|

پیام‌های متناقض در معماری برخی ادارات انقلابی

فرشید سامانپور

خیابان طالقانی تهران مدتی است شاهد ساختمانی جدید با هیبت ساختمان‌های اداری مدرن با جزئیات و فنون معماری متجدد و احتمالا پرهزینه شده است که در نگاه نخست به نظر می‌رسد از ادارات وزارت نفت یا بانک‌های خصوصی باشد. ولی تابلویی غافلگیرکننده به شما خواهد گفت که این مجموعه عظیم، ساختمان جدید «بنیاد شهید و امور ایثارگران» است. برخی رسانه‌ها پیش‌تر به صرف هزینه‌های سنگین برای ساخت چنین بنایی با این سطح و ارتفاع، با توجه به اولویت‌های مهمی که این بنیاد دارد، انتقاد کرده بودند (پایگاه خبری و تحلیلی انصاف، 8 مهر 1399). این نقد موضوع مستقیم این یادداشت نیست. قصد ما ارزیابی معماری این ساختمان به عنوان نشانه‌ای برای بیان ارزش‌های واقعی و میزان سنخیت آن با ارزش‌های اظهارشده و اصول مبنایی یک نهاد انقلابی است. بنا بر برخی نظرات، اصول نظری و زبان شفاهی افراد، بسیاری اوقات تبدیل به ظاهری می‌شود که با خواسته‌ها و اغراض واقعی نهفته در آنها ناسازگار و گاهی متضاد است. از این روست که گاهی با توجه به نشانه‌های آشکار در چهره و حرکات اعضای مخاطب خود می‌فهمیم که ایشان منظوری جز آنچه می‌گویند دارند. نمونه بارز آن تعارفات روزمره ما با هم است. این تناقض قابل تعمیم به دنیای سیاست و سیاست‌گذاری هم هست. اقدامات واقعی نهادها و سازمان‌ها را می‌توان مشابه زبان چهره و بدن افراد حقیقی تعبیر کرد. از این دیدگاه شیوه معماری و ساختمان بخشی از نشانگان و زبانی عملی است که نهاد مورد نظر آن را برگزیده و خود را بدان شاخص کرده است، احتمالا با صداقت بیشتر. حال از این بنیاد می‌توان پرسید که چنین طرح و الگویی که در ساختمان این بنیاد به واقعیت پیوسته است، چه سنخیتی با مفاهیم «شهادت» و «ایثار» دارد که دو عنوان معنوی و متعالی در فرهنگ ملی و دینی ما و البته از کلیدواژگان انقلاب و دفاع هم بوده‌اند. برای دریافت معنای حقیقی و غیرروزمره این دو واژه، می‌توانیم به دانش فرهنگی خود و منابع معتبر مراجعه کنیم. ولی با کمتر تردیدی می‌توان گفت که نه «شهادت» و نه «ایثار» به هر معنای عرفانی، فلسفی و فقهی که گرفته شوند، تناسبی با یک بنای گران‌قیمت و مرتفع مدرن، که نشانه اقتصادها و حکومت‌های سرمایه‌داری و مسرف و مصرف‌پرور است، نخواهد داشت. البته‌ چنین الگوهایی، خوب یا بد در کشور ما رواج یافته و مورد استفاده است، ولی اتخاذ آن معماری و پیام ضمنی آن از سوی نهادی که خود را برآمده از انقلاب و متعلق به خانواده شهیدان می‌داند، آن هم از درآمدهای عمومی، حاوی تناقض خواهد بود. لازم است به یاد آوریم که بخش عمده‌ای از انتقادات انقلابی به دوران گذشته، معطوف به خودباختگی در برابر فرهنگ غربی و الگوهای غیربومی بوده است. این تضاد را به سادگی نمی‌توان بدسلیقگی یک نهاد دانست، بلکه آن را متأسفانه می‌توان در برخی نهادهای مشابه جست‌وجو کرد.
به عنوان یک شاهد دیگر برای این بحث، می‌توان برخی از مراکز خرید و تفریحی لوکس و گران‌قیمت بنیاد انقلابی مستضعفان، در مناطق مرفه‌نشین پایتخت یا برخی شهرهای توریستی را مثال آورد که در مواردی گویی کلا برخلاف اصول مورد تأکید پرهیز از مصرف‌گرایی، تجمل و وادادگی در برابر سبک‌های غیربومی و... طراحی شده‌اند و به طبقه‌ای (معمولا) غیرمستضعف خدمت‌رسانی می‌کنند. وجود انبوه برندهای خارجی و گران‌قیمت که امکان حضور را از برخی تولید‌کنندگان داخلی و خریداران کم‌درآمد سلب می‌کنند به جای خود، در برخی از این مراکز حتی به زحمت می‌شود یک تابلو به خط فارسی پیدا کرد! اینجا هم بد نیست ارزش‌های مبنایی این نهاد و چگونگی شکل‌گیری آن به یاد آورده شود. البته که همه نهادهای انقلابی چنین نشانگان متناقضی ندارند و اینجا هم امکان و اطلاعات کافی برای بحث درباره همه آنها نیست. کافی است عادات روزمره کنار گذاشته شوند و معماری و شهرسازی همچون زبانی عملی و حاوی نشانه‌های معنادار استنباط شوند تا دلالت‌ها و پیام‌های نهفته در آنها درک شوند. این زبان به نظر بی‌واسطه‌تر از سخنرانی‌های رسمی است. البته امید است که مدیران و مسئولان فرهنگی این نهادها هم کمی از هدایت دیگران فارغ شوند و قبایی که بر تن خود دوخته‌اند و پیامی که با آن منتقل می‌کنند را دریابند بلکه یا آن را اصلاح کنند یا ارزش‌های اظهارشده را.

خیابان طالقانی تهران مدتی است شاهد ساختمانی جدید با هیبت ساختمان‌های اداری مدرن با جزئیات و فنون معماری متجدد و احتمالا پرهزینه شده است که در نگاه نخست به نظر می‌رسد از ادارات وزارت نفت یا بانک‌های خصوصی باشد. ولی تابلویی غافلگیرکننده به شما خواهد گفت که این مجموعه عظیم، ساختمان جدید «بنیاد شهید و امور ایثارگران» است. برخی رسانه‌ها پیش‌تر به صرف هزینه‌های سنگین برای ساخت چنین بنایی با این سطح و ارتفاع، با توجه به اولویت‌های مهمی که این بنیاد دارد، انتقاد کرده بودند (پایگاه خبری و تحلیلی انصاف، 8 مهر 1399). این نقد موضوع مستقیم این یادداشت نیست. قصد ما ارزیابی معماری این ساختمان به عنوان نشانه‌ای برای بیان ارزش‌های واقعی و میزان سنخیت آن با ارزش‌های اظهارشده و اصول مبنایی یک نهاد انقلابی است. بنا بر برخی نظرات، اصول نظری و زبان شفاهی افراد، بسیاری اوقات تبدیل به ظاهری می‌شود که با خواسته‌ها و اغراض واقعی نهفته در آنها ناسازگار و گاهی متضاد است. از این روست که گاهی با توجه به نشانه‌های آشکار در چهره و حرکات اعضای مخاطب خود می‌فهمیم که ایشان منظوری جز آنچه می‌گویند دارند. نمونه بارز آن تعارفات روزمره ما با هم است. این تناقض قابل تعمیم به دنیای سیاست و سیاست‌گذاری هم هست. اقدامات واقعی نهادها و سازمان‌ها را می‌توان مشابه زبان چهره و بدن افراد حقیقی تعبیر کرد. از این دیدگاه شیوه معماری و ساختمان بخشی از نشانگان و زبانی عملی است که نهاد مورد نظر آن را برگزیده و خود را بدان شاخص کرده است، احتمالا با صداقت بیشتر. حال از این بنیاد می‌توان پرسید که چنین طرح و الگویی که در ساختمان این بنیاد به واقعیت پیوسته است، چه سنخیتی با مفاهیم «شهادت» و «ایثار» دارد که دو عنوان معنوی و متعالی در فرهنگ ملی و دینی ما و البته از کلیدواژگان انقلاب و دفاع هم بوده‌اند. برای دریافت معنای حقیقی و غیرروزمره این دو واژه، می‌توانیم به دانش فرهنگی خود و منابع معتبر مراجعه کنیم. ولی با کمتر تردیدی می‌توان گفت که نه «شهادت» و نه «ایثار» به هر معنای عرفانی، فلسفی و فقهی که گرفته شوند، تناسبی با یک بنای گران‌قیمت و مرتفع مدرن، که نشانه اقتصادها و حکومت‌های سرمایه‌داری و مسرف و مصرف‌پرور است، نخواهد داشت. البته‌ چنین الگوهایی، خوب یا بد در کشور ما رواج یافته و مورد استفاده است، ولی اتخاذ آن معماری و پیام ضمنی آن از سوی نهادی که خود را برآمده از انقلاب و متعلق به خانواده شهیدان می‌داند، آن هم از درآمدهای عمومی، حاوی تناقض خواهد بود. لازم است به یاد آوریم که بخش عمده‌ای از انتقادات انقلابی به دوران گذشته، معطوف به خودباختگی در برابر فرهنگ غربی و الگوهای غیربومی بوده است. این تضاد را به سادگی نمی‌توان بدسلیقگی یک نهاد دانست، بلکه آن را متأسفانه می‌توان در برخی نهادهای مشابه جست‌وجو کرد.
به عنوان یک شاهد دیگر برای این بحث، می‌توان برخی از مراکز خرید و تفریحی لوکس و گران‌قیمت بنیاد انقلابی مستضعفان، در مناطق مرفه‌نشین پایتخت یا برخی شهرهای توریستی را مثال آورد که در مواردی گویی کلا برخلاف اصول مورد تأکید پرهیز از مصرف‌گرایی، تجمل و وادادگی در برابر سبک‌های غیربومی و... طراحی شده‌اند و به طبقه‌ای (معمولا) غیرمستضعف خدمت‌رسانی می‌کنند. وجود انبوه برندهای خارجی و گران‌قیمت که امکان حضور را از برخی تولید‌کنندگان داخلی و خریداران کم‌درآمد سلب می‌کنند به جای خود، در برخی از این مراکز حتی به زحمت می‌شود یک تابلو به خط فارسی پیدا کرد! اینجا هم بد نیست ارزش‌های مبنایی این نهاد و چگونگی شکل‌گیری آن به یاد آورده شود. البته که همه نهادهای انقلابی چنین نشانگان متناقضی ندارند و اینجا هم امکان و اطلاعات کافی برای بحث درباره همه آنها نیست. کافی است عادات روزمره کنار گذاشته شوند و معماری و شهرسازی همچون زبانی عملی و حاوی نشانه‌های معنادار استنباط شوند تا دلالت‌ها و پیام‌های نهفته در آنها درک شوند. این زبان به نظر بی‌واسطه‌تر از سخنرانی‌های رسمی است. البته امید است که مدیران و مسئولان فرهنگی این نهادها هم کمی از هدایت دیگران فارغ شوند و قبایی که بر تن خود دوخته‌اند و پیامی که با آن منتقل می‌کنند را دریابند بلکه یا آن را اصلاح کنند یا ارزش‌های اظهارشده را.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها