|

از تهران تا مسقط یا محول‌‌ النظام‌ السلامط!

امیر عربی . چشم‌پزشک

در هفته‌هایی که گذشت واکنش‌ها به بازگشایی یک مرکز درمان بیماری‌های چشم از سوی یک پزشک ایرانی در کشور عمان، هم‌زمان شد با انتشار چند فراز روشن از رابطه تاریک این روزهای بعضی مردم با جامعه پزشکان. از رئیس اسبق دانشگاه علوم پزشکی و استاندار فعلی که پیشنهاد خرید بلیت برای مهاجرت پزشکان را مطرح کرد، تا جامعه‌شناسی که در داغ رسیدن به یکی از کرسی‌های بالادستی، به پزشکان سرکوفت «دست در شکم مردم داشتن» زد و یک «هرررررری» نصیب‌شان کرد، بلکه اسمش بر سر زبان‌ها بیفتد و یادش در ذهن مردم برای رویدادهای سال‌های پیش‌رو بماند. از آن عجیب‌تر نویسنده‌ای بود که با استناد به تعرفه‌های جدید پزشکی، به این نتیجه رسید که یک پزشک عمومی ماهی یک خودرو و سالی یک خانه می‌تواند بخرد، که نشان داد از نویسندگی فقط نوشتنش را بلد است؛ اما چرا آن افتتاح در عمان باید با این اظهارنظرها و واکنش‌ها در ارتباط باشد؟ شاید واقعا هیچ ارتباطی نداشته باشد و سطور این متن در تلاش برای مرتبط‌کردن دو موضوع بی‌ربط باشد؛ اما خواندنش حداقل برای مرور بعضی خاطرات تاریخ معاصر نظام سلامت خالی از لطف نیست. چند ماهی از انتخاب وزیر بهداشت یکی از دولت‌های قبلی نگذشته بود که کم‌کم نوع جدیدی از رابطه مردم با پزشکان، قدم به مراودات و مکاتبات و مشاهدات گذاشت.

رابطه مردم با پزشکان تا قبل از آن زمان سال‌ها بر پایه احترام متقابل می‌چرخید و روی تاریک آن نهایتا تا شمارش تعداد بیماران و ضرب‌کردن آن در حق ویزیت یا گلایه بحق از رفتار نامناسب بعضی پزشکان و منشی‌های‌شان یا اشاره رندانه به قطعه معروف «تنت به ناز طبیبان...» پیش می‌رفت؛ اما ناگهان و به کمک مسئولان نظام سلامت، کلیدواژه‌هایی از رابطه پزشک و بیمار نقل محافل پرمخاطب از‌جمله تلویزیون و روزنامه‌ها شد و تکرار بی‌دلیل و تعجب‌برانگیز این کلیدواژه‌ها در طول چندین ماه، این مفاهیم را در اذهان مردم نهادینه کرد. تا جایی که پزشک از انسانی که می‌تواند خوب باشد یا بد باشد، تبدیل شد به موجود بدی که شاید اصلا انسان نباشد. کلیدواژه‌هایی مانند «زیرمیزی‌های پزشکان» از زبان مسئولان وقت وزارت بهداشت آن‌قدر تکرار و تکرار و تکرار شد که همه یادشان رفت زیرمیزی‌بگیران درصدشان در جامعه اطبا آن‌قدر زیاد نیست که لازم باشد چند بخش خبری در هفته با حضور مسئولان بهداشتی مملکت به بررسی راهکارهای مبارزه با آن بپردازد. آن‌قدر فرار مالیاتی پزشکان در بوق و کرنا شد که آخرش بعضی گفتند حتما خاوری هم پزشک بوده! هم‌زمان با پیش‌رفتن اهداف از پیش تعیین‌شده آن زمان برای نزول وجهه پزشکی و چنگ‌زدن به عجیب‌ترین جلوه‌های پوپولیسم، کم‌کم نظر بعضی مردم کوچه و خیابان هم نسبت به پزشکان عوض شد، تا جایی که پزشک هم مسئول بیماری‌ها و دردهای آنان شد، هم مسئول بدبختی و فقر و تنگدستی آنها. هم قاتل بستگان‌شان، هم رباینده حقوق و ثروت آنان. مردمی که در مراجعه به بعضی مراکز منتسب به همان جارچی‌های تلویزیونی، چندین برابر نیازشان مورد تصویربرداری قرار می‌گرفتند و کارت می‌کشیدند، داغ پول بر باد رفته‌شان را با برخورد با پزشکان طرحی مناطق محروم خنک کردند. اگر ملاحظات قومیتی و منطقه‌ای می‌گذاشت در همین متن لیستی از پزشکان متخصص گمنام آورده می‌شد که قربانی خشم برنامه‌ریزی‌شده و البته قلابی جامعه نسبت به پزشکان شدند. اتفاقا در پشت همین پوشش رسانه‌ای و معطوف‌کردن ذهن مردم به مسائل کمتر مهم، طرح تحول نظام سلامت بدون هیچ پایه علمی و کارشناسی به اجرا درآمد و چند سال بعد بدل شد به بزرگ‌ترین چالش نظام سلامت و تاریخ پزشکی این مملکت. خلاصه اینکه از بلوای آن زمان اکنون یک نظام سلامت متحول ورشکسته باقی مانده، با چاشنی اظهارنظرهای دلخراش بعضی موج‌سواران، نگاه منفی به هر روپوش‌سفید، فرار پزشکان از کشور و البته افتتاح یک مرکز مجهز درمان بیماری‌های چشم در عمان! نکته‌ای که در آخر باید گفت این است که هنوز رابطه مردم و پزشکان می‌تواند عرصه بروز زیباترین نوع احساسات انسانی باشد. کافی است از روایت‌گری سیاه این متن بگذرید، چشم‌ها را باز کنید و خیل پزشکانی را ببینید که سال‌هاست پناه بیماران رنج‌دیده‌شان هستند و خیل مردمی را ببینید که با دعای خیر، قدردان پزشکان باشرافت و پاکدست خود هستند. رابطه‌ای که نه «هررررری» می‌خواهد، نه بلیت می‌طلبد و نه به دردمندانش گفته می‌شود «خودت بمال».

در هفته‌هایی که گذشت واکنش‌ها به بازگشایی یک مرکز درمان بیماری‌های چشم از سوی یک پزشک ایرانی در کشور عمان، هم‌زمان شد با انتشار چند فراز روشن از رابطه تاریک این روزهای بعضی مردم با جامعه پزشکان. از رئیس اسبق دانشگاه علوم پزشکی و استاندار فعلی که پیشنهاد خرید بلیت برای مهاجرت پزشکان را مطرح کرد، تا جامعه‌شناسی که در داغ رسیدن به یکی از کرسی‌های بالادستی، به پزشکان سرکوفت «دست در شکم مردم داشتن» زد و یک «هرررررری» نصیب‌شان کرد، بلکه اسمش بر سر زبان‌ها بیفتد و یادش در ذهن مردم برای رویدادهای سال‌های پیش‌رو بماند. از آن عجیب‌تر نویسنده‌ای بود که با استناد به تعرفه‌های جدید پزشکی، به این نتیجه رسید که یک پزشک عمومی ماهی یک خودرو و سالی یک خانه می‌تواند بخرد، که نشان داد از نویسندگی فقط نوشتنش را بلد است؛ اما چرا آن افتتاح در عمان باید با این اظهارنظرها و واکنش‌ها در ارتباط باشد؟ شاید واقعا هیچ ارتباطی نداشته باشد و سطور این متن در تلاش برای مرتبط‌کردن دو موضوع بی‌ربط باشد؛ اما خواندنش حداقل برای مرور بعضی خاطرات تاریخ معاصر نظام سلامت خالی از لطف نیست. چند ماهی از انتخاب وزیر بهداشت یکی از دولت‌های قبلی نگذشته بود که کم‌کم نوع جدیدی از رابطه مردم با پزشکان، قدم به مراودات و مکاتبات و مشاهدات گذاشت.

رابطه مردم با پزشکان تا قبل از آن زمان سال‌ها بر پایه احترام متقابل می‌چرخید و روی تاریک آن نهایتا تا شمارش تعداد بیماران و ضرب‌کردن آن در حق ویزیت یا گلایه بحق از رفتار نامناسب بعضی پزشکان و منشی‌های‌شان یا اشاره رندانه به قطعه معروف «تنت به ناز طبیبان...» پیش می‌رفت؛ اما ناگهان و به کمک مسئولان نظام سلامت، کلیدواژه‌هایی از رابطه پزشک و بیمار نقل محافل پرمخاطب از‌جمله تلویزیون و روزنامه‌ها شد و تکرار بی‌دلیل و تعجب‌برانگیز این کلیدواژه‌ها در طول چندین ماه، این مفاهیم را در اذهان مردم نهادینه کرد. تا جایی که پزشک از انسانی که می‌تواند خوب باشد یا بد باشد، تبدیل شد به موجود بدی که شاید اصلا انسان نباشد. کلیدواژه‌هایی مانند «زیرمیزی‌های پزشکان» از زبان مسئولان وقت وزارت بهداشت آن‌قدر تکرار و تکرار و تکرار شد که همه یادشان رفت زیرمیزی‌بگیران درصدشان در جامعه اطبا آن‌قدر زیاد نیست که لازم باشد چند بخش خبری در هفته با حضور مسئولان بهداشتی مملکت به بررسی راهکارهای مبارزه با آن بپردازد. آن‌قدر فرار مالیاتی پزشکان در بوق و کرنا شد که آخرش بعضی گفتند حتما خاوری هم پزشک بوده! هم‌زمان با پیش‌رفتن اهداف از پیش تعیین‌شده آن زمان برای نزول وجهه پزشکی و چنگ‌زدن به عجیب‌ترین جلوه‌های پوپولیسم، کم‌کم نظر بعضی مردم کوچه و خیابان هم نسبت به پزشکان عوض شد، تا جایی که پزشک هم مسئول بیماری‌ها و دردهای آنان شد، هم مسئول بدبختی و فقر و تنگدستی آنها. هم قاتل بستگان‌شان، هم رباینده حقوق و ثروت آنان. مردمی که در مراجعه به بعضی مراکز منتسب به همان جارچی‌های تلویزیونی، چندین برابر نیازشان مورد تصویربرداری قرار می‌گرفتند و کارت می‌کشیدند، داغ پول بر باد رفته‌شان را با برخورد با پزشکان طرحی مناطق محروم خنک کردند. اگر ملاحظات قومیتی و منطقه‌ای می‌گذاشت در همین متن لیستی از پزشکان متخصص گمنام آورده می‌شد که قربانی خشم برنامه‌ریزی‌شده و البته قلابی جامعه نسبت به پزشکان شدند. اتفاقا در پشت همین پوشش رسانه‌ای و معطوف‌کردن ذهن مردم به مسائل کمتر مهم، طرح تحول نظام سلامت بدون هیچ پایه علمی و کارشناسی به اجرا درآمد و چند سال بعد بدل شد به بزرگ‌ترین چالش نظام سلامت و تاریخ پزشکی این مملکت. خلاصه اینکه از بلوای آن زمان اکنون یک نظام سلامت متحول ورشکسته باقی مانده، با چاشنی اظهارنظرهای دلخراش بعضی موج‌سواران، نگاه منفی به هر روپوش‌سفید، فرار پزشکان از کشور و البته افتتاح یک مرکز مجهز درمان بیماری‌های چشم در عمان! نکته‌ای که در آخر باید گفت این است که هنوز رابطه مردم و پزشکان می‌تواند عرصه بروز زیباترین نوع احساسات انسانی باشد. کافی است از روایت‌گری سیاه این متن بگذرید، چشم‌ها را باز کنید و خیل پزشکانی را ببینید که سال‌هاست پناه بیماران رنج‌دیده‌شان هستند و خیل مردمی را ببینید که با دعای خیر، قدردان پزشکان باشرافت و پاکدست خود هستند. رابطه‌ای که نه «هررررری» می‌خواهد، نه بلیت می‌طلبد و نه به دردمندانش گفته می‌شود «خودت بمال».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها