وقتي مسئولان اشتباه ميكنند
الهام فخاری
«چون خطایی از تو سر زد، در پشیمانی گریز
کز خطا نادمنگردیدن، خطای دیگر است»
(صائب تبریزی)
مصداقهای این بیت را زیاد دیدهایم؛ تصمیمهای اشتباهی كه گرفته میشود و پیامدهایش گریبانگیر مردم میشود؛ مردمی كه در چالشهای پرفشار، فرصتهای گوناگونی برای گذران زندگی ندارند.
میگویند آدمیزاد است و اشتباه، ولی کسانی که به عنوان مسئولانی حكم گرفتهاند تا اموری را به بهترین گونه اداره كنند، برای حل مسئلهها چارهجویی کنند، شرایط زندگی بهتر را برای مردم فراهم كنند، چقدر میتوانند اشتباه كنند؟ هر كدام از ما در جایگاه فردی مسئول زندگی خویش، میتوانیم اشتباهی داشته باشیم، هر كدام روزهای گذشته زندگیمان را كه با خود بازخوانی میكنیم، میبینیم كجاها نادرست رفتار كردهایم، میبینیم پیامد كدام تصمیم نابجا به این انجامید كه نتوانیم امروز خانه و کار بهتری داشته باشیم، گاهی بیماریهایمان را هم به اشتباههای خودمان ربط میدهیم و... . همین بازخوانی است كه سبب میشود روند زندگی را ارزیابی کنیم و بهبود دهیم، در چالشهای اقتصادی با دوستانی كه تخصص دارند هماندیشی كنیم، برای آموختن و بهبود برخوردها و پندارها و رفتارهای سازنده با مشاور خانواده و روانشناس گفتوگو میكنیم، ولی آیا ما كه جایگاهی از نهاد عمومی یا حاکمیتی یا سازمان دولتی برای دورهای به ما سپرده شده، حكمی به ناممان امضا شده است، سرنوشت بسیاری از مردم به تصمیمهایمان وابسته است، بازخوردها، کارها، کنش و واکنشها و تصمیمهایمان را
ارزشیابی و بازخوانی میكنیم؟ هر شب یا دستکم هر ماه همهنگام با گزارش کار، به تصمیمهایی كه گرفتهایم میاندیشیم؟ میبینیم كجا اشتباه كردهایم؟ كنكاش میكنیم تا ببینیم كدام تصمیم كدام پیامد را داشته است؟ یا اینكه نه، برایمان همین بس است كه جایگاهی را داشته باشیم و برای ماندن در آن جایگاه تلاش و تقلا كنیم؟ تلاش برای ماندن و دیدهشدن؛ اینكه هر روز در اوج خبرها باشیم گرچه به این بها که اگر خبرها بیشتر از اینكه تأییدمان كنند، در حال نقدمان باشند؟ اشتباه میكنیم و میگوییم اشتباه شد، ولی از اشتباهرفتن در یک کوچه تا اشتباهکردن در یک تصمیم ملی چقدر راه است؟ آیا خطاها همه در یک سطح و یک گونهاند؟ آیا آنکه به خطایی دانسته یا ندانسته با شکستن یک ساقه یا انداختن یک خردهسنگ سیلابی را به راه میاندازد یا با بریدن یک شاخه،
بن و بار و ریشه را به باد میدهد هم تنها یک خطای انسانی مرتکب شده است؟
برای اینكه مسئولی اشتباه نكند، بازخوانی تصمیمها و پیامدهایش بس نیست؛ باید به پیشتر برگردیم، به پیش از اینكه مسئولیتی را میگیریم، به جایگاهی راه مییابیم یا بر صندلی تکیه میزنیم. چرا جایگاهها و موقعیتهای گزینشی (انتخابی) و انتصابی (گمارشی) شرایط دارند؟ چرا همه افراد برای گرفتن مسئولیتی تأیید نمیشوند؟ آیا در کشور ما ملاکها متناسب با اهمیت و فراگیری پیامدهاست یا بر پایه بستهتر یا بازتر بودن دامنه فرصتها؟ آیا ملاکهای بهکارگماردن (انتصاب) یك مسئول یا ملاكهایی كه اجازه میدهد فردی در انتخاباتی شركت كند، به این دلیل نیست که تصمیمها، سیاستگذاریها و اقدامها پیامدهایی خرد و کلان دارند؟ آیا این ملاکها امروز برای برگزیدن آدمهایی که از دریافت و تصمیمگیری و چابکی متناسب با کار برخوردار باشند، سازگار است یا شبیه ما باشیم و کسانی دیگر نباشند خوانده میشوند؟ مسئولانی كه برای کار و جایگاهی حکم میگیرند، گزینشهایی را پشت سر میگذارند تا جایی که برای اینكه درصد خطای تصمیمهایشان کمینه شود، مشاورانی كنارشان دارند، ولی آیا همه اینها كمك كرده تا پیامدهای کاهنده و آسیبرسان تصمیمهای مسئولان كاسته شوند؟
چالشهای روز جامعه و سختیهایی كه مردم در زندگیشان با آنها روبهرو هستند، نشانههایی دارند كه پیامدهای منفی تصمیمها خیلی بیشتر از پیامدهای سازنده است. یا انتخاب و انتصاب مسئولان اشتباه است و این انتخاب و انتصاب هنوز هدف شایستهسالاری را برآورده نمیکند یا مشاورانشان كه دستمزدهای چشمگیری هم میگیرند، تسلط كامل، اختیار لازم یا شبکه هماهنگ سازمانی برای پیشبرد كار ندارند یا اینكه چالشها بهگونهای شده که به همه سویهها و لایههای پیامد تصمیمها توجه شایسته نمیشود و اولویت چیزهایی دیگر است. شاید اگر برای هر تصمیمی كه گرفته میشود، قرار بود پاسخی هم داده شود، اینقدر اشتباه نمیكردیم یا اگر قرار بود خودمان برای هر تصمیمی به بنبست برسیم، راهمان را آگاهانه و با ارزیابی
هزینه-فایده برمیگزیدیم؛ چهبسا راه را برای آدمهای بیشتر و با رواداری بهتر هموار میکردیم. ناگفته نماند که در روزهای دشوار، پیامد و ارزیابی خطاهای تصمیمگیری یا پیامدها متفاوت میشوند، کارهای مهم خرد انگاشته میشوند و خردهخطاها هم حتی بسیار آزارنده زخم میزنند. آدمها میآیند و میروند؛ انتخابی یا انتصابی، آنچه میماند پیامدهای تصمیمهای درست یا خطاهای هر کدام در هر دوره و هر ماجراست؛ پیامدهایی که گاهی روایت تاریخ را دگرگون کردهاند یا روندی را از ریلی بیرون بردهاند، گرچه در آغاز خرد و ناچیز شمرده میشدند.
«چون خطایی از تو سر زد، در پشیمانی گریز
کز خطا نادمنگردیدن، خطای دیگر است»
(صائب تبریزی)
مصداقهای این بیت را زیاد دیدهایم؛ تصمیمهای اشتباهی كه گرفته میشود و پیامدهایش گریبانگیر مردم میشود؛ مردمی كه در چالشهای پرفشار، فرصتهای گوناگونی برای گذران زندگی ندارند.
میگویند آدمیزاد است و اشتباه، ولی کسانی که به عنوان مسئولانی حكم گرفتهاند تا اموری را به بهترین گونه اداره كنند، برای حل مسئلهها چارهجویی کنند، شرایط زندگی بهتر را برای مردم فراهم كنند، چقدر میتوانند اشتباه كنند؟ هر كدام از ما در جایگاه فردی مسئول زندگی خویش، میتوانیم اشتباهی داشته باشیم، هر كدام روزهای گذشته زندگیمان را كه با خود بازخوانی میكنیم، میبینیم كجاها نادرست رفتار كردهایم، میبینیم پیامد كدام تصمیم نابجا به این انجامید كه نتوانیم امروز خانه و کار بهتری داشته باشیم، گاهی بیماریهایمان را هم به اشتباههای خودمان ربط میدهیم و... . همین بازخوانی است كه سبب میشود روند زندگی را ارزیابی کنیم و بهبود دهیم، در چالشهای اقتصادی با دوستانی كه تخصص دارند هماندیشی كنیم، برای آموختن و بهبود برخوردها و پندارها و رفتارهای سازنده با مشاور خانواده و روانشناس گفتوگو میكنیم، ولی آیا ما كه جایگاهی از نهاد عمومی یا حاکمیتی یا سازمان دولتی برای دورهای به ما سپرده شده، حكمی به ناممان امضا شده است، سرنوشت بسیاری از مردم به تصمیمهایمان وابسته است، بازخوردها، کارها، کنش و واکنشها و تصمیمهایمان را
ارزشیابی و بازخوانی میكنیم؟ هر شب یا دستکم هر ماه همهنگام با گزارش کار، به تصمیمهایی كه گرفتهایم میاندیشیم؟ میبینیم كجا اشتباه كردهایم؟ كنكاش میكنیم تا ببینیم كدام تصمیم كدام پیامد را داشته است؟ یا اینكه نه، برایمان همین بس است كه جایگاهی را داشته باشیم و برای ماندن در آن جایگاه تلاش و تقلا كنیم؟ تلاش برای ماندن و دیدهشدن؛ اینكه هر روز در اوج خبرها باشیم گرچه به این بها که اگر خبرها بیشتر از اینكه تأییدمان كنند، در حال نقدمان باشند؟ اشتباه میكنیم و میگوییم اشتباه شد، ولی از اشتباهرفتن در یک کوچه تا اشتباهکردن در یک تصمیم ملی چقدر راه است؟ آیا خطاها همه در یک سطح و یک گونهاند؟ آیا آنکه به خطایی دانسته یا ندانسته با شکستن یک ساقه یا انداختن یک خردهسنگ سیلابی را به راه میاندازد یا با بریدن یک شاخه،
بن و بار و ریشه را به باد میدهد هم تنها یک خطای انسانی مرتکب شده است؟
برای اینكه مسئولی اشتباه نكند، بازخوانی تصمیمها و پیامدهایش بس نیست؛ باید به پیشتر برگردیم، به پیش از اینكه مسئولیتی را میگیریم، به جایگاهی راه مییابیم یا بر صندلی تکیه میزنیم. چرا جایگاهها و موقعیتهای گزینشی (انتخابی) و انتصابی (گمارشی) شرایط دارند؟ چرا همه افراد برای گرفتن مسئولیتی تأیید نمیشوند؟ آیا در کشور ما ملاکها متناسب با اهمیت و فراگیری پیامدهاست یا بر پایه بستهتر یا بازتر بودن دامنه فرصتها؟ آیا ملاکهای بهکارگماردن (انتصاب) یك مسئول یا ملاكهایی كه اجازه میدهد فردی در انتخاباتی شركت كند، به این دلیل نیست که تصمیمها، سیاستگذاریها و اقدامها پیامدهایی خرد و کلان دارند؟ آیا این ملاکها امروز برای برگزیدن آدمهایی که از دریافت و تصمیمگیری و چابکی متناسب با کار برخوردار باشند، سازگار است یا شبیه ما باشیم و کسانی دیگر نباشند خوانده میشوند؟ مسئولانی كه برای کار و جایگاهی حکم میگیرند، گزینشهایی را پشت سر میگذارند تا جایی که برای اینكه درصد خطای تصمیمهایشان کمینه شود، مشاورانی كنارشان دارند، ولی آیا همه اینها كمك كرده تا پیامدهای کاهنده و آسیبرسان تصمیمهای مسئولان كاسته شوند؟
چالشهای روز جامعه و سختیهایی كه مردم در زندگیشان با آنها روبهرو هستند، نشانههایی دارند كه پیامدهای منفی تصمیمها خیلی بیشتر از پیامدهای سازنده است. یا انتخاب و انتصاب مسئولان اشتباه است و این انتخاب و انتصاب هنوز هدف شایستهسالاری را برآورده نمیکند یا مشاورانشان كه دستمزدهای چشمگیری هم میگیرند، تسلط كامل، اختیار لازم یا شبکه هماهنگ سازمانی برای پیشبرد كار ندارند یا اینكه چالشها بهگونهای شده که به همه سویهها و لایههای پیامد تصمیمها توجه شایسته نمیشود و اولویت چیزهایی دیگر است. شاید اگر برای هر تصمیمی كه گرفته میشود، قرار بود پاسخی هم داده شود، اینقدر اشتباه نمیكردیم یا اگر قرار بود خودمان برای هر تصمیمی به بنبست برسیم، راهمان را آگاهانه و با ارزیابی
هزینه-فایده برمیگزیدیم؛ چهبسا راه را برای آدمهای بیشتر و با رواداری بهتر هموار میکردیم. ناگفته نماند که در روزهای دشوار، پیامد و ارزیابی خطاهای تصمیمگیری یا پیامدها متفاوت میشوند، کارهای مهم خرد انگاشته میشوند و خردهخطاها هم حتی بسیار آزارنده زخم میزنند. آدمها میآیند و میروند؛ انتخابی یا انتصابی، آنچه میماند پیامدهای تصمیمهای درست یا خطاهای هر کدام در هر دوره و هر ماجراست؛ پیامدهایی که گاهی روایت تاریخ را دگرگون کردهاند یا روندی را از ریلی بیرون بردهاند، گرچه در آغاز خرد و ناچیز شمرده میشدند.