|

قبولی در رشته پزشکی با سهمیه‌های مختلف

عبدالرضا ناصرمقدسی. متخصص مغز و اعصاب

در هفته‌های اخیر تعدادی از کارنامه‌های قبولی در رشته‌های کنکور پزشکی با سهمیه‌های مختلف در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود. کارنامه‌هایی که اگر درست باشند، به‌شدت تکان‌دهنده هستند. اینکه فردی با درصد صفر یا حتی منفی در رشته‌های دانشگاهی قبول شود، جز فاجعه هیچ معنای دیگری نخواهد داشت. به غیر از اینکه چقدر این سهمیه‌ها می‌تواند برای فرهنگ یک جامعه خطرناک باشد، باید به حق بسیاری دیگر از شرکت‌کنندگان توجه کرد که زیر فشار انبوه سهمیه‌ها پایمال شده است؛ شرکت‌کنندگانی که جز تلاش و سواد خود هیچ یاریگری نداشته‌اند. تلاش و سوادی که اگرچه باید مهم‌ترین و تنها عامل انتخاب محسوب شود اما به نظر می‌رسد در نظر متصدیان امر فاقد ارزش است. همواره وجود سهمیه‌ها در رشته‌های مختلف به‌ویژه رشته‌های پزشکی که به‌طور مستقیم با جان انسان‌ها در ارتباط‌اند، مورد اعتراض کارشناسان و متخصصان امر بوده اما متأسفانه همواره دولت‌ها گوش شنوایی برای دلسوزی‌های کارشناسانه نداشته و کماکان راه خود را می‌روند و بر تصمیم‌های اشتباه خود پافشاری می‌کنند. اینکه فردی با هر سهمیه‌ای وارد رشته‌ای شود، آن‌هم رشته‌ای مانند پزشکی که سلامت جامعه به آن وابسته است، موضوعی خطرناک است. کسی که توانایی و دانش لازم برای حضور در رشته‌ای دانشگاهی را ندارد، نباید با ضرب‌و‌زور سهمیه و هزار چیز دیگر در این رشته‌ها به تحصیل بپردازد. اما در کنار اینها باید صدها دانشگاه غیرانتفاعی را نیز اضافه کرد که در ازای گرفتن پول عملا مدرک را به متقاضیان می‌دهند؛ متقاضیانی که پس از فارغ‌التحصیلی ادعایی هم‌سطح با کسانی دارند که با زحمت و تلاش در بهترین دانشگاه‌های دولتی این مملکت قبول شده و درس خوانده‌اند و اکنون نیز به حق طالب جایگاه شایسته خود هستند. متأسفانه این سهمیه‌ها و بی‌عدالتی‌ها در این حد نیز باقی نمانده و در تمام سطوح آموزش عالی از جمله در جذب هیئت‌علمی نیز دیده می‌شود. مشخص است که این‌گونه اجحاف‌ها تا چه میزانی می‌تواند سطح آموزش عالی را در مملکت ما پایین بیاورد؛ مملکتی که همین اکنون نیز از دایره توسعه عقب مانده و در تمام سطوح مشکلات عدیده‌ای دارد، تنها و تنها به مدد دانش و تخصص می‌تواند تا حدی از این دورنمای نا‌مناسب فاصله بگیرد. وقتی اصرار ما کماکان بر رشد بی‌دانشی و فقدان تخصص باشد، معلوم است ‌راهی که پیش می‌رویم، به ناکجاآباد ختم خواهد شد. گاه با خودم می‌اندیشم که چرا می‌نویسم. چرا این همه حرص‌و‌جوش می‌خورم. متأسفانه آنچه به جایی نمی‌رسد، فریاد است.

در هفته‌های اخیر تعدادی از کارنامه‌های قبولی در رشته‌های کنکور پزشکی با سهمیه‌های مختلف در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود. کارنامه‌هایی که اگر درست باشند، به‌شدت تکان‌دهنده هستند. اینکه فردی با درصد صفر یا حتی منفی در رشته‌های دانشگاهی قبول شود، جز فاجعه هیچ معنای دیگری نخواهد داشت. به غیر از اینکه چقدر این سهمیه‌ها می‌تواند برای فرهنگ یک جامعه خطرناک باشد، باید به حق بسیاری دیگر از شرکت‌کنندگان توجه کرد که زیر فشار انبوه سهمیه‌ها پایمال شده است؛ شرکت‌کنندگانی که جز تلاش و سواد خود هیچ یاریگری نداشته‌اند. تلاش و سوادی که اگرچه باید مهم‌ترین و تنها عامل انتخاب محسوب شود اما به نظر می‌رسد در نظر متصدیان امر فاقد ارزش است. همواره وجود سهمیه‌ها در رشته‌های مختلف به‌ویژه رشته‌های پزشکی که به‌طور مستقیم با جان انسان‌ها در ارتباط‌اند، مورد اعتراض کارشناسان و متخصصان امر بوده اما متأسفانه همواره دولت‌ها گوش شنوایی برای دلسوزی‌های کارشناسانه نداشته و کماکان راه خود را می‌روند و بر تصمیم‌های اشتباه خود پافشاری می‌کنند. اینکه فردی با هر سهمیه‌ای وارد رشته‌ای شود، آن‌هم رشته‌ای مانند پزشکی که سلامت جامعه به آن وابسته است، موضوعی خطرناک است. کسی که توانایی و دانش لازم برای حضور در رشته‌ای دانشگاهی را ندارد، نباید با ضرب‌و‌زور سهمیه و هزار چیز دیگر در این رشته‌ها به تحصیل بپردازد. اما در کنار اینها باید صدها دانشگاه غیرانتفاعی را نیز اضافه کرد که در ازای گرفتن پول عملا مدرک را به متقاضیان می‌دهند؛ متقاضیانی که پس از فارغ‌التحصیلی ادعایی هم‌سطح با کسانی دارند که با زحمت و تلاش در بهترین دانشگاه‌های دولتی این مملکت قبول شده و درس خوانده‌اند و اکنون نیز به حق طالب جایگاه شایسته خود هستند. متأسفانه این سهمیه‌ها و بی‌عدالتی‌ها در این حد نیز باقی نمانده و در تمام سطوح آموزش عالی از جمله در جذب هیئت‌علمی نیز دیده می‌شود. مشخص است که این‌گونه اجحاف‌ها تا چه میزانی می‌تواند سطح آموزش عالی را در مملکت ما پایین بیاورد؛ مملکتی که همین اکنون نیز از دایره توسعه عقب مانده و در تمام سطوح مشکلات عدیده‌ای دارد، تنها و تنها به مدد دانش و تخصص می‌تواند تا حدی از این دورنمای نا‌مناسب فاصله بگیرد. وقتی اصرار ما کماکان بر رشد بی‌دانشی و فقدان تخصص باشد، معلوم است ‌راهی که پیش می‌رویم، به ناکجاآباد ختم خواهد شد. گاه با خودم می‌اندیشم که چرا می‌نویسم. چرا این همه حرص‌و‌جوش می‌خورم. متأسفانه آنچه به جایی نمی‌رسد، فریاد است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها