|

زنان و مشروطیت

خدایار سعیدوزیری . فعال مدنی

جنبش مشروطه وجوه فراوانی دارد که متأسفانه در بیشتر نوشته‌های تاریخی تنها به جنبه نهادین آن توجه شده است، به این معنا که اغلب مردم روایت مشروطه را این‌گونه شنیده‌اند که مردم برای تأسیس عدالتخانه قیام کرده و نهایتا نیز با تأسیس مجلس شورای ملی به پایان رسید.

درحالی‌که این روایتی اگر نگوییم غلط، حداقل روایتی ناقص از مشروطه‌خواهی ایرانی و تحدید آن به تأسیس یک یا چند نهاد حاکمیتی مانند مجلس است. درحالی‌که مشروطیت در حقیقت یک انقلاب فکری و حقوقی در میان ایرانیان از بزرگ‌ترین شهرها تا دورافتاده‌ترین روستاها را نمایندگی می‌کرد که گروه‌ها، صنوف و جریان‌های مختلف با پیگیری آن، حرکت به سمت آزادی و حکومت قانون را به‌جای نظام سلطانی دنبال می‌کردند. از جمله‌ گروه‌های فعال در جریان مشروطه‌خواهی زنان بودند که در تمام مسیر مشروطه‌خواهی از عصر ناصری تا مظفری در شکل‌دادن محافل روزنامه‌خوانی و بیان مطالبات تا جنبش‌های خیابانی و پس از آن از نبرد با نیروهای استبداد در تبریز تا فتح تهران و پایان‌دادن به استبداد صغیر محمدعلی‌شاهی، دوشادوش مردان به فعالیت و نبرد پرداختند. اما نقش زنان در این جنبش علاوه بر جنبه سیاسی، یک ویژگی و هدف خاص زنان را نیز دنبال می‌کرد و آن نه‌گفتن به سنت حذف زنان از جامعه‌ مردسالار و برعهده‌گرفتن نقش‌های اجتماعی بود. زنان پس از پیروزى انقلاب مشروطه، چند درخواست سیاسى مطرح کردند: اول‌ آنکه مجلس به تشکل‌هاى سیاسى آنان رسمیت ببخشد و دوم ‌اینکه به آنان حق انتخاب‌شدن و انتخاب‌کردن داده شود. اما مجلس با هیچ‏‌یک از این دو خواسته موافقت نکرد.
در حقیقت می‌توان حضور زنان در جنبش مشروطه‌خواهی را نه فقط مقابله با نظام سیاسی سلطانی و تلاش برای حاکمیت قانون به‌عنوان یک مطالبه‌ سیاسی، بلکه انقلابی برای شکستن ساختار سلطانی در جامعه و کوچک‌ترین واحد جامعه یعنی خانواده که در جامعه مردسالار، مرد همان نقش سلطان در جامعه را بازی می‌کرد، دانست که با مقاومت فرهنگ مردسالار حتی در میان مشروطه‌خواهان مواجه شد. اما به جرئت می‌توان گفت این تحرکات آغازی بود بر جنبش‌های حقوق زنان در ایران معاصر که شاید بتوان آن را الهام‌بخش و پیشگام جنبش‌های زنان در خاورمیانه تلقی کرد. هرچند زنان در نخستین تلاش خود برای گرفتن حقوقی که از مجلس برآمده از مشروطه مطالبه کردند با در بسته مجلس مواجه شدند اما این جنبش از حرکت نایستاد و با سال‌ها تلاش از تأسیس انجمن‌ها تا مدارس و گسترش آموزش زنان و انتشار نشریات و بیان مکرر و مصرانه مطالبات، نه‌تنها حق رأی و انتخاب‌شدن را اخذ کردند که بسیاری از حقوق قانونی دیگر نیز موضوع مطالبات زنان قرار گرفت و براساس‌این به‌طورکلی جنبش زنان را نمی‌توان حرکتی دفعتا واحده، یکباره و غرب‌گرا تلقی کرد بلکه به‌عنوان جنبشی اصیل، ریشه در مشروطه‌خواهی ایرانی داشته و دارد و این به آن معناست که مشروطه‌خواهی در سال‌ها و دهه‌ها نه‌تنها از حرکت بازنایستاده است‌ بلکه خود را در قالب مطالبات جدید و به‌روز، بازآفرینی کرده و به پیشروی خود ادامه داده است.

جنبش مشروطه وجوه فراوانی دارد که متأسفانه در بیشتر نوشته‌های تاریخی تنها به جنبه نهادین آن توجه شده است، به این معنا که اغلب مردم روایت مشروطه را این‌گونه شنیده‌اند که مردم برای تأسیس عدالتخانه قیام کرده و نهایتا نیز با تأسیس مجلس شورای ملی به پایان رسید.

درحالی‌که این روایتی اگر نگوییم غلط، حداقل روایتی ناقص از مشروطه‌خواهی ایرانی و تحدید آن به تأسیس یک یا چند نهاد حاکمیتی مانند مجلس است. درحالی‌که مشروطیت در حقیقت یک انقلاب فکری و حقوقی در میان ایرانیان از بزرگ‌ترین شهرها تا دورافتاده‌ترین روستاها را نمایندگی می‌کرد که گروه‌ها، صنوف و جریان‌های مختلف با پیگیری آن، حرکت به سمت آزادی و حکومت قانون را به‌جای نظام سلطانی دنبال می‌کردند. از جمله‌ گروه‌های فعال در جریان مشروطه‌خواهی زنان بودند که در تمام مسیر مشروطه‌خواهی از عصر ناصری تا مظفری در شکل‌دادن محافل روزنامه‌خوانی و بیان مطالبات تا جنبش‌های خیابانی و پس از آن از نبرد با نیروهای استبداد در تبریز تا فتح تهران و پایان‌دادن به استبداد صغیر محمدعلی‌شاهی، دوشادوش مردان به فعالیت و نبرد پرداختند. اما نقش زنان در این جنبش علاوه بر جنبه سیاسی، یک ویژگی و هدف خاص زنان را نیز دنبال می‌کرد و آن نه‌گفتن به سنت حذف زنان از جامعه‌ مردسالار و برعهده‌گرفتن نقش‌های اجتماعی بود. زنان پس از پیروزى انقلاب مشروطه، چند درخواست سیاسى مطرح کردند: اول‌ آنکه مجلس به تشکل‌هاى سیاسى آنان رسمیت ببخشد و دوم ‌اینکه به آنان حق انتخاب‌شدن و انتخاب‌کردن داده شود. اما مجلس با هیچ‏‌یک از این دو خواسته موافقت نکرد.
در حقیقت می‌توان حضور زنان در جنبش مشروطه‌خواهی را نه فقط مقابله با نظام سیاسی سلطانی و تلاش برای حاکمیت قانون به‌عنوان یک مطالبه‌ سیاسی، بلکه انقلابی برای شکستن ساختار سلطانی در جامعه و کوچک‌ترین واحد جامعه یعنی خانواده که در جامعه مردسالار، مرد همان نقش سلطان در جامعه را بازی می‌کرد، دانست که با مقاومت فرهنگ مردسالار حتی در میان مشروطه‌خواهان مواجه شد. اما به جرئت می‌توان گفت این تحرکات آغازی بود بر جنبش‌های حقوق زنان در ایران معاصر که شاید بتوان آن را الهام‌بخش و پیشگام جنبش‌های زنان در خاورمیانه تلقی کرد. هرچند زنان در نخستین تلاش خود برای گرفتن حقوقی که از مجلس برآمده از مشروطه مطالبه کردند با در بسته مجلس مواجه شدند اما این جنبش از حرکت نایستاد و با سال‌ها تلاش از تأسیس انجمن‌ها تا مدارس و گسترش آموزش زنان و انتشار نشریات و بیان مکرر و مصرانه مطالبات، نه‌تنها حق رأی و انتخاب‌شدن را اخذ کردند که بسیاری از حقوق قانونی دیگر نیز موضوع مطالبات زنان قرار گرفت و براساس‌این به‌طورکلی جنبش زنان را نمی‌توان حرکتی دفعتا واحده، یکباره و غرب‌گرا تلقی کرد بلکه به‌عنوان جنبشی اصیل، ریشه در مشروطه‌خواهی ایرانی داشته و دارد و این به آن معناست که مشروطه‌خواهی در سال‌ها و دهه‌ها نه‌تنها از حرکت بازنایستاده است‌ بلکه خود را در قالب مطالبات جدید و به‌روز، بازآفرینی کرده و به پیشروی خود ادامه داده است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها