|

فقر از انسان هیولا می‌سازد

شاید بتوان گفت فقر مادر بسیاری از آسیب‌ها خواهد بود. وقتی به مسائل اجتماعی به شکل ریشه‌ای نگاه می‌کنیم، همیشه نشانه‌های تأثیر فقر نمایان می‌شود. کافی است مناطقی از کشور که بی‌کاری آمار بیشتری را به خودش اختصاص داده مدنظر قرار دهیم؛ در این مناطق، همچون مناطق مرزی، میزان قاچاق بیش از جاهای دیگر است.

فقر از انسان هیولا می‌سازد

شرق: شاید بتوان گفت فقر مادر بسیاری از آسیب‌ها خواهد بود. وقتی به مسائل اجتماعی به شکل ریشه‌ای نگاه می‌کنیم، همیشه نشانه‌های تأثیر فقر نمایان می‌شود. کافی است مناطقی از کشور که بی‌کاری آمار بیشتری را به خودش اختصاص داده مدنظر قرار دهیم؛ در این مناطق، همچون مناطق مرزی، میزان قاچاق بیش از جاهای دیگر است. یکی از علت‌های مهم آن نبود کار کافی برای جوان‌های این مناطق است. خیلی وقت‌ها جوان‌های سیستان و بلوچستانی به این نکته اشاره دارند که اگر درس بخوانیم در نهایت می‌توانیم معلم شویم و اگر درس نخوانیم معمولا سوخت‌بر می‌شویم. موضوعی که چندان هم بیراه نیست. این ماجرا با گذراندن حتی ساعتی حضور در محلات این منطقه کاملا قابل لمس خواهد بود.

فقر و بروز اختلال‌های روانی

این ماجرا با شکل دیگر در شهرهای بزرگی مانند تهران هم وجود دارد. 

در واقع بی‌کاری جوان‌های جامعه با میزان آسیب اجتماعی ارتباط مستقیم دارد؛ از مصرف مواد مخدر تا دزدی و انواع دیگر مشکلات. اما یکی از مشکلات اساسی که بی‌کاری یا فقر به همراه دارد، بروز بیماری‌های مربوط به سلامت روان است؛ چیزی که این روزها جوان‌های بسیاری درگیر آن هستند. حتی سال قبل هم رئیس مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی ایران گفته بود: افراد در معرض شرایط نامطلوب فقر، خشونت، ناتوانی و نابرابری، بیشتر در معرض خطر ابتلا به اختلالات‌ روان هستند. در هر زمان، مجموعه متنوعی از عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی و ساختاری ممکن است برای محافظت یا تضعیف سلامت روان ترکیب شوند و اگرچه اکثر مردم انعطاف‌پذیر هستند، اما افرادی که در معرض شرایط نامطلوب از‌جمله فقر، خشونت، ناتوانی و نابرابری هستند، در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به اختلال‌ روان قرار دارند. عوامل محافظتی و خطر شامل عوامل روان‌شناختی و بیولوژیکی فردی مانند مهارت‌های عاطفی و ژنتیک است. بسیاری از عوامل خطر و محافظت از طریق تغییرات در ساختار یا عملکرد مغز تحت‌ تأثیر قرار می‌گیرند. با‌این‌حال فقط ۲۹ درصد افراد مبتلا به روان‌پریشی و تنها یک‌سوم از افراد مبتلا به افسردگی، مراقبت‌های رسمی از سلامت‌ روان دریافت می‌کنند. افراد مبتلا به اختلالات‌ روان ممکن است برای برنامه‌های آموزشی، اشتغال، مسکن و مشارکت در فعالیت‌های معنادار دیگر به حمایت نیاز داشته باشند. خودکشی چهارمین عامل مرگ‌و‌میر در بین گروه سنی ۱۵ تا ۲۹ سال در جهان است. افراد مبتلا به بیماری‌های روانی شدید به ‌علت شرایط جسمی قابل پیشگیری، زودتر از موعد حتی دو دهه زودتر می‌میرند. پیش از این هم علیرضا زالی، رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی اعلام کرده بود‌ از هر سه ایرانی یک نفر در ایران اختلال روانی دارد و در مطلبی که به تأثیر فقر بر اختلالات روانی پرداخته بود، مطرح شده بود در واقع فقر و نابرابری می‌تواند سلامت جسم و روان را به‌شدت تحت تأثیر قرار دهد. اگر فرد بیش از دو هفته به‌طور دائم احساس غمگینی و اضطراب داشته باشد و این حالت‌ها روی زندگی او اثر بگذارد، باید این علائم را جدی بگیرد. موضوعی که یکی از مسئولان بیمارستان روزبه هم در گفت‌وگو با رسانه‌ها آن را تأیید کرده و توضیح داده بود: فقر با بروز اختلالات روان‌پزشکی ارتباط تنگاتنگی دارد. با افزایش فقر، شکی نیست که اختلالات روان هم افزایش می‌یابد و مجددا با بروز اختلال روان‌پزشکی، عملکرد و کارایی افراد تحت تأثیر قرار گرفته و فقر مضاعف ایجاد می‌شود. بیماری‌های جسمی به‌طور موقت توانایی افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهند، اما بیماری‌های روان می‌توانند هم به شکل موقت و هم به شکل دائمی عملکرد افراد را تحت‌الشعاع قرار دهند و در نهایت با گرفتن عملکرد فرد بروز فقر مطلق دور از انتظار نیست.

فقر و افزایش سرقت

فقر به‌سرعت میزان سرقت در سطح شهر را بیشتر می‌کند؛ از جیب‌بری تا دزدیدن گوشی همراه و سرقت از سوپر‌مارکت‌ها و فروشگاه‌ها. همین موضوع ناامنی را برای شهروندان بیشتر خواهد کرد. آمار دزدی و سرقت در سال‌های اخیر افزایش داشته است؛ حتی سال گذشته هم طبق آماری که رئیس پلیس آگاهی تهران داد، پلیس با افزایش کشف پرونده‌های سرقت در تهران مواجه شده است. پیش از این هم رسانه‌ها اعلام کرده بودند بررسی آمار‌های رسمی منتشر‌شده نشان می‌دهد میزان سرقت در پنج سال گذشته چهار برابر شده است. همچنین طبق گزارش مرکز آمار ایران، میزان سرقت سیر صعودی داشته، به‌طوری‌که بعد از مصرف مواد مخدر، سرقت دومین جرم عمده در کشور محسوب می‌شود. حدود چهار سال قبل هم سازمان زندان‌های کشور اعلام کرد که حدود ۶۸ درصد زندانی‌ها به دلیل جرائم «مواد مخدر و سرقت» در زندان‌ها به سر می‌برند. این در حالی است که فرمانده نیروی انتظامی ایلام فروردین سال گذشته (۱۴۰2) درباره افزایش سرقت‌ها در ایام نوروز گفت که دستگیری سارقان نسبت به سال گذشته ۱۰ درصد افزایش یافته و به همان میزان، بزه سرقت نیز ۸۲ درصد افزایش داشته است. بعد از اعلام این آمار هم سخنگوی قوه قضائیه گفته بود‌ که منکر وجود سرقت نیستند و تأثیرات مادی و روانی آن را انکار نمی‌کنند. ستایشی گفت: «شاهد افزایش دو درصدی سرقت در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال قبل از آن هستیم که در برخی ماه‌ها این موضوع کاهشی و در برخی ماه‌ها آمار‌ها افزایشی است».

بنابراین آنچه آمارهای مختلف در سال‌های اخیر نشان می‌دهند، این است که افزایش سرقت با افزایش فشار اقتصادی رابطه تنگا‌تنگی دارد. محمدجعفر ساعد، جرم‌شناس، در مصاحبه‌ای درباره این موضوع گفته بود: پدیده سرقت، سیمای نو و تازه‌ای ندارد و در زمره پدیده‌های انسانی است که عمری به قدمت تاریخ بشری دارند، اما این روز‌ها موج آن بیش از گذشته دامن روند اجتماعی کشورمان را گرفته و موجب ناامنی شدید مالی در مقایسه با یک دهه گذشته شده است. به یقین، چنین رخدادی محصول یک علت یا عامل یگانه نیست. به سبب اینکه از یک سو موضوع این جرم، مال است که تنوع و گوناگونی بی‌شماری دارد و از سوی دیگر مرتکبان آن یعنی سارقان نیز از تنوع شخصیتی برخوردارند و متأثر از اوضاع و احوال متفاوت هستند. علل و عوامل متفاوتی موجبات وقوع این جرم را در جامعه ما به همراه می‌آورد. در این میان، جدای از شخصیت متمایز هر سارق که شهروند یک جامعه‌ای معین است که در آن، ذهنیت سرقت مال دیگران به ذهنش خطور می‌کند و این ذهنیت متأثر از رویداد‌های اجتماعی به مفهوم عام در قالب مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دینی، گاه او را به سمت سرقت سوق می‌دهد و گاه به سمت عدم گرایش به وقوع آن.

