تکاملی غریب در جهانی غریبتر
عبدالرضا ناصرمقدسی . متخصص مغز و اعصاب
«دیوید لینچ» محبوب بسیاری از سینمادوستان است. فیلمهای پیچیده او بسیاری از مخاطبان حرفهای سینما را جذب خود میکند. بازیهای زمانی در فیلمهایش ذهن بیننده را به چالش میکشاند. اما باید بگویم چندان نمیتوانم با فیلمهای او ارتباط برقرار کنم. با این حال با دیدن فیلم «تلماسه» لذت بردم. فیلم تلماسه محصول سال 1984 به کارگردانی «دیويد لینچ» است. جالب است که فیلم در زمان اکران با استقبال چندانی روبهرو نشد و هم از لحاظ سینمایی و هم از لحاظ تجاری یک شکست محسوب شد. اما بعد از گذشت این همه سال اکنون این فیلم یک اثر کلاسیک در ژانر خود محسوب میشود. تلماسه بر اساس جلد اول رمان تلماسه نوشته «فرانک هربرت» ساخته شده است. رمانی که بسیار جذاب بوده و در عین حال مفاهیم بهکاررفته در آن با بسیاری از رمانهای علمی-تخیلی تفاوت فاحشی دارد. اگر موضوع بسیاری از رمانها هوش مصنوعی و رباتهاست در تلماسه دیگر رباتی در کار نیست. جنگی بزرگ بین انسانها و شاید بهتر بگوییم جانداران بیولوژیک هوشمند با رباتها و هوش مصنوعی درگرفته و پس از نابودی آنها، گونه انسان سعی کرده که به جای استفاده از توانایی هوش مصنوعی، تواناییهای خود را ارتقا دهد. از این رو انگار بازگشتی به سنتهای گذشته را در این جانداران بیولوژیک هوشمند مشاهده میکنیم. این است که رمان تلماسه پر است از ارجاعات به آیینهای باستانی؛ آیینهای باستانیای که هر یک سعی در ارتقای انسان از طریق رشد تواناییهای بدنی و شناختی داشتهاند. رمان تلماسه رمانی پیچیده و با ساختاری نامتعارف است و همین نیز ساخت فیلمی از آن را بسیار دشوار میکند. شاید بدین دلیل است که بعد از فیلم «دیوید لینچ» دیگر از این رمان بزرگ فیلمی ساخته نشده است. اگرچه در خبرها آمده که امسال فیلم تلماسه با کارگردانی «دنی ویلنوو» دوباره روی پرده خواهد رفت. حتی الان نیز با رشد تکنولوژی و استفاده از جلوههای بصری ساختهشده با رایانه، ساخت این فیلم کاملا پیچیده و دشوار بوده و همین ارزش کار «دیوید لینچ» را دوچندان میکند. گونههای مطرحشده در تلماسه تنوعی بینظیر دارند. با اینکه تلماسه پر از اشارات به مفاهیم عرفانی مربوط به ایران و اعراب و سایر ملتهاست، اما این مفاهیم به شکل قابل توجهی عوض شده و صورتی نو و علمی بدانها بخشیده شده است. ما با یک امپراتوری وسیع در کل کهکشان روبهرو هستیم که سعی دارد به هر قسمی که شده قدرت متزلزل خود را در تمام کهكشان حفظ كند و بگستراند؛ از سوی دیگر با یک جامعه ملوکالطوایفی در کل کهکشان روبهرو هستیم که با یکدیگر رقابت بسیار جدی دارند و سعی میکنند قدرت خود را گسترش داده و با نابودی قدرتهای دیگر وضعیت خود را در این جامعه شلوغ کهکشانی تثبیت کنند. در عین حال با فرقهای عجیب نیز روبهرو هستیم. فرقهای که بهدنبال یک چیز موهوم است و سعی دارد با اصلاح ژنتیکی به آن رسیده و او را به جهان تقدیم کند. در این کهکشانی که حاکی از تکامل انسان در آیندهای بسیار دور است ما به شدت با اسطورهها روبهرو هستیم. بسیاری از این جوامع اسطورههایی برای خود دارند؛ اسطورههایی که اتفاقا دیدی آیندهبین داشته و نسبت به آینده جامعه خود پیشبینیهای مهمی را بیان میکنند. این موضوعی بسیار قابل توجه است زیرا نشان میدهد که با رشد علم و تکنولوژی اسطورهها از بین نرفته و حتی میتوانند به اشکالی جدید دوباره تجلی یابند. شاید به نظر آید که علم و تکنولوژی با پیشرفت غیر قابل تصور خود، جای اسطورهها را در آینده بگیرند. این جزئی از سه قانون معروف «آرتور سی کلارک» است که بیان میکند علم میتواند تا حدی پیشرفت کند که دیگر قابل تمایز با جادو نباشد. در واقع علم طبق قانون کلارک بهواسطه پیشرفت شگفت خود جای جادو و اسطوره را خواهد گرفت اما تلماسه به ما دیدی غیر از این میبخشد. علم و تکنولوژی پیشرفت میکنند. این پیشرفت به حد شگفتانگیزی خواهد رسید. علم و تکنولوژی جنبههای بسیار جدیدی را به روی دید انسان باز میکند، اما به نظر میرسد کماکان هنر، اسطوره و آیین در شکلدادن به آنچه توسط علم خلق میشود، نقشی اساسی بازی کنند. پیش از این با کشف دنیا روبهرو بودیم. علم میخواست بداند که طبیعت چگونه کار میکند، بدن انسان چه رازهایی دارد و برای کشف این موارد فقط شیوه خود را قبول داشته و به هیچوجه راههای غیرمتعارفی همچون دیدی هنری نسبت به یک مقوله علمی را نمیپذیرفت اما از این به بعد و با پیشرفت علم و تکنولوژی، به جای کشف جهان با خلق جهان روبهرو هستیم. میخواهیم جاندار یا محیطی تازه را خلق کنیم و این خلق نمیتواند بدون توجه به سایر تجربههای بشری در زمینههای غیر از علم باشد. این است که اساطیر و هنر نهتنها نقش مهمی در شکلدهی به این مخلوقات جدید ایفا میکنند بلکه در عین حال، اساطیر جدیدی نیز شکل میگیرد که اتفاقا میتواند بر مبنای بیولوژیهای تازهای باشد که در این دنیای جدید شکل گرفتهاند. این اساطیر کارکردهای جدیدی نیز دارند و از آنجا که بر اساس ژنتیک و بیولوژی و مورفولوژیهای جدید شکل گرفتهاند، میتوانند به حوزههای متفاوتی نیز وارد شده و اینگونه دنیای جدیدی را در برابر آیندگان بگشایند. فیلم تلماسه «دیوید لینچ» فیلمی است که باید دیده شود. فیلمی که توانسته با دانش سینمایی آن روز به شکلی قابل توجه فضای مطرحشده در رمان را بازتاب داده و آن حس حماسی را به بیننده منتقل کند. اینکه چگونه یک امپراتوری فرومیریزد و به جای آن یک نظم جدید حاصل دنیای اساطیری نو و نیز بیولوژی جدیدی که با آن اساطیر آمیخته است، جایگزین میشود. این موضوع کمتر در داستانهای علمی-تخیلی دیگر مورد توجه قرار گرفته است. اکثر این رمانها و فیلمها میخواهند از تکنولوژی آینده صحبت کنند و اینکه این تکنولوژی چگونه میتواند ما را تغییر دهد اما هیچیک به ایجاد فرهنگ جدید ناشی از این تکنولوژیها نمیپردازند. فرهنگی که سبب میشود دوباره علم و تکنولوژی به کانونی معرفتی در عرض سایر کانونها بدل شده و دنیای جدید فرهنگی خلق شود. «تلماسه» بهعبارت دیگر نمایانگر تکامل فرهنگ در آیندهای بسیار دور است.
«دیوید لینچ» محبوب بسیاری از سینمادوستان است. فیلمهای پیچیده او بسیاری از مخاطبان حرفهای سینما را جذب خود میکند. بازیهای زمانی در فیلمهایش ذهن بیننده را به چالش میکشاند. اما باید بگویم چندان نمیتوانم با فیلمهای او ارتباط برقرار کنم. با این حال با دیدن فیلم «تلماسه» لذت بردم. فیلم تلماسه محصول سال 1984 به کارگردانی «دیويد لینچ» است. جالب است که فیلم در زمان اکران با استقبال چندانی روبهرو نشد و هم از لحاظ سینمایی و هم از لحاظ تجاری یک شکست محسوب شد. اما بعد از گذشت این همه سال اکنون این فیلم یک اثر کلاسیک در ژانر خود محسوب میشود. تلماسه بر اساس جلد اول رمان تلماسه نوشته «فرانک هربرت» ساخته شده است. رمانی که بسیار جذاب بوده و در عین حال مفاهیم بهکاررفته در آن با بسیاری از رمانهای علمی-تخیلی تفاوت فاحشی دارد. اگر موضوع بسیاری از رمانها هوش مصنوعی و رباتهاست در تلماسه دیگر رباتی در کار نیست. جنگی بزرگ بین انسانها و شاید بهتر بگوییم جانداران بیولوژیک هوشمند با رباتها و هوش مصنوعی درگرفته و پس از نابودی آنها، گونه انسان سعی کرده که به جای استفاده از توانایی هوش مصنوعی، تواناییهای خود را ارتقا دهد. از این رو انگار بازگشتی به سنتهای گذشته را در این جانداران بیولوژیک هوشمند مشاهده میکنیم. این است که رمان تلماسه پر است از ارجاعات به آیینهای باستانی؛ آیینهای باستانیای که هر یک سعی در ارتقای انسان از طریق رشد تواناییهای بدنی و شناختی داشتهاند. رمان تلماسه رمانی پیچیده و با ساختاری نامتعارف است و همین نیز ساخت فیلمی از آن را بسیار دشوار میکند. شاید بدین دلیل است که بعد از فیلم «دیوید لینچ» دیگر از این رمان بزرگ فیلمی ساخته نشده است. اگرچه در خبرها آمده که امسال فیلم تلماسه با کارگردانی «دنی ویلنوو» دوباره روی پرده خواهد رفت. حتی الان نیز با رشد تکنولوژی و استفاده از جلوههای بصری ساختهشده با رایانه، ساخت این فیلم کاملا پیچیده و دشوار بوده و همین ارزش کار «دیوید لینچ» را دوچندان میکند. گونههای مطرحشده در تلماسه تنوعی بینظیر دارند. با اینکه تلماسه پر از اشارات به مفاهیم عرفانی مربوط به ایران و اعراب و سایر ملتهاست، اما این مفاهیم به شکل قابل توجهی عوض شده و صورتی نو و علمی بدانها بخشیده شده است. ما با یک امپراتوری وسیع در کل کهکشان روبهرو هستیم که سعی دارد به هر قسمی که شده قدرت متزلزل خود را در تمام کهكشان حفظ كند و بگستراند؛ از سوی دیگر با یک جامعه ملوکالطوایفی در کل کهکشان روبهرو هستیم که با یکدیگر رقابت بسیار جدی دارند و سعی میکنند قدرت خود را گسترش داده و با نابودی قدرتهای دیگر وضعیت خود را در این جامعه شلوغ کهکشانی تثبیت کنند. در عین حال با فرقهای عجیب نیز روبهرو هستیم. فرقهای که بهدنبال یک چیز موهوم است و سعی دارد با اصلاح ژنتیکی به آن رسیده و او را به جهان تقدیم کند. در این کهکشانی که حاکی از تکامل انسان در آیندهای بسیار دور است ما به شدت با اسطورهها روبهرو هستیم. بسیاری از این جوامع اسطورههایی برای خود دارند؛ اسطورههایی که اتفاقا دیدی آیندهبین داشته و نسبت به آینده جامعه خود پیشبینیهای مهمی را بیان میکنند. این موضوعی بسیار قابل توجه است زیرا نشان میدهد که با رشد علم و تکنولوژی اسطورهها از بین نرفته و حتی میتوانند به اشکالی جدید دوباره تجلی یابند. شاید به نظر آید که علم و تکنولوژی با پیشرفت غیر قابل تصور خود، جای اسطورهها را در آینده بگیرند. این جزئی از سه قانون معروف «آرتور سی کلارک» است که بیان میکند علم میتواند تا حدی پیشرفت کند که دیگر قابل تمایز با جادو نباشد. در واقع علم طبق قانون کلارک بهواسطه پیشرفت شگفت خود جای جادو و اسطوره را خواهد گرفت اما تلماسه به ما دیدی غیر از این میبخشد. علم و تکنولوژی پیشرفت میکنند. این پیشرفت به حد شگفتانگیزی خواهد رسید. علم و تکنولوژی جنبههای بسیار جدیدی را به روی دید انسان باز میکند، اما به نظر میرسد کماکان هنر، اسطوره و آیین در شکلدادن به آنچه توسط علم خلق میشود، نقشی اساسی بازی کنند. پیش از این با کشف دنیا روبهرو بودیم. علم میخواست بداند که طبیعت چگونه کار میکند، بدن انسان چه رازهایی دارد و برای کشف این موارد فقط شیوه خود را قبول داشته و به هیچوجه راههای غیرمتعارفی همچون دیدی هنری نسبت به یک مقوله علمی را نمیپذیرفت اما از این به بعد و با پیشرفت علم و تکنولوژی، به جای کشف جهان با خلق جهان روبهرو هستیم. میخواهیم جاندار یا محیطی تازه را خلق کنیم و این خلق نمیتواند بدون توجه به سایر تجربههای بشری در زمینههای غیر از علم باشد. این است که اساطیر و هنر نهتنها نقش مهمی در شکلدهی به این مخلوقات جدید ایفا میکنند بلکه در عین حال، اساطیر جدیدی نیز شکل میگیرد که اتفاقا میتواند بر مبنای بیولوژیهای تازهای باشد که در این دنیای جدید شکل گرفتهاند. این اساطیر کارکردهای جدیدی نیز دارند و از آنجا که بر اساس ژنتیک و بیولوژی و مورفولوژیهای جدید شکل گرفتهاند، میتوانند به حوزههای متفاوتی نیز وارد شده و اینگونه دنیای جدیدی را در برابر آیندگان بگشایند. فیلم تلماسه «دیوید لینچ» فیلمی است که باید دیده شود. فیلمی که توانسته با دانش سینمایی آن روز به شکلی قابل توجه فضای مطرحشده در رمان را بازتاب داده و آن حس حماسی را به بیننده منتقل کند. اینکه چگونه یک امپراتوری فرومیریزد و به جای آن یک نظم جدید حاصل دنیای اساطیری نو و نیز بیولوژی جدیدی که با آن اساطیر آمیخته است، جایگزین میشود. این موضوع کمتر در داستانهای علمی-تخیلی دیگر مورد توجه قرار گرفته است. اکثر این رمانها و فیلمها میخواهند از تکنولوژی آینده صحبت کنند و اینکه این تکنولوژی چگونه میتواند ما را تغییر دهد اما هیچیک به ایجاد فرهنگ جدید ناشی از این تکنولوژیها نمیپردازند. فرهنگی که سبب میشود دوباره علم و تکنولوژی به کانونی معرفتی در عرض سایر کانونها بدل شده و دنیای جدید فرهنگی خلق شود. «تلماسه» بهعبارت دیگر نمایانگر تکامل فرهنگ در آیندهای بسیار دور است.