اما همه به فنا رفت. نتیجه غم‌انگیز بود؛ استفاده از فیلترشکن رونق گرفت و عناد و نفرت در دل جوانان نسبت به مسببین آن برنشست. یقه‌سفیدان متعهدنما، خودشان می‌دانند که جبر فناوری، اجازه تک‌گویی به هیچ جریانی نمی‌دهد، اما نفعشان در این است؛ کار را طوری هدایت کنند که بودجه‌ها را سرازیر کند. کاش هدفشان فقط کسب سود باشد و بحث نفوذ در میان نباشد.
آنها خودشان را متخصص جا می‌زنند. به زبان تخصصی صحبت می‌‌کنند. مدعی‌اند که فناوری‌های جدید را می‌فهمند، اما راه‌حلی که پیش پای اصولگرایان می‌گذارند، مبتنی بر مسدودکردن رقبا و رشددادن مؤسسات داخلی است. در دنیای امروز، فقط رقابت تنگاتنگ و واقعی میان طراحان نرم‌افزار و اپلیکیشن و تولیدکنندگان محتوا، می‌تواند رشد واقعی ایجاد کند. ایجاد محیط سترون و خالی از رقیب، صرفا باعث هدردادن بودجه و امکانات می‌شود. اگر کشورهایی مثل هند، برزیل، تایوان، ترکیه، چک، رومانی و نظایر آن توانستند رشد کنند، رقابت کردند. دست رقیبان را نبستند. فضا را انحصاری نکردند. بحث اینترنت ملی در چین و روسیه، وجوه دیگری دارد و چنان نیست که این یقه‌سفیدان بیان می‌کنند.
شعار تکیه بر توان داخلی، به لحاظ آرمانی درست است، اما این توان داخلی در فضای خالی از رقیب، معنی نمی‌دهد. برای مثال، خودروسازی کشور زمانی به رشد می‌رسد که بتواند با دیگران رقابت کند. بستن راه ورود رقیب و ناچارشدن مصرف‌کننده به استفاده از تولیدات بی‌کیفیت، تکیه بر توان داخلی نیست، بلکه خیانت به صنعت، هدردادن امکانات ملی و دورکردن اقتصاد کشور از رشد شتابناک جهانی است. البته این امر در فناوری‌های نوین، وجه دیگری هم دارد؛ نرم‌افزار و اپلیکیشن و اینترنت، خودرو نیست که بتوان مانع ورود آن به کشور شد. امکان فنی ندارد. با پیشرفت‌های جدید، حتی سخت‌تر هم می‌شود.
پس خام‌شدن به وعده کاسبکارانه یقه‌سفیدان متعهدنما، نه تنها اصولگرایان را به هدف نزدیک نمی‌کند، بلکه ضمن عیان‌کردن استیصال این جناح و اذعان به ناتوانی در رقابت سیاسی، شکست سیاست‌گذاری کلان فرهنگی را نشان می‌دهد و ضربات جبران‌ناپذیر به وجهه مردمی نظام می‌زند و با دورکردن جوانان و ایجاد نارضایتی فعال و مخرب در آنها، کشور را دچار مخاطرات غیرقابل پیش‌بینی می‌کند. اعتراض همه دلسوزان در احتراز مجلس از تصویب قانون انسداد اینترنت، تازه اول ماجراست.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها