صفآرایی در برابر هم
قادر باستانی- پژوهشگر ارتباطات و رسانه
هر بار که وارد اینستاگرام میشوم، پُستهایی میبینم که عامدانه توسط مراکزی تولید شده و سعی دارد بر رفتار سیاسی و اجتماعی کاربر تأثیر بگذارد. حتی موضوعات فنی و تخصصی، مثل بیماری کرونا و واکسن، بهانهای برای وقوع شدیدترین زدوخوردهای مجازی شده است. افرادی در تهران، واشنگتن، لندن، تلآویو، آلبانی و جاهای دیگر، سازماندهی شدند و نمیدانند که دارند به چه دوقطبی عمیقی دامن میزنند و کشورمان را در معرض چه خطرات بزرگی قرار میدهند. جامعه ایران، در یک فرایند خزنده، چنان دچار دوقطبی خطرناکی شده است که هر موضوع کوچکی، بهسرعت تبدیل به یک معضل اجتماعی میشود و تداوم این روند، کیان کشور را با تهدید جدی مواجه میکند. دستکاری عمدی در تولید و پخش پیام در رسانههای اجتماعی، عامل اصلی این تهدید فزاینده است و اگر چارهای اندیشیده نشود، تبعات آن دامنگیر همه گروههای اجتماعی و سیاسی خواهد شد. حال برخی مقامات، با درک این خطر، اجرای بدترین راهکار را که همان مسدودسازی قانونی فضای مجازی است، در پیش گرفتهاند و تحقق آن، دوقطبی در جامعه را شدیدتر و رادیکالیزه خواهد کرد. اخیرا محققان دانشگاه نیویورک با انتشار گزارشی، شبکههای اجتماعی را از جمله عوامل مهم تشدید دوقطبیهای سیاسی دانستند که منجر به خشونتهای افراطی میشود. طبق یافتههای این تحقیق که دوره پنج سال اخیر را بررسی کرده، استفاده گسترده از شبکههای اجتماعی، نفرت از صاحبان دیدگاههای مخالف را در میان کاربران تشدید کرده است. معضل دوقطبیشدن فزاینده در ایران، از نابرابری در کسب درآمد، تبعیض در برخورداری از مزیتهای سیاسی و اقتصادی، تبعیضهای قومی و زبانی، نابرابری در امکانات شهری و روستایی، تبعیض در شرایط و فرصتهای اجتماعی، نابرابری جنسیتی، نابرابری در دسترسی به امکانات رسانهای و هنری و نیز نابرابری در برخورداری اقلیمی و جغرافیایی ناشی شده و بیتوجهی به اینها، باعث رشد احساس عمومی محرومیت اجتماعی بین مردم مخصوصا جوانان میشود و میتواند پیامدهای ناگواری چون زوال شهری، آشوب اجتماعی داشته باشد. دوقطبیشدن اجتماعی، تهدید بالقوهای است که با تشدید این نابرابریها، منجر به انشقاق اجتماعی میشود، به نحوی که گروهها در انتهای سلسلهمراتب اجتماعی، رشد مییابند و بخش میانی نحیف میشود. رسانههای دیجیتالی با تقویت ارتباط افراد در حلقههای همفکر و همگرا، مصرف خبری سوگیرانه و تعصبآمیز را تسهیل میکند و در شرایط فقدان «حوزه عمومی مشترک» به جهت کژکارکردی رسانههای بزرگ و اصلی، به منزوی و قطبیشدن میانجامد که نتیجه آن شدتیافتن قشربندی و خصومتهای اجتماعی است. بررسی اجمالی عناصر تأثیرگذار در این فضا، نشان میدهد رویکرد سیاستگذاران، غالبا رویکرد امنیتی است. کنشگران سیاسی خارج از کشور که مخالف موجودیت نظام جمهوری اسلامی هستند، تشدید این دوقطبی را جزء اهداف خودشان میدانند و برای این کار هزینه میکنند. آنها به شکل سازمانیافته، هر جریان خبری را که همراستا با اهدافشان باشد، بزرگنمایی میکنند و با همافزایی رسانههای ماهوارهای و جریانسازی در فضای مجازی به آن دامن میزنند. در مقابل این حرکت، سیاستگذاران داخلی، بدیل همان سیاست را اجرا میکنند و به تولید محتوای تندروانه مخالف آن جریان مبادرت میکنند. این سیاست در نهایت با تشدید دوقطبی، به نفع براندازان تمام میشود. به نظر من، برخورد درست با چنین فضایی، باید مبتنی بر اتخاذ سیاست کاهش دوقطبی اجتماعی و سیاسی باشد؛ از طریق پاسخ درست و حرفهای به نیاز خبری مردم و اصلاح انحراف عملکرد خبری رسانه ملی و خبرگزاریهای بزرگ که عملا در زمین طرف مقابل و در جهت تشدید دوقطبی بازی میکنند. سیاستگذاری رسانههای اجتماعی، باید مبتنی بر ترویج گفتوگو باشد. برخی رسانههای اصولگرا ازجمله خبرگزاری فارس، اخیرا سیاستهای قابل دفاعی در این زمینه اتخاذ کردهاند، اما عملا تأثیرگذاری محدودی دارند، ولی سیاست کلی کشور همان حفظ و تقویت فضای تنشهای مداوم جناحی و برخوردهای حذفی است که آب به آسیاب مخالفان نظام میریزد و کشور را به سمت دوقطبی مهارناپذیر پیش میبرد. درباره دوقطبیسازی، دکتر دامون سنتورا، استاد ارتباطات دانشگاه پنسیلوانیا، تحقیقات مفصلی انجام داده که قرار است چند ماه دیگر در ابتدای سال جدید میلادی در کتابی با عنوان «تغییر: قدرت در حاشیه برای ایجاد رویدادهای بزرگ» منتشر شود. او از اثربخشی «اتاق پژواک» سخن میگوید که تمثیلی از امکان تبادل اطلاعات، ایدهها، باورها و دیدگاههای متفاوت است. وی معتقد است با ترویج اتاق پژواک در رسانههای اجتماعی، افراد با عقاید متضاد، امکان تبادل نظر مییابند. پژوهشهایی که این دانشمند انجام داده، نشان میدهد، افراد بعد از گفتوگو، نظرات متعادلتری نسبت به گذشته مییابند که این نیاز جدی امروز جامعه ماست. اغلب شبکههای اجتماعی در منوی خود، این امکان را فراهم کردهاند؛ اینستاگرام با لایو گفتوگومحور و کلابهاوس که اوج فضای گفتوگویی است. در همین ماجرای واردات واکسن، گروههای اصولگرا و اصلاحطلب، با اتخاذ مواضع کاملا غیرفنی و غیرحرفهای، عملا به تشدید دوقطبی کمک کردند. اگر در این مسئله، به جای تولید محتواهای تعصبآمیز و سوگیرانه، رسانههای بزرگ دو طرف منازعه، فضا را به سمت گفتوگو میبردند؛ مثلا صداوسیما یکسویه عمل نمیکرد و در یک بخش خبری پربیننده، از دو طرف ماجرا دعوت میکرد صحبت کنند، این فضای دیالوگ، به تلطیف دیدگاهها کمک میکرد. اما متأسفانه، رسانههای بزرگ با عناد روی برخی نظرات، برعکسِ این کار را انجام دادند؛ بر دیدگاه مخدوش خود پافشاری کردند و فضای خبری را دودستی در اختیار عناصر مخالف و برانداز قرار دادند و به تضعیف نظام کمک کردند. شوربختانه تواتر و تکرار این نوع برخوردها و تنشها، چنان است که شبهه نفوذ در ارکان سیاستگذاری رسانهای را تقویت میکند.
همه کنشگران سیاسی موافق و مخالف باید بدانند تشدید دوقطبی اجتماعی، به صفآرایی مردم در برابر هم میانجامد، هیچکس از آن سود نمیبرد و موجودیت کشور در معرض آسیب اساسی قرار میگیرد. اگر دل در گرو اعتلای مام میهن داریم، صلاح در این است که با هر دیدگاه و اندیشهای به فضای گفتوگو برگردیم.
هر بار که وارد اینستاگرام میشوم، پُستهایی میبینم که عامدانه توسط مراکزی تولید شده و سعی دارد بر رفتار سیاسی و اجتماعی کاربر تأثیر بگذارد. حتی موضوعات فنی و تخصصی، مثل بیماری کرونا و واکسن، بهانهای برای وقوع شدیدترین زدوخوردهای مجازی شده است. افرادی در تهران، واشنگتن، لندن، تلآویو، آلبانی و جاهای دیگر، سازماندهی شدند و نمیدانند که دارند به چه دوقطبی عمیقی دامن میزنند و کشورمان را در معرض چه خطرات بزرگی قرار میدهند. جامعه ایران، در یک فرایند خزنده، چنان دچار دوقطبی خطرناکی شده است که هر موضوع کوچکی، بهسرعت تبدیل به یک معضل اجتماعی میشود و تداوم این روند، کیان کشور را با تهدید جدی مواجه میکند. دستکاری عمدی در تولید و پخش پیام در رسانههای اجتماعی، عامل اصلی این تهدید فزاینده است و اگر چارهای اندیشیده نشود، تبعات آن دامنگیر همه گروههای اجتماعی و سیاسی خواهد شد. حال برخی مقامات، با درک این خطر، اجرای بدترین راهکار را که همان مسدودسازی قانونی فضای مجازی است، در پیش گرفتهاند و تحقق آن، دوقطبی در جامعه را شدیدتر و رادیکالیزه خواهد کرد. اخیرا محققان دانشگاه نیویورک با انتشار گزارشی، شبکههای اجتماعی را از جمله عوامل مهم تشدید دوقطبیهای سیاسی دانستند که منجر به خشونتهای افراطی میشود. طبق یافتههای این تحقیق که دوره پنج سال اخیر را بررسی کرده، استفاده گسترده از شبکههای اجتماعی، نفرت از صاحبان دیدگاههای مخالف را در میان کاربران تشدید کرده است. معضل دوقطبیشدن فزاینده در ایران، از نابرابری در کسب درآمد، تبعیض در برخورداری از مزیتهای سیاسی و اقتصادی، تبعیضهای قومی و زبانی، نابرابری در امکانات شهری و روستایی، تبعیض در شرایط و فرصتهای اجتماعی، نابرابری جنسیتی، نابرابری در دسترسی به امکانات رسانهای و هنری و نیز نابرابری در برخورداری اقلیمی و جغرافیایی ناشی شده و بیتوجهی به اینها، باعث رشد احساس عمومی محرومیت اجتماعی بین مردم مخصوصا جوانان میشود و میتواند پیامدهای ناگواری چون زوال شهری، آشوب اجتماعی داشته باشد. دوقطبیشدن اجتماعی، تهدید بالقوهای است که با تشدید این نابرابریها، منجر به انشقاق اجتماعی میشود، به نحوی که گروهها در انتهای سلسلهمراتب اجتماعی، رشد مییابند و بخش میانی نحیف میشود. رسانههای دیجیتالی با تقویت ارتباط افراد در حلقههای همفکر و همگرا، مصرف خبری سوگیرانه و تعصبآمیز را تسهیل میکند و در شرایط فقدان «حوزه عمومی مشترک» به جهت کژکارکردی رسانههای بزرگ و اصلی، به منزوی و قطبیشدن میانجامد که نتیجه آن شدتیافتن قشربندی و خصومتهای اجتماعی است. بررسی اجمالی عناصر تأثیرگذار در این فضا، نشان میدهد رویکرد سیاستگذاران، غالبا رویکرد امنیتی است. کنشگران سیاسی خارج از کشور که مخالف موجودیت نظام جمهوری اسلامی هستند، تشدید این دوقطبی را جزء اهداف خودشان میدانند و برای این کار هزینه میکنند. آنها به شکل سازمانیافته، هر جریان خبری را که همراستا با اهدافشان باشد، بزرگنمایی میکنند و با همافزایی رسانههای ماهوارهای و جریانسازی در فضای مجازی به آن دامن میزنند. در مقابل این حرکت، سیاستگذاران داخلی، بدیل همان سیاست را اجرا میکنند و به تولید محتوای تندروانه مخالف آن جریان مبادرت میکنند. این سیاست در نهایت با تشدید دوقطبی، به نفع براندازان تمام میشود. به نظر من، برخورد درست با چنین فضایی، باید مبتنی بر اتخاذ سیاست کاهش دوقطبی اجتماعی و سیاسی باشد؛ از طریق پاسخ درست و حرفهای به نیاز خبری مردم و اصلاح انحراف عملکرد خبری رسانه ملی و خبرگزاریهای بزرگ که عملا در زمین طرف مقابل و در جهت تشدید دوقطبی بازی میکنند. سیاستگذاری رسانههای اجتماعی، باید مبتنی بر ترویج گفتوگو باشد. برخی رسانههای اصولگرا ازجمله خبرگزاری فارس، اخیرا سیاستهای قابل دفاعی در این زمینه اتخاذ کردهاند، اما عملا تأثیرگذاری محدودی دارند، ولی سیاست کلی کشور همان حفظ و تقویت فضای تنشهای مداوم جناحی و برخوردهای حذفی است که آب به آسیاب مخالفان نظام میریزد و کشور را به سمت دوقطبی مهارناپذیر پیش میبرد. درباره دوقطبیسازی، دکتر دامون سنتورا، استاد ارتباطات دانشگاه پنسیلوانیا، تحقیقات مفصلی انجام داده که قرار است چند ماه دیگر در ابتدای سال جدید میلادی در کتابی با عنوان «تغییر: قدرت در حاشیه برای ایجاد رویدادهای بزرگ» منتشر شود. او از اثربخشی «اتاق پژواک» سخن میگوید که تمثیلی از امکان تبادل اطلاعات، ایدهها، باورها و دیدگاههای متفاوت است. وی معتقد است با ترویج اتاق پژواک در رسانههای اجتماعی، افراد با عقاید متضاد، امکان تبادل نظر مییابند. پژوهشهایی که این دانشمند انجام داده، نشان میدهد، افراد بعد از گفتوگو، نظرات متعادلتری نسبت به گذشته مییابند که این نیاز جدی امروز جامعه ماست. اغلب شبکههای اجتماعی در منوی خود، این امکان را فراهم کردهاند؛ اینستاگرام با لایو گفتوگومحور و کلابهاوس که اوج فضای گفتوگویی است. در همین ماجرای واردات واکسن، گروههای اصولگرا و اصلاحطلب، با اتخاذ مواضع کاملا غیرفنی و غیرحرفهای، عملا به تشدید دوقطبی کمک کردند. اگر در این مسئله، به جای تولید محتواهای تعصبآمیز و سوگیرانه، رسانههای بزرگ دو طرف منازعه، فضا را به سمت گفتوگو میبردند؛ مثلا صداوسیما یکسویه عمل نمیکرد و در یک بخش خبری پربیننده، از دو طرف ماجرا دعوت میکرد صحبت کنند، این فضای دیالوگ، به تلطیف دیدگاهها کمک میکرد. اما متأسفانه، رسانههای بزرگ با عناد روی برخی نظرات، برعکسِ این کار را انجام دادند؛ بر دیدگاه مخدوش خود پافشاری کردند و فضای خبری را دودستی در اختیار عناصر مخالف و برانداز قرار دادند و به تضعیف نظام کمک کردند. شوربختانه تواتر و تکرار این نوع برخوردها و تنشها، چنان است که شبهه نفوذ در ارکان سیاستگذاری رسانهای را تقویت میکند.
همه کنشگران سیاسی موافق و مخالف باید بدانند تشدید دوقطبی اجتماعی، به صفآرایی مردم در برابر هم میانجامد، هیچکس از آن سود نمیبرد و موجودیت کشور در معرض آسیب اساسی قرار میگیرد. اگر دل در گرو اعتلای مام میهن داریم، صلاح در این است که با هر دیدگاه و اندیشهای به فضای گفتوگو برگردیم.