بی‌کاری و هزار آسیب

شروع یک اشتغال و ایجاد کسب‌وکار برای بسیاری از جوان‌ها دشوار است؛ از نداشتن حرفه تا سرمایه که هر دو می‌تواند جزء موانع مهم باشد. بنابراین سخت‌بودن شرایط برای ایجاد یک کسب‌وکار به نوبه خود بر افزایش میزان بی‌کاری جامعه اثر دارد. گزارش مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت کار از نتایج طرح آمارگیری مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که در بهار سال ۹۸ از مجموع ۲۷ میلیون و ۳۳۹ هزار و ۴۳۱ نفر جمعیت فعال کشور، ۲۴ میلیون و ۳۸۲ هزار و ۷۴۴ نفر شاغل و دو میلیون و ۹۵۶ هزار و ۶۸۷ نفر بی‌کار بوده‌اند. در این میان عضو کمیسیون اقتصادی مجلس میزان بی‌کاری را هشداری برای کشور دانسته و گفته است در مقطع زیر دیپلم ۸/۷ درصد، دیپلم ۱۲/۶ درصد، مقطع کاردانی ۱۶/۸ درصد، در مقطع کارشناسی ۲۰/۳ درصد و در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا حرفه‌ای ۱/۵ و مقطع تخصصی و فوق‌دکترا ۵/۵ این آمار بسیار خطرناک است. در تابستان ۹۸ میزان بی‌کاری در کل کشور ۱۰/۵ اعلام شد که بر اساس آن سیستان و بلوچستان با ۱۵/۲ درصد به عنوان بی‌کارترین و محروم‌ترین استان کشور جزء رتبه‌های نخستین بی‌کاری قرار گرفت و در پی آن هرمزگان با ۱۴/۲ در مقام دوم بی‌کاری و محرومیت قرار دارد. بعد از آن به ترتیب استان‌های کردستان، اصفهان، خراسان رضوی، مازندران، مرکزی، قزوین و فارس در رتبه‌های بعدی بی‌کاری و شرایط بحرانی قرار گرفته‌اند.

یک نکته قابل توجه دیگر این است که معمولا پایداری در مشاغلی که در گذشته وجود داشته بیشتر است و جوان‌های امروزی با عدم پایداری در یک شغل هم روبه‌رو هستند و نبود امنیت شغلی مشکل دیگری است که باید با آن دست‌و‌پنجه نرم کنند. میزان بی‌کاری جوانان در جهان دو تا سه برابر بیشتر از میزان بی‌کاری بزرگسالان است و جمعیتی که بیشتر در معرض خطر بی‌کاری قرار دارند عمدتا جوانان تحصیل‌کرده‌ای هستند که برای اولین بار و بدون تجربه کاری وارد بازار کار می‌شوند. برای تحلیل بی‌کاری جوانان و ارائه راهکار جهت کاهش میزان بی‌کاری آنان، باید پیش از هر چیز عواملی را که سبب بروز مشکلات می‌شوند شناسایی کرد. طبق تحقیقات به‌عمل‌آمده، مهم‌ترین مانع پیداکردن کار از دیدگاه اکثر جوانان، کم‌بودن فرصت‌های شغلی است که ناشی از مازاد عرضه نیروی کار به دلیل نرخ بالای رشد جمعیت است. طبق آنچه رسانه‌ها می‌گویند، نتایج همین تحقیقات نشان می‌دهد که بسیاری از جوانان معتقدند تحصیلات و آموزش باعث تسهیل اشتغال نمی‌شود. از سوی دیگر، اکثریت قابل توجهی از کارفرمایان نیز سطح آموزش و تحصیلات جوانان و توانایی آنها در به‌کارگیری آن آموخته‌ها را در محیط کار، نسبتا ضعیف ارزیابی کرده‌اند. این امر ناشی از عدم تعامل بین مؤسسات آموزشی و بازار کار و در نظر نگرفتن نیازهای بازار کار در محتوای سیستم آموزشی است. طبق آمار مرکز آمار ایران، تا پاییز سال ۹۹، نرخ بی‌کاری جمعیت جوان جامعه، یعنی سنین ۱۸ تا ۳۵ سال، در کل کشور ۱۶.۵ درصد بوده است که اگر به تفکیک جنسیت در نظر گرفته شود، ۲۸.۷ درصد متعلق به زنان، و ۱۳.۶ درصد متعلق به مردان است.

تأثیر فقر بر مغز

فقر بر همه چیز تأثیر می‌گذارد و حتی ایسنا هم در مقاله‌ای که روزهای قبل ترجمه کرده، به این موضوع پرداخته است. نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که فقر بر رشد مغز کودکان تأثیر می‌گذارد.‌ نتایج این تحقیق که در مجله Reviews in the Neurosciences منتشر شده است، این واقعیت نگران‌کننده را نشان می‌دهد که فقر عمیقا بر مغز تأثیر می‌گذارد، با اثراتی که می‌تواند تا آخر عمر باقی بماند. قبل از این تحقیق، دانشمندان نکاتی درباره چگونگی تأثیر فقر بر مغز و نتایج زندگی می‌دانستند و نتایج برخی از تحقیقات نشان می‌دهد که کودکان فقیر در مدرسه با مشکلات بیشتری مواجه هستند. تحقیقات بیشتر، ارتباط بین فقر و مشکلات سلامت جسمانی را نشان دادند. این مطالعه تمام آن شواهد پراکنده را در بر می‌گیرد و آنها را در کنار هم قرار می‌دهد و تصویری واضح ایجاد می‌کند. یافته‌ها نشان می‌دهد که فقر، افراد را در معرض عوامل منفی مانند استرس، تغذیه نامناسب و سموم محیطی قرار می‌دهد. این عوامل ساختار فیزیکی و عملکرد مغز را تغییر می‌دهند؛ به‌خصوص زمانی که در دوران رشد کودک اتفاق می‌افتد.

زندگی در فقر به معنای نگرانی دائمی است. وقتی کودکی همیشه در حالت «جنگ یا گریز» است، مغزش غرق از هورمون‌های استرس مانند کورتیزول می‌شود. با گذشت زمان، کورتیزول به‌طور فیزیکی به مناطقی از مغز که مسئول حافظه، یادگیری و تنظیم هیجانی هستند، آسیب می‌رساند. به این فکر کنید که مغز به آرامی تحت تأثیر استرس مداوم فرسوده می‌شود. جوامع کم‌درآمد اغلب به کارخانه‌ها، بزرگراه‌ها یا دیگر منابع آلودگی هوا و آب نزدیک‌تر هستند. کودکان در این مناطق تنفس می‌کنند و مواد شیمیایی مضر را می‌بلعند. بدترین بخش این است که این تأثیرات معامله یکباره نیستند. آسیب مغزی وارد‌شده در دوران کودکی می‌تواند عواقب مادام‌العمر داشته باشد. برای مثال، کودک پراسترس که برای یادگیری در مدرسه تلاش می‌کند، احتمال بیشتری دارد که ترک تحصیل کند و چرخه فقر را در نسل بعدی تداوم بخشد.

کودکانی که وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین‌تری ‌دارند و مادران‌شان سطح تحصیلات پایین‌تری دارند، فعالیت مغزی ضعیف‌تری در نواحی مغز مرتبط با حافظه فعال دارند و احتمال بیشتری برای تجربه مشکلات توجه دارند. همچنین جدا از این مقاله منتشرشده، یک مطالعه جدید از دانشگاه آنگلیای شرقی، جنبه‌های ظریف عملکرد مغز را در کودکانی که با چالش‌های شرایط فقیرانه روبه‌رو هستند، روشن می‌کند. این تحقیق که در روستاهای هند بر روی کودکان چهار‌ماهه تا چهار‌ساله انجام شد، به رابطه پیچیده بین وضعیت اجتماعی-اقتصادی، آموزش مادران و رشد شناختی این ذهن‌های جوان می‌پردازد. در این تحقیق که سایت nbml منتشر کرده، اشاره شده است:‌‌ پروفسور جان اسپنسر، محقق اصلی دانشکده روان‌شناسی UEA، یافته‌های مهمی را عنوان می‌کند و بر آمار خیره‌کننده 250 میلیون کودک در کشورهای کم‌درآمد و متوسط سالانه که از پتانسیل رشد خود عقب می­‌مانند، تأکید می‌کند. این امر بر نیاز فوری به درک پیامدهای جهانی فقر در مسیرهای اولیه شناختی و رفتاری تأکید می‌کند. در‌حالی‌که تحقیقات قبلی بر تأثیر فقر بر رشد مغز تأکید کرده، این مطالعه جدید، بررسی عملکرد مغز در مراحل اولیه رشد است. هدف این است که پیچیدگی‌های پیرامون رشد عملکردی مغز در کودکانی که از زمینه‌های اقتصادی محروم هستند، آشکار شود و پایه‌ای برای مداخلات هدفمند برای تقویت سلامت اولیه مغز ایجاد شود. این تحقیق ‌با همکاری دانشگاه استرلینگ در منطقه پرجمعیت اوتار پرادش هند انجام شد. این تیم با استفاده از دستگاه «طیف‌سنجی نزدیک به مادون قرمز» (fNIRS)، فعالیت مغز 42 کودک را در محیط‌های روستایی اندازه‌گیری کردند. این فناوری نوآورانه شامل پرتاب نور مادون قرمز نزدیک به بافت قشر مغز از طریق کلاهک‌های تخصصی متصل به رایانه است. تمرکز این تحقیق در ارزیابی «حافظه کاری بصری» کودکان و توانایی آنها برای ذخیره اطلاعات بصری و تشخیص تغییرات در محیط بصری است. پروفسور اسپنسر توضیح می‌دهد که حافظه کاری بصری‌ که تقریبا 10 هزار بار در روز استفاده می‌شود، از دوران نوزادی تکامل می‌یابد و به‌عنوان یک نشانگر از رشد شناختی اولیه عمل می‌کند. این مطالعه که با مشارکت آزمایشگاه توانمندسازی جامعه در لاکنو هند‌ انجام شد، کودکان را در یک آزمایش بصری با نمایشگرهای چشمک‌زن مربع‌های رنگی درگیر می‌کند. محققان ظرفیت آنها را برای به خاطر سپردن رنگ‌ها و تشخیص تغییرات که یک عنصر اساسی در حافظه کاری بصری است، بررسی می‌کنند. عوامل اجتماعی-اقتصادی حیاتی مانند تحصیلات والدین، درآمد، طبقه، مذهب، اندازه خانواده و وضعیت اقتصادی به‌درستی در تحلیل در نظر گرفته می‌شوند. نتایج، در کنار نتایج به‌دست‌آمده از کودکان غرب میانه آمریکا، تضاد فاحشی را آشکار می‌کند. کودکان هندی از خانواده‌هایی با تحصیلات و درآمد پایین، فعالیت مغزی کاهش‌یافته و حواس‌پرتی بیشتر در قشر پیشانی چپ -‌یک ناحیه کلیدی مرتبط با حافظه فعال- را نشان می‌دهند. این مطالعه نه‌‌تنها بر تأثیر ناملایمات بر رشد مغز تأکید می‌کند، بلکه پتانسیل انعطاف‌پذیری مغز را به‌عنوان چراغ امید نیز برجسته می‌کند. پروفسور اسپنسر نسبت به شکستن چرخه بین‌نسلی فقر از طریق ایجاد مشارکت با جوامع محلی، معرفی فناوری‌های نوآورانه و تلاش جمعی برای تغییر شکل مسیر نسل‌های آینده، ابراز خوش‌بینی می‌کند.

فقر مانع بزرگ تحصیل کودکان

یکی از واضحات جامعه همین است که فقر و مشکلات اقتصادی بر افزایش ترک تحصیل کودکان تأثیر مستقیم دارند. حتی با شدت این ماجرا در سال‌های اخیر، فعالان حوزه کودک هشدارهایی را داده‌اند؛ زیرا درصد درخور توجهی از کودکان به دلیل ‌‌توان‌نداشتن خانواده ترک تحصیل کردند و بخشی از همان کودکان وارد چرخه کار شدند. در‌واقع زیر پا گذاشتن قوانین در قانون اساسی کشور که تحصیل را برای کودکان رایگان دانسته هم بر این موضوع تأثیر دارد؛ زیرا اگر تحصیل کودکان رایگان بود، بسیاری از خانواده‌ها با درس‌خواندن فرزندان‌شان مشکلی نداشتند و مانع مدرسه‌رفتن آنها نمی‌شدند. طبق آنچه رسانه‌ها اعلام کرده‌اند، تورم بسیار بالای خوراک که حتی در سال‌های اخیر به ۸۰‌ درصد رسید، باعث شده است تا سهم خوراک از کل هزینه‌های خانوار در سال‌های اخیر بسیار افزایش یابد. در کنار آن، افزایش هزینه‌های مسکن نیز باعث افزایش سهم هزینه مسکن از کل هزینه‌ خانوار شده و در مجموع در سال ۱۴۰۰ حدود ۶۰‌ درصد از هزینه‌های خانوار به مسکن و خوراک اختصاص یافته است. اختصاص سهم بالایی از هزینه‌های خانوار به مسکن و خوراک، باعث می‌شود تا خانوارها بودجه و درآمد کمتری برای اختصاص به سایر هزینه‌ها، از‌جمله آموزش داشته باشند. بررسی‌ هزینه‌های خانوار نشان می‌دهد‌ سهم آموزش از کل هزینه‌های خانوار در طول زمان روند کاهشی داشته است. سهم هزینه‌ آموزش از کل هزینه خانوار از ۱۰/۲‌ درصد در سال ۱۳۸۹ به ۸۴/ ۰‌ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. کاهش سهم هزینه‌ آموزش از کل هزینه‌ خانوار که به دلیل مشکلات معیشتی خانوارها به وجود آمده است، باعث کاهش سرمایه انسانی در آینده شده و خطر ماندگاری فقر در خانوارهای فقیر را افزایش می‌دهد.

این موضوع به‌خصوص زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که بدانیم اصولا نرخ فقر در بین کودکان بیشتر از متوسط کل کشور است؛ یعنی خانوارهای دارای کودک در بین فقرا بیشتر بوده و سهم هزینه‌های ضروری مانند خوراک و مسکن از کل هزینه‌های این خانوارها به‌مراتب بیشتر از سایر خانوارها بوده است و همین موضوع باعث می‌شود تا توان پرداخت خانوار برای آموزش نیز کاهش یابد. در‌حالی‌که نرخ فقر در سال ۱۴۰۰ در کل کشور حدود ۳۰‌ درصد بوده، نرخ فقر کودکان ۳۴‌ درصد بوده است. امکانات نابرابر آموزشی در بین کودکان تنها به نرخ فقر کودکان و سهم هزینه‌های آموزش از کل هزینه‌های خانوار خلاصه نمی‌شود. والدین در خانوارهای فقیر یا کمتر‌برخوردار، سطح سواد تحصیلی پایین‌تری نیز دارند و همین موضوع باعث می‌شود‌ ظرفیت‌های آموزش کودک در خانه نیز در خانوارهای فقیر کمتر فراهم باشد. نرخ عدم‌ دسترسی تحصیلی والدین، یکی از شاخص‌های سنجش فقر آموزشی است. این شاخص درصدی از کودکان زیر 18 سال را نشان می‌دهد که در خانوارهایی زندگی می‌کنند که هیچ‌یک از والدین تحصیلات متوسطه ندارند. نگاهی به وضعیت تحصیلی والدین به تفکیک استان در ایران نشان می‌دهد که در استان‌های کمتر‌‌برخوردار، نرخ دسترسی تحصیلی والدین نیز کمتر است. نرخ عدم‌ دسترسی تحصیلی والدین استان‌های کم‌برخوردارتر مانند سیستان ‌و‌ بلوچستان و خراسان‌ شمالی، نسبت به استان‌هایی مانند یزد و تهران، به‌‌مراتب بیشتر است. در سال 1400 حدود 60‌ درصد کودکان در خانواده‌ای زندگی می‌کردند که هیچ‌یک از والدین تحصیلات متوسطه نداشتند.

فقر باید ریشه کن شود

در همه جای دنیا فقر ویران‌کننده است، همه چیز را با خود نابود می‌کند و شاید آثارش تا سال‌ها بر پیکر یک شهر و جامعه باقی بماند. آنچه مشخص است، آسیب‌هایی است که فقر از خود به جا‌ می‌گذارد. هر کجا به هر شکلی نمود پیدا می‌کند؛ از حوزه محیط زیست تا سلامت و آموزش که آسیب هر‌کدام از اینها همچون زنجیری به هم وصل خواهد بود. بنابراین برای رفع جمیع مشکلات یک جامعه، مخصوصا جوامع جهان سوم و در‌حال‌توسعه، باید تمرکز‌ جدی بر شرایط اقتصادی و از بین رفتن فقر آن در نظر گرفته شود. تغییراتی که به مرور، شرایط را برای نسل‌های بعد قابل تحمل‌تر خواهد کرد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها