|

چگونه گياهخوار/ وگان شدم

شیرین احمدنیا*

اولین بار وقتی نوجوان بودم با خواندن كتاب گیاهخواری صادق هدایت متقاعد شدم كه این شیوه زندگی مطلوب و مرجح من است. این را به خانواده اعلام كردم، اما با سرزنش مادرم مواجه شدم كه این شیوه تغذیه را مناسب برای رشد و سلامتم تشخیص نمی‌داد و زیر بار تقاضای من برای تهیه و تدارك خوراكی‌های بدون گوشت نمی‌رفت. به‌زودی ناگزیر از تسلیم در برابر اراده مادر خانواده شدم كه مانند عموم مادران دیگر، تصمیم‌گیرنده اصلی در چند و چون تغذیه اعضای خانواده است [اینجاست كه باید یادآور شد آموزش مادران، چه عامل كلیدی‌ای در ارتقای سلامت و بهداشت تغذیه جوامع است و بحق باید هدف برنامه‌های توسعه قرار گیرد].

سال‌ها گذشت و من آموزه‌های كتاب ارزشمند هدایت را فراموش كردم و درگیر روزمرگی‌های زندگی شدم. زمانی فرارسید كه خودم مادر شدم و مسئولیت تغذیه خانواده بر عهده‌ام بود. هنگامی كه برای ادامه تحصیل در معیت خانواده به انگلستان رفتم، در رسانه‌ها مکرر توصیه می‌شد كه از مصرف گوشت قرمز بكاهید و بر ارزش غذایی رژیم‌های تغذیه گیاهی تأكید می‌شد. متوجه بودم كه در فروشگاه‌ها بخش‌هایی مختص محصولات گیاهخواری وجود داشت و مرتب برچسب محصولات سالم گیاهی به چشمم می‌خورد یا در منوی غذایی بسیاری از رستوران‌ها، بخش ویژه گیاهخواران را می‌دیدم. حتی در سفرهای هوایی، حداقل یك گزینه غذای اصلی گیاهی (معمولا پاستا)، در كنار گزینه گوشتی عرضه می‌شد... بله مرتب در همه‌جا، شاهد این بودم كه گیاهخواری رو به گسترش است، اما نمی‌دانم چرا آن تكان اساسی در من ایجاد نمی‌شد كه بیدارم كند! با خود فكر می‌كردم بالاخره یك مقدار گوشت لابد برای بدن لازم است، حالا خب گوشت قرمز كمتر مصرف می‌كنیم، اما بالاخره گوشت سفید در سلامت جایگاه خودش را دارد و خیلی از پزشكان هم كه مرتب می‌گویند برخی عناصر ضروری برای سلامت فقط از طریق گوشت به بدن می‌رسد [از‌جمله باور‌های غلط که خوشبختانه در نهایت متوجه نادرست‌بودنش شدم]. خلاصه این‌طور گذشت تا چند سال پیش، زمانی که یکی از همان پزشکان متعارف، وقتی به بیماری مهلکی دچار شدم و با مرگ مواجه شده بودم اما درمان شدم، به من اکیدا توصیه کرد مصرف گوشت را به حداقل برسانم!‌ تازه در این مرحله هم پیش خود فکر کردم لابد عیبی ندارد که سالم‌ترین نوع گوشت یعنی ماهی را همچنان مصرف کنم! کم‌کم شروع کردم به مطالعه جدی درخصوص رژیم غذایی گیاهخواری و آنجا بود که تعالیم سال‌ها پیش کتاب صادق هدایت که من را مجذوب سبک تغذیه گیاهخواری کرده بود دوباره در معرض دیدم قرار گرفت. بنابراین توفیق اتخاذ رژیم گیاهخواری در بزرگسالی‌ام، ابتدا با انگیزه حفظ سلامت برایم محقق شد، بعد به‌تدریج با ابعاد و انگیزه‌های متنوع موجود برای احتراز از گوشت‌خواری آشنا شدم و چشمم به حقایقی گشوده شد که پیش از این، با سهل‌انگاری و غفلت، مانند خیلی افراد دیگر، آن را نادیده می‌گرفتم. از‌جمله ‌انگیزه‌های اصلی، حفظ محیط زیست است؛ زیرا جهان،‌ امروزه آگاه است که در نتیجه رشد دامداری‌های صنعتی در سطح بین‌المللی، کره زمین مورد تهدید جدی قرار گرفته،‌ حیات جانوری آسیب دیده و نسل خیلی از موجودات، در نتیجه ازبین‌بردن مراتع و جنگل‌ها (به‌منظور کشت اقلام مورد نیاز دامداری‌ها) در معرض انقراض قرار گرفته است.
از دلایل دیگر،‌ آگاهی نسبت به خشونت گسترده‌ای است که در شرایط نگهداری و سپس در جریان کشتار حیوانات در کشتارگاه‌ها (و عملا دور از چشم ما مصرف‌کنندگان بی‌خبر از شرایط پشت پرده زجر‌آور) به این موجودات نگون‌بخت روا داشته می‌شود. بی‌توجهی به درد و رنج حیوانات به رویه‌ای عادی تبدیل شده است. مدتی است تعرضی که انسان به نام اشرف مخلوقات به هستی انواع موجودات به عمل می‌آورد،‌ در جریان بهره‌برداری از گوشتشان یا پوستشان برای تهیه چرم و سایر بهره‌برداری‌ها از فراورده‌های حیوانی، به موضوع فعالیت مدافعان حقوق حیوانات تبدیل شده است. در نتیجه،‌ با نوع پیشرفته‌تری از نهضت گیاهخواری آشنا شدم تحت عنوان وگانیسم (veganism) که غیر از موضوع کشتار حیوانات برای تغذیه،‌ انسان‌ها را از بهره‌برداری غیرمنصفانه از حیوانات با مقاصد دیگری نیز بر حذر می‌دارد.
نمونه‌های آن عبارت‌اند از مصرف شیر دام‌ها (که در واقع سهم و حق زاده خود آنهاست نه انسانی که سال‌ها پیش از شیر مادر خود گرفته شده است و چرا باید در بزرگسالی همچنان شیر متعلق به گوساله‌ها را بخورد، خود گوساله را از مادر جدا کرده و بکشد؟)،‌ تخم‌مرغ و ماکیان،‌ عسل زنبورها، خاویار ماهی‌ها و مشابه آن برای تغذیه انسان‌ها و انواع بهره‌برداری دیگر مثلا پوست حیوانات برای پوشاک،‌ عاج فیل برای تزئینات،‌ سواری و بارکشی از چارپایان،‌‌‌ سوءرفتار با حیوانات برای انواع آزمایشات دارویی و لوازم آرایش و خلاصه متوجه شدم که وگانیسم،‌ انسان‌ها را از هر شکلی از مداخله غیرمجاز در زندگی سایر موجودات که با هدف تمتع خودپرستانه انسان‌ها، به حق حیات،‌ آزادی و استقلال عمل حیوانات در طبیعت لطمه می‌زند،‌ بر حذر می‌دارد.
رعایت اصول وگان، سبک زندگی من را در مسیرهای متنوعی همچون امواج به‌هم‌پیوسته،‌ متحول کرده است؛ یعنی غیر از اینکه در صلح بیشتر با طبیعت قرار گرفته‌ام،‌ من را به سمت پرهیز از هدردادن آب مصرفی،‌ به سمت تفکیک زباله و بازیافت،‌ پرهیز از مصرف پلاستیک،‌ کاشت گیاهان، سبزیجات و میوه‌ها و خیلی موارد مشابه سوق داده است. این سلسله تغییرات مهم در سبک زندگی‌ام،‌ حتی ارتباطم با افراد اطرافم را صلح‌آمیزتر و توأم با آرامش، رضایت و خشنودی بیشتر کرده است. این انتخاب، لذت‌بخش‌ترین و غرورآفرین‌ترین تغییر در زندگی من بوده است.
*دانشیار جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیئت‌مدیره انجمن جامعه‌شناسی ایران

اولین بار وقتی نوجوان بودم با خواندن كتاب گیاهخواری صادق هدایت متقاعد شدم كه این شیوه زندگی مطلوب و مرجح من است. این را به خانواده اعلام كردم، اما با سرزنش مادرم مواجه شدم كه این شیوه تغذیه را مناسب برای رشد و سلامتم تشخیص نمی‌داد و زیر بار تقاضای من برای تهیه و تدارك خوراكی‌های بدون گوشت نمی‌رفت. به‌زودی ناگزیر از تسلیم در برابر اراده مادر خانواده شدم كه مانند عموم مادران دیگر، تصمیم‌گیرنده اصلی در چند و چون تغذیه اعضای خانواده است [اینجاست كه باید یادآور شد آموزش مادران، چه عامل كلیدی‌ای در ارتقای سلامت و بهداشت تغذیه جوامع است و بحق باید هدف برنامه‌های توسعه قرار گیرد].

سال‌ها گذشت و من آموزه‌های كتاب ارزشمند هدایت را فراموش كردم و درگیر روزمرگی‌های زندگی شدم. زمانی فرارسید كه خودم مادر شدم و مسئولیت تغذیه خانواده بر عهده‌ام بود. هنگامی كه برای ادامه تحصیل در معیت خانواده به انگلستان رفتم، در رسانه‌ها مکرر توصیه می‌شد كه از مصرف گوشت قرمز بكاهید و بر ارزش غذایی رژیم‌های تغذیه گیاهی تأكید می‌شد. متوجه بودم كه در فروشگاه‌ها بخش‌هایی مختص محصولات گیاهخواری وجود داشت و مرتب برچسب محصولات سالم گیاهی به چشمم می‌خورد یا در منوی غذایی بسیاری از رستوران‌ها، بخش ویژه گیاهخواران را می‌دیدم. حتی در سفرهای هوایی، حداقل یك گزینه غذای اصلی گیاهی (معمولا پاستا)، در كنار گزینه گوشتی عرضه می‌شد... بله مرتب در همه‌جا، شاهد این بودم كه گیاهخواری رو به گسترش است، اما نمی‌دانم چرا آن تكان اساسی در من ایجاد نمی‌شد كه بیدارم كند! با خود فكر می‌كردم بالاخره یك مقدار گوشت لابد برای بدن لازم است، حالا خب گوشت قرمز كمتر مصرف می‌كنیم، اما بالاخره گوشت سفید در سلامت جایگاه خودش را دارد و خیلی از پزشكان هم كه مرتب می‌گویند برخی عناصر ضروری برای سلامت فقط از طریق گوشت به بدن می‌رسد [از‌جمله باور‌های غلط که خوشبختانه در نهایت متوجه نادرست‌بودنش شدم]. خلاصه این‌طور گذشت تا چند سال پیش، زمانی که یکی از همان پزشکان متعارف، وقتی به بیماری مهلکی دچار شدم و با مرگ مواجه شده بودم اما درمان شدم، به من اکیدا توصیه کرد مصرف گوشت را به حداقل برسانم!‌ تازه در این مرحله هم پیش خود فکر کردم لابد عیبی ندارد که سالم‌ترین نوع گوشت یعنی ماهی را همچنان مصرف کنم! کم‌کم شروع کردم به مطالعه جدی درخصوص رژیم غذایی گیاهخواری و آنجا بود که تعالیم سال‌ها پیش کتاب صادق هدایت که من را مجذوب سبک تغذیه گیاهخواری کرده بود دوباره در معرض دیدم قرار گرفت. بنابراین توفیق اتخاذ رژیم گیاهخواری در بزرگسالی‌ام، ابتدا با انگیزه حفظ سلامت برایم محقق شد، بعد به‌تدریج با ابعاد و انگیزه‌های متنوع موجود برای احتراز از گوشت‌خواری آشنا شدم و چشمم به حقایقی گشوده شد که پیش از این، با سهل‌انگاری و غفلت، مانند خیلی افراد دیگر، آن را نادیده می‌گرفتم. از‌جمله ‌انگیزه‌های اصلی، حفظ محیط زیست است؛ زیرا جهان،‌ امروزه آگاه است که در نتیجه رشد دامداری‌های صنعتی در سطح بین‌المللی، کره زمین مورد تهدید جدی قرار گرفته،‌ حیات جانوری آسیب دیده و نسل خیلی از موجودات، در نتیجه ازبین‌بردن مراتع و جنگل‌ها (به‌منظور کشت اقلام مورد نیاز دامداری‌ها) در معرض انقراض قرار گرفته است.
از دلایل دیگر،‌ آگاهی نسبت به خشونت گسترده‌ای است که در شرایط نگهداری و سپس در جریان کشتار حیوانات در کشتارگاه‌ها (و عملا دور از چشم ما مصرف‌کنندگان بی‌خبر از شرایط پشت پرده زجر‌آور) به این موجودات نگون‌بخت روا داشته می‌شود. بی‌توجهی به درد و رنج حیوانات به رویه‌ای عادی تبدیل شده است. مدتی است تعرضی که انسان به نام اشرف مخلوقات به هستی انواع موجودات به عمل می‌آورد،‌ در جریان بهره‌برداری از گوشتشان یا پوستشان برای تهیه چرم و سایر بهره‌برداری‌ها از فراورده‌های حیوانی، به موضوع فعالیت مدافعان حقوق حیوانات تبدیل شده است. در نتیجه،‌ با نوع پیشرفته‌تری از نهضت گیاهخواری آشنا شدم تحت عنوان وگانیسم (veganism) که غیر از موضوع کشتار حیوانات برای تغذیه،‌ انسان‌ها را از بهره‌برداری غیرمنصفانه از حیوانات با مقاصد دیگری نیز بر حذر می‌دارد.
نمونه‌های آن عبارت‌اند از مصرف شیر دام‌ها (که در واقع سهم و حق زاده خود آنهاست نه انسانی که سال‌ها پیش از شیر مادر خود گرفته شده است و چرا باید در بزرگسالی همچنان شیر متعلق به گوساله‌ها را بخورد، خود گوساله را از مادر جدا کرده و بکشد؟)،‌ تخم‌مرغ و ماکیان،‌ عسل زنبورها، خاویار ماهی‌ها و مشابه آن برای تغذیه انسان‌ها و انواع بهره‌برداری دیگر مثلا پوست حیوانات برای پوشاک،‌ عاج فیل برای تزئینات،‌ سواری و بارکشی از چارپایان،‌‌‌ سوءرفتار با حیوانات برای انواع آزمایشات دارویی و لوازم آرایش و خلاصه متوجه شدم که وگانیسم،‌ انسان‌ها را از هر شکلی از مداخله غیرمجاز در زندگی سایر موجودات که با هدف تمتع خودپرستانه انسان‌ها، به حق حیات،‌ آزادی و استقلال عمل حیوانات در طبیعت لطمه می‌زند،‌ بر حذر می‌دارد.
رعایت اصول وگان، سبک زندگی من را در مسیرهای متنوعی همچون امواج به‌هم‌پیوسته،‌ متحول کرده است؛ یعنی غیر از اینکه در صلح بیشتر با طبیعت قرار گرفته‌ام،‌ من را به سمت پرهیز از هدردادن آب مصرفی،‌ به سمت تفکیک زباله و بازیافت،‌ پرهیز از مصرف پلاستیک،‌ کاشت گیاهان، سبزیجات و میوه‌ها و خیلی موارد مشابه سوق داده است. این سلسله تغییرات مهم در سبک زندگی‌ام،‌ حتی ارتباطم با افراد اطرافم را صلح‌آمیزتر و توأم با آرامش، رضایت و خشنودی بیشتر کرده است. این انتخاب، لذت‌بخش‌ترین و غرورآفرین‌ترین تغییر در زندگی من بوده است.
*دانشیار جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیئت‌مدیره انجمن جامعه‌شناسی ایران

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها