|

ائتلاف منطقه‌ای تنها راه پر‌کردن خلأ خروج آمریکا

محمد السلمی.نویسنده و استاد ادبیات فارسی

خروج ایالات‌ متحده از خاورمیانه موجب تحقق یکی از اهداف کلیدی نیروهای رادیکال، تروریست و حامیان آنها شده است. القاعده، داعش و دیگر گروه‌های تروریستی مدت‌هاست که خواهان خروج به‌ گفته آنان «کافران» از شبه‌جزیره عربستان هستند. خروج آمریکا از افغانستان و به‌قدرت‌رسیدن مجدد طالبان، موجب تقویت حضور گروه‌های تروریستی در این کشور خواهد شد و عملیات آنها محدود به‌ منطقه نخواهد بود. این گروه‌ها احتمالا به منافع آمریکا در داخل و خارج از کشور حمله خواهند کرد. چنین پیامدی می‌تواند باعث شود واشنگتن - احتمالا تحت یک حکومت جمهوری‌خواه در آینده - در محاسبات خود بازبینی کند؛ اما نمی‌توان چنین پنداشت که ایالات‌ متحده قادر خواهد بود به‌ سهولت سلطه خود بر این منطقه را احیا کند. دسترسی مجدد این کشور به بندرها، پایگاه‌ها و فرودگاه‌های متروکی که از سوی نیروهای آمریکایی به‌ جا مانده است و همچنین بازسازی اعتماد در میان شرکای منطقه‌ای درخصوص نقش و رهبری این کشور، کاری بسیار دشوار است. درعین‌حال ناوبری دریایی و مسیر حرکت سوخت به بازارهای جهانی، تحت تأثیر ناامنی‌های منطقه‌ای خواهد بود و این امر با افزایش قیمت نفت، به‌ طور مستقیم به ایالات‌ متحده صدمه خواهد زد؛ هرچند این کشور از منابع نفتی برخوردار است. در‌حال‌حاضر نیز شاهد آن هستیم که دولت جو بایدن از افزایش قیمت سوخت ناخشنود است، آن‌هم در زمانی که ایالات‌ متحده هنوز تا حدودی حضور خود در منطقه را حفظ کرده است. پس اگر ایالات‌ متحده به‌ طور کامل از منطقه خارج شود، با چه موقعیتی روبه‌رو خواهیم بود؟ شاید واشنگتن بر قدرت‌‌های منطقه‌ای به‌ویژه اسرائیل، ترکیه و مصر تکیه بیشتری کند. به‌تازگی - و با اهدافی خاص - ایالات‌ متحده به قطر و امارات متحده عربی تکیه کرده است. افزون بر این، با توجه به موقعیت ویژه عربستان در جهان اسلام و نقش حیاتی آن در تأمین نفت، روابط عربستان سعودی و ایالات‌ متحده نیز همچنان حائز اهمیت باقی خواهد ماند. در واقع، با توجه به همه نکاتی که در بالا ذکر شد، به‌ دشواری می‌توان میزان تأثیر خروج واشنگتن از منطقه را سنجید. این احتمال وجود دارد که خروج آمریکا منجر به خلأ قدرت شود و این امر موجب تشویق سایر قدرت‌های جهانی از قبیل چین و روسیه شود تا این خلأ را با قدرت و نفوذ خود پر کنند یا قدرت‌های منطقه‌ای مداخله کرده و بکوشند تا اعمال‌ نفوذ کنند.

با توجه به جلسه هجدهم «شورای دفاع مشترک» کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس که دوشنبه گذشته برگزار شد، کشورهای حوزه خلیج فارس باید با ترسیم یک استراتژی جامع و منسجم، بخش بزرگی از خلأ باقی‌مانده پس از خروج ایالات‌ متحده از منطقه را پر کنند. این استراتژی باید بر چند پایه استوار باشد، از ‌جمله: اتحاد‌بخشیدن به تلاش‌های درون کشورهای حوزه خلیج فارس؛ ایجاد همکاری‌های سیاسی، اقتصادی، استراتژیک و نظامی برای رویارویی با چالش‌ها و تهدیدها؛ اتکا به خود؛ تقویت مشارکت استراتژیک بین کشورهای این حوزه و اعضای اتحادیه اروپا و دیگر مناطق؛
رفع - و کنار‌گذاشتن - اختلاف بین عرب‌ها و مبارزه با تروریسم و افراط‌گرایی. علاوه بر جبهه شورای همکاری خلیج فارس، امکان ایجاد ائتلاف جدید و گسترده‌تری نیز وجود دارد که شامل کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، مصر و ترکیه خواهد بود؛ به‌ویژه اکنون‌ که آنکارا نشانه‌هایی مبنی بر کاهش میزان حمایت از اخوان‌المسلمین را از خود بروز داده است. هرچند نشانه‌های درستی از چنین برداشتی وجود دارد؛ اما هنوز برای قضاوت درباره نتیجه آن زود است. درعین‌حال پاکستان درباره پیوستن به چنین ائتلاف‌هایی از خود تردید نشان می‌دهد. اسلام‌آباد اغلب به‌ طور غیرمستقیم از روابط فزاینده بین کشورهای حوزه خلیج فارس و هندوستان ابراز ناخشنودی کرده است؛ اما درباره مسئله کشمیر، کشورهای منطقه در کنار پاکستان ایستاده‌اند. عربستان سعودی همچنان به حمایت مالی خود از پاکستان ادامه می‌دهد. در نتیجه، اسلام‌آباد در ریاض دوستی یافته است که هنگام مواجهه با سختی‌ها می‌تواند به آن رو بیاورد. در کنار این ائتلاف، کشورهای اروپایی مانند آلمان، فرانسه و بریتانیا نیز ممکن است برای پر‌کردن خلأ ناشی از خروج ایالات‌ متحده پا پیش بگذارند؛ به‌ویژه از آنجا که اکثر این کشورها از روابط تاریخی چشمگیری با این منطقه برخوردارند. در خاتمه باید گفت مدت‌‌هاست که منطقه خاورمیانه نقشی حیاتی در تغییرات و پویایی جغرافیای سیاسی جهان ایفا کرده است و همه امکانات و منابع را در اختیار دارد تا در آینده نقشی تأثیرگذار در همه سطوح بازی کند؛ اما اگر حمله واشنگتن به عراق و افغانستان، حمایت این کشور از به‌اصطلاح بهار عربی، امضای توافق هسته‌ای بدفرجام با ایران و تأثیر آن در تغییر موازنه قدرت در این منطقه و قدرت‌‌بخشیدن مستقیم یا غیرمستقیم به بازیگران غیردولتی را در نظر بگیریم، آن‌گاه ایالات‌ متحده پیش از خروج کامل از منطقه، باید مشکلاتی را که خود به وجود آورده است، حل کند.
منبع: ایندیپندنت

خروج ایالات‌ متحده از خاورمیانه موجب تحقق یکی از اهداف کلیدی نیروهای رادیکال، تروریست و حامیان آنها شده است. القاعده، داعش و دیگر گروه‌های تروریستی مدت‌هاست که خواهان خروج به‌ گفته آنان «کافران» از شبه‌جزیره عربستان هستند. خروج آمریکا از افغانستان و به‌قدرت‌رسیدن مجدد طالبان، موجب تقویت حضور گروه‌های تروریستی در این کشور خواهد شد و عملیات آنها محدود به‌ منطقه نخواهد بود. این گروه‌ها احتمالا به منافع آمریکا در داخل و خارج از کشور حمله خواهند کرد. چنین پیامدی می‌تواند باعث شود واشنگتن - احتمالا تحت یک حکومت جمهوری‌خواه در آینده - در محاسبات خود بازبینی کند؛ اما نمی‌توان چنین پنداشت که ایالات‌ متحده قادر خواهد بود به‌ سهولت سلطه خود بر این منطقه را احیا کند. دسترسی مجدد این کشور به بندرها، پایگاه‌ها و فرودگاه‌های متروکی که از سوی نیروهای آمریکایی به‌ جا مانده است و همچنین بازسازی اعتماد در میان شرکای منطقه‌ای درخصوص نقش و رهبری این کشور، کاری بسیار دشوار است. درعین‌حال ناوبری دریایی و مسیر حرکت سوخت به بازارهای جهانی، تحت تأثیر ناامنی‌های منطقه‌ای خواهد بود و این امر با افزایش قیمت نفت، به‌ طور مستقیم به ایالات‌ متحده صدمه خواهد زد؛ هرچند این کشور از منابع نفتی برخوردار است. در‌حال‌حاضر نیز شاهد آن هستیم که دولت جو بایدن از افزایش قیمت سوخت ناخشنود است، آن‌هم در زمانی که ایالات‌ متحده هنوز تا حدودی حضور خود در منطقه را حفظ کرده است. پس اگر ایالات‌ متحده به‌ طور کامل از منطقه خارج شود، با چه موقعیتی روبه‌رو خواهیم بود؟ شاید واشنگتن بر قدرت‌‌های منطقه‌ای به‌ویژه اسرائیل، ترکیه و مصر تکیه بیشتری کند. به‌تازگی - و با اهدافی خاص - ایالات‌ متحده به قطر و امارات متحده عربی تکیه کرده است. افزون بر این، با توجه به موقعیت ویژه عربستان در جهان اسلام و نقش حیاتی آن در تأمین نفت، روابط عربستان سعودی و ایالات‌ متحده نیز همچنان حائز اهمیت باقی خواهد ماند. در واقع، با توجه به همه نکاتی که در بالا ذکر شد، به‌ دشواری می‌توان میزان تأثیر خروج واشنگتن از منطقه را سنجید. این احتمال وجود دارد که خروج آمریکا منجر به خلأ قدرت شود و این امر موجب تشویق سایر قدرت‌های جهانی از قبیل چین و روسیه شود تا این خلأ را با قدرت و نفوذ خود پر کنند یا قدرت‌های منطقه‌ای مداخله کرده و بکوشند تا اعمال‌ نفوذ کنند.

با توجه به جلسه هجدهم «شورای دفاع مشترک» کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس که دوشنبه گذشته برگزار شد، کشورهای حوزه خلیج فارس باید با ترسیم یک استراتژی جامع و منسجم، بخش بزرگی از خلأ باقی‌مانده پس از خروج ایالات‌ متحده از منطقه را پر کنند. این استراتژی باید بر چند پایه استوار باشد، از ‌جمله: اتحاد‌بخشیدن به تلاش‌های درون کشورهای حوزه خلیج فارس؛ ایجاد همکاری‌های سیاسی، اقتصادی، استراتژیک و نظامی برای رویارویی با چالش‌ها و تهدیدها؛ اتکا به خود؛ تقویت مشارکت استراتژیک بین کشورهای این حوزه و اعضای اتحادیه اروپا و دیگر مناطق؛
رفع - و کنار‌گذاشتن - اختلاف بین عرب‌ها و مبارزه با تروریسم و افراط‌گرایی. علاوه بر جبهه شورای همکاری خلیج فارس، امکان ایجاد ائتلاف جدید و گسترده‌تری نیز وجود دارد که شامل کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، مصر و ترکیه خواهد بود؛ به‌ویژه اکنون‌ که آنکارا نشانه‌هایی مبنی بر کاهش میزان حمایت از اخوان‌المسلمین را از خود بروز داده است. هرچند نشانه‌های درستی از چنین برداشتی وجود دارد؛ اما هنوز برای قضاوت درباره نتیجه آن زود است. درعین‌حال پاکستان درباره پیوستن به چنین ائتلاف‌هایی از خود تردید نشان می‌دهد. اسلام‌آباد اغلب به‌ طور غیرمستقیم از روابط فزاینده بین کشورهای حوزه خلیج فارس و هندوستان ابراز ناخشنودی کرده است؛ اما درباره مسئله کشمیر، کشورهای منطقه در کنار پاکستان ایستاده‌اند. عربستان سعودی همچنان به حمایت مالی خود از پاکستان ادامه می‌دهد. در نتیجه، اسلام‌آباد در ریاض دوستی یافته است که هنگام مواجهه با سختی‌ها می‌تواند به آن رو بیاورد. در کنار این ائتلاف، کشورهای اروپایی مانند آلمان، فرانسه و بریتانیا نیز ممکن است برای پر‌کردن خلأ ناشی از خروج ایالات‌ متحده پا پیش بگذارند؛ به‌ویژه از آنجا که اکثر این کشورها از روابط تاریخی چشمگیری با این منطقه برخوردارند. در خاتمه باید گفت مدت‌‌هاست که منطقه خاورمیانه نقشی حیاتی در تغییرات و پویایی جغرافیای سیاسی جهان ایفا کرده است و همه امکانات و منابع را در اختیار دارد تا در آینده نقشی تأثیرگذار در همه سطوح بازی کند؛ اما اگر حمله واشنگتن به عراق و افغانستان، حمایت این کشور از به‌اصطلاح بهار عربی، امضای توافق هسته‌ای بدفرجام با ایران و تأثیر آن در تغییر موازنه قدرت در این منطقه و قدرت‌‌بخشیدن مستقیم یا غیرمستقیم به بازیگران غیردولتی را در نظر بگیریم، آن‌گاه ایالات‌ متحده پیش از خروج کامل از منطقه، باید مشکلاتی را که خود به وجود آورده است، حل کند.
منبع: ایندیپندنت

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها