|

گفت‌وگو با سعید باباوند و رسول احمدی درباره‌ چاپ به بهانه‌ نمایشگاه «معاصریت، توالی و اثر»

چاپ هنری شيفته‌وار است

حسین گنجی

چاپ در مفهوم هنری سال‌هاست در کشمکش هنر‌بودن یا نبودن، اصل‌بودن یا فرع‌بودن گرفتار است. اگر این مدیوم را به‌عنوان هنر بپذیریم، هنرمندان بسیاری به تجربه‌اندوزی در این راه پرداخته‌اند؛ ولی شاید به تعداد انگشتان دست، کسانی باشند که تنها در این مدیوم به کار حرفه‌ای پرداخته باشند. رسول احمدی و سعید باباوند دو هنرمند از اندک هنرمندانی هستند که به این مدیوم نگاه جدی‌تری دارند و در سال‌های اخیر کارهایی در این حوزه انجام داده‌اند که در آخرین کار رسول احمدی نمایشگاه چاپ هنری در گالری «همه» برپا کرده و عنوان آن را «معاصریت، توالی و اثر» گذاشته است.
این نمایشگاه در راستای دیگر اقدامات حرفه‌ای در سال‌های اخیر می‌خواهد بر چاپ دستی به‌مثابه یک هنر تأکید ورزد و از دریچه چاپ به موضوعات و جهان هنری آثار هنرمندان نظر بیندازد.
فرصتی دست داد تا به بهانه‌ این نمایشگاه با سعید باباوند، گرافیست و منتقد و رسول احمدی، نقاش، درباره این نمایشگاه به گفت‌وگو بنشینیم.
‌لطفا دیدگاه‌تان را درباره چاپ دستی و پیشینه‌ای كه در ایران داشته است، بگویید. چاپ دستی خیلی زود و بلافاصله پس از غرب به ایران آمد و از زمان مصورالملك تا امروز اتفاقات زیادی برای چاپ دستی افتاده است. هنرمندان زیادی به شکل کار هنری روی آوردند؛ اما هیچ ‌وقت محبوب طبع عام و خاص تا به امروز واقع نشد؟
رسول احمدی: اینكه می‌فرمایید چاپ دستی خیلی زود به ایران آمد درست است؛ اما بیشتر صناعت بود تا هنر و بیشتر در چاپ كتاب و تصویرسازی‌های آن کاربرد داشت و البته این ورود زودهنگام مدیون جریان روشنفكری بود. در واقع چاپ دستی بود؛ اما اثر هنری با آن ساخته نمی‌شد. ولی چاپ دستی هنری در ایران بسیار نوپا است؛ اما شما در غرب و شرق از چند سده قبل افرادی مانند دورِر یا هوکوسای را دارید که چاپ چوب و فلز به معنای هنری می‌كردند. چاپ دستی به معنای هنر در ایران سابقه‌ای کمتر از 50 سال دارد و حتی تا همین الان هم جایش را در آکادمی باز نکرده و در دانشگاه هم آموزش صحیحی ندارد.
سعید باباوند: از دوره رنسانس در اروپا همواره هنرمندان چاپ‌کار صاحب‌نامی مانند رامبراند و دومیه این هنر را توسعه داده‌اند. همچنین در شرق سنت چاپ وجود دارد و نمونه‌های درخشانی از هوکوسای، هیروشیگه و... می‌شناسیم. این چاپ‌های هنری ریشه‌اش در سنت‌های هر منطقه است؛ از کتاب‌آرایی پیشارنسانسی تا سنت درازمدت چاپ در شرق. ما هم چاپ‌هایی داشته‌ایم که در حوزه صنایع دستی بوده است، مانند چاپ قلمكار ولی این سنت به امروزمان متصل نشده است.
به نظر می‌رسد ما چنین چیزی را تا دوره قاجار نداریم. در روزگار قاجار تنها چاپ سنگی وارد ایران می‌شود. اصلا در خاطرم نیست آن زمان چاپ فلز یا چاپ چوب یا چیزی از این‌ دست داشته باشیم. در روزگار قاجار چاپ سنگی دو شیوه كاملا مستقل از هم داشته؛ چاپ‌های درباری كه صنیع‌الملك، ابوتراب غفاری، موسی ممیزی و افرادی مثل اینها كار می‌كنند که از نظر تکنیک و طراحی درخور ‌توجه است. گروه دوم از عوام بوده‌اند که شاخص‌ترین چهره این جریان علیقلی خوئی است. این سال‌ها به محض اینكه درباره چاپ سنگی قاجار حرف می‌زنیم، اول از همه خوئی به ذهن می‌رسد و بعد كسانی كه مثل او كار می‌كردند؛ یعنی معمولا چاپ‌های عامیانه مذهبی و حماسی به خاطرمان می‌آید؛ اما این آثار تكنیك بسیار سطح پایینی دارند و به لحاظ طراحی هم اینها عوام و خودآموخته بوده‌اند.
اما گروه اول كه چاپ‌های درباری انجام می‌دادند، چاپ‌های خیلی باحساسیتی داشتند، ولی کارشان برای مطبوعات و کتاب استفاده می‌شده و شاید خودشان هم به‌عنوان اثر هنری به آن نگاه نمی‌کردند. البته احتمالا تعداد بسیار اندكی از چاپ‌ها هستند كه به‌عنوان داكیومنت هنری به آنها نگاه می‌شده؛ اما ناپژوهیده است. مثلا چند سال پیش یک اثر پرتره از میرزا حسن نقاش‌باشی دیدم كه با چاپ سنگی كار كرده بود و رویش با آبرنگ رنگ گذاشته بود؛ یعنی تلاش كرده بود از چاپ به‌عنوان اثر هنری استفاده كند. تا دوران معاصر در جامعه‌مان نگاه هنری‌ای به چاپ نبوده است.
‌به نظرم حتی در دوره معاصر و امروز هم چاپ دستی حداقل در عموم جامعه هنوز به‌عنوان هنری یكتا و مستقل شناخته نمی‌شود؛ یعنی اگر روی سرامیك، گل و فلز این چاپ را می‌زنند مقداری برگشت به جنبه‌های نوستالژیك چاپ سنگی و چاپ‌هایی از این دست است و به نظر می‌رسد هنوز به معنای هنر به صورت یكتا روی پای خودش شناخته نمی‌شود.
باباوند: نه‌فقط توده‌ مردم حتی كولكتورها هم اغلب كار چاپ را به رسمیت نمی‌شناسند. گالری‌هایی كه به چاپ اقبال كنند كم‌اند. از آن بدتر، جامعه هنری هم چاپ‌كاران را چندان جزء هنرمندان به‌ جا نمی‌آورند و در جامعه چاپ‌كار هم بعضا می‌شنویم كه کسی می‌گوید چاپ هنری فقط لیتوگرافی و چاپ فلز است و چاپ چوب یا چاپ سیلك هنر نیست. این آخری دیگر خود فاجعه است.
‌قصد دارم درباره عنوان نمایشگاه با شما صحبت كنم؛ معاصریت، توالی و اثر، سه واژه‌ای كه در عنوان نمایشگاه گروهی چاپ هنری، كنار هم آورده شده است. به نظر شما با وضعیتی كه چاپ دارد، این عنوان و این نمایشگاه قصد دارد چه چیزی بگوید؟
احمدی: معاصریت در عنوان نمایشگاه اشاره‌اش به نوپابودن این هنر در ایران است و ربطی به اصطلاح «هنر معاصر» ندارد. ما در میان مجموعه‌داران، هنرمندان و مجموعه‌ها هرچه گشتیم قبل از دهه 40 نتوانستیم كاری پیدا كنیم. درباره توالی و اثر هم باید بگویم وقتی اثری «خلق» می‌شود از آن یك نسخه وجود دارد، اما وقتی چاپ را «تولید» می‌كنیم، در واقع آن اثر استمرار و توالی پیدا می‌کند. در رابطه با حرف سعید كه گفت جریان چاپ هنوز شناخته نشده است، باید بگویم وقتی از یك اثر نسخه‌های مختلف به وجود می‌آید این حس را برمی‌انگیزد كه انگار این نسخه تقدس و اورجینالیتی اثر تك‌نسخه را ندارد و گویی مالكیت اثر برای كسی كه می‌خواهد آن را بخرد از دست می‌رود. این نگاه در بسیاری از مجموعه‌داران، گالری‌دارها و حتی هنرمندان ما هست كه همین باعث می‌شود چاپ دستی جا نیفتد.
‌چالش جدی‌ای كه در مقابل چاپ وجود دارد و الان هم اشاره كردیم كه در این سال‌ها نگاهی به‌‌عنوان كار آرتیستی به چاپ نشده است، شاید از همین تكثر می‌آید و دقیقا همان توالی (كه در عنوان این نمایشگاه آمده است) در استیتمنت هم آمده است، یعنی جایی كه هنر را تنزل می‌دهد و هنر معنایش همیشه این بوده كه یك چیزی است كه یك بار به وجود می‌آید، تك و بی‌همتاست، قابل تكثیر نیست و شاید هنرمند هم نتواند دوباره آن را تكرار كند؛ اما چاپ خلاف این تعریف از هنر را دارد، چطور می‌خواهد با این سازوكار خودش را در آینده یا امروز به‌عنوان یك هنر و آرت معرفی كند؟
باباوند: به‌گمانم چاپ، هنر را تقدس‌زدایی می‌کند و این خیلی مدرن است. به نظر می‌رسد جایگاه هنرمند امروز با هنرمند مقدس یكه متفاوت شده. ما در عصر صنعت و تكثیر هستیم. وقتی هنرمندی از اثرش عكسی در شبكه اجتماعی می‌گذارد، آن را تکثیر کرده است. روزی هنر مفهومی در انحصار طبقه اشراف، دربار و الیت بود. هنوز هم این اخلاق در بسیاری از كلكتورهای مانده كه كارهایشان را از چشم‌ها پنهان می‌كنند و نوعی تنزه‌طلبی دارند.
در قدیم مثلا نسخه یا نقاشی‌ای كه برای شاه یا خاندان‌های اشراف ساخته می‌شد، گنجی بود كه پنهان از نظرها می‌ماند و فقط خودشان آن را می‌دیدند. گویی این پنهان‌کاری اشرافیت را تشدید و تثبیت می‌كرد. اما به گمانم چاپ از این جهت با جهان در حال تكثیر و صنعتی همراه است و روی همین مفهوم تأكید می‌كند. من امروز به تولید اثر هنری بیشتر از خلق اثر هنری اعتقاد دارم. وقتی از خلق حرف می‌زنیم برای هنرمند جایگاهی قدسی می‌تراشیم، اما واژه تولید هنرمند را در مقام فردی مانند سایر افراد جامعه می‌گذارد و هاله قدسی‌اش را می‌گیرد و این مدرن است.
احمدی: چیزی كه می‌توانم اضافه كنم این است كه دو ضعف عمده داریم که یكی آموزش آكادمیك است. در آموزش علاوه بر كمبود منابع آموزشی، كمبود وسایل كار هم داریم. داكیومنت تعریف‌شده‌ای نیست تا از آن آموزش ببینند و همه فقط شنیده‌ها را انجام می‌دهند. و دوم جاانداختن تكثیر بین كلكتورها و خریداران اثر هنری؛ این نکته باید جا بیفتد که اثر تکثیرشده نیز مانند اثر اورجینال یا تك‌نسخه ارزشمند و البته همان‌قدر باكیفیت است.
‌در این نمایشگاه 75 هنرمند و 158 اثر حضور دارند، چه شد كه به جمع‌بندی این نمایشگاه رسیدید و اینكه انتخاب هنرمندها چطور حاصل شد؟
احمدی: در ابتدا می‌خواستیم آثاری از هنرمندان اسم‌ورسم‌دار را جمع كنیم. همین‌طور كه جلو آمدیم تصمیم گرفتیم کار را وسعت بدهیم و بخش دومی را در كنار آن گذاشتیم تا دوستانی را كه در این زمینه فعال‌اند و كارشان کیفیت بهتری دارد، بیفزاییم. در حین جمع‌آوری فهمیدیم آثار فاخری مانند كارهای دومیه یا گونتر اوکر هم در مجموعه‌های شخصی موجود است. بعید می‌دانستیم چنین كارهایی وجود داشته باشد. و همین‌طور این نمایشگاه وسعت گرفت. نمایشگاه‌های چاپ دستی معمولا این‌طور برگزار می‌شود كه كسی كه تدریس می‌كند، شاگردانش را جمع می‌کند و نمایشگاهی تشكیل می‌دهد یا یكی از بچه‌های چاپگر با دوستان دیگر تماس می‌گیرد و نمایشگاه را جمع می‌كنند؛ اما ما تلاش کردیم جامع‌تر عمل کنیم.
در انتهای استیتمنت همین نمایشگاه اشاره شده «این نمایشگاه تلاش كوچكی است برای بیشتر دیده‌شدن چاپ هنری در روزگار كالایی‌شدگی هنر ایرانی»؛ خود این نمایشگاه و آثار جمع‌شده مصداق كالایی‌شدگی نیست؟
باباوند: وقتی اثری را می‌خریم و می‌فروشیم به هر صورت مفهوم كالایی‌شدگی در آن هست. سیستم سرمایه هم همه‌چیزخوار است و از هر چیزی كالا درست می‌كند. اما به این دقت کنید؛ یک هنرمند چاپ‌کار جوان اگر تمام نسخه‌های کارش را بفروشد، شاید هزینه‌ای كه برای ساختن آن اثر صرف كرده به او برگردد و البته هیچ علاقه جدی‌ای هم برای خرید آثار چاپ وجود ندارد. این را بگذارید کنار وضعیتی که در آن هستیم و نمونه‌اش را همین روزها دیدید؛ کارگردانی بدون هیچ صلاحیتی در نقاشی، خط‌خطی‌هایش را با رقم‌های نجومی می‌فروشد. در این وضعیت بعید است بتوانیم چاپ هنری را چندان کالا تلقی کنیم.
چاپ هنری اغلب شیفته‌وار است. خیلی از بچه‌های چاپ‌كار، نسخه‌های متعدد كارهایشان را در آرشیو‌هایشان دارند و بعضا برای تولید كار جدید دچار مشكل‌اند. تجهیزاتی كه برای یك چاپ باكیفیت لازم است، بسیار گران است و در مملكت ما هم نیست. در فرنگ استودیوهای مهم چاپ، تجهیزات بسیار و محیط بزرگی دارند و در نهایت هم حامی دارند. اینجا هیچ‌كدام از اینها وجود ندارد؛ كما‌اینكه نمایشگاهی كه برگزار كردیم، هزینه زیادی داشت و بخش عمده‌اش را خودمان صرف كردیم.
ما در گرافیست‌ها هنرمندی داریم كه فقط كار گرافیك فرهنگی انجام می‌دهد و حتی گرافیك تجاری هم نمی‌كند. یا در نقاش‌ها و طراحان‌مان كسانی را داریم كه فقط طراحی می‌كنند و ژانر دیگری انجام نمی‌دهند. آیا ما هنرمندی داریم كه صرفا كار چاپ هنری انجام بدهد؟
احمدی: تا جایی كه من می‌دانم خیر. اغلب چاپگرها، نقاشی و طراحی می‌كنند و اثر چاپی هم تولید می‌كنند. البته اگر منظورتان چاپگرهایی هستند كه از كارهای دیگران نسخه می‌سازند، این دو با هم خیلی متفاوت‌اند.
مقصودم همان تم اول است.
احمدی: چاپگر باید ذهنیت طراحی و نقاشی داشته باشد. تا جایی كه می‌دانم، در ایران هنرمندی كه صرفا كار چاپ انجام بدهد، نداریم.
به‌عنوان آخرین سؤال بفرمایید كه در چاپ هنری چه ویژگی‌هایی نسبت به دیگر ژانرها، نقاشی، طراحی و گرافیك هست كه می‌تواند یك نفر را به خودش جذب كند و دست به این گونه از تولید هنری بزند؟
احمدی: چاپ به تنهایی نمی‌تواند كسی را كه نقاش است یا كار هنری تولید می‌كند، راضی كند؛ اما یك مدیوم است. چاپ خصوصیت رفتاری خودش را دارد كه رنگ روغن یا تكنیك‌های دیگر آن را ندارند. خصلت تكثیرشدن هم مهم است؛ اما ذهنیت نقاشانه و هنرمندانه حتما باید وجود داشته باشد كه اثر هنری با مدیوم چاپ خلق شود.
باباوند: هر روز بحث یكه‌بودن هنر بیشتر و بیشتر به چالش كشیده می‌شود. فكر می‌كنم در آینده احتمالا هنرمندان چاپ‌کاری خواهیم داشت كه در افق تاریخ هنری دیده شوند. این رسانه بیان و لحنی دارد كه جای دیگری پیدا نمی‌شود. فراموش نکنیم که هر چقدر هم كه هنر مدرن تلاش كرد از هنر تكنیك‌زدایی كند، باز قدرت‌نمایی تكنیكی بخشی از دغدغه هنرمندان است و چاپ هم كنكاش‌های تكنیكی زیادی دارد؛ یعنی هم بیان خاص چاپ و هم چالش‌های تكنیكی چاپ می‌تواند برای هنرمندان جذاب باشد.
اگر چاپ شناخته شود و آموزش چاپ در آکادمی اصلاح شود، قطعا وضع تغییر خواهد کرد. در سه سالی كه استودیو را راه انداخته‌ایم، با افراد متعددی مواجه شدیم كه بعد از گذراندن یك دوره چاپ، شیفته‌وار آن را ادامه می‌دهند.
احمدی: در این سه سال بچه‌هایی كه برای آشنایی با فضای چاپ به استودیوی ما می‌آیند، همه می‌گویند در دانشگاه چاپ را یاد گرفته‌اند؛ اما وقتی پای عمل می‌رسد، می‌بینند تمام آموخته‌هایشان اشتباه است. آموزش چاپ دستی در دانشگاه‌ها، خیلی ابتدایی و متأسفانه اشتباه است؛ اما بعد از یک دوره آموزشی چیزی كه بچه‌ها را جذب می‌كند، خصوصیت رفتاری این تكنیك است.
در چند سال اخیر هم می‌بینیم كه نمایشگاه‌های چاپ در حال رشد است. سؤالاتی درباره چاپ می‌پرسند که مثلا چاپ چیست، چطور است و چه پروسه‌ای دارد؟ این دست سؤالات هم هر روز بیشتر می‌شود و آدم‌های بیشتری هر روز جذب این فضا می‌شوند که این به دلیل ویژگی‌های رفتاری و جذابیت‌های این تكنیك است. طبعا اگر بازار این کار هم بهتر شود، اقبال بیشتری به چاپ هنری خواهد شد.
چاپ در مفهوم هنری سال‌هاست در کشمکش هنر‌بودن یا نبودن، اصل‌بودن یا فرع‌بودن گرفتار است. اگر این مدیوم را به‌عنوان هنر بپذیریم، هنرمندان بسیاری به تجربه‌اندوزی در این راه پرداخته‌اند؛ ولی شاید به تعداد انگشتان دست، کسانی باشند که تنها در این مدیوم به کار حرفه‌ای پرداخته باشند. رسول احمدی و سعید باباوند دو هنرمند از اندک هنرمندانی هستند که به این مدیوم نگاه جدی‌تری دارند و در سال‌های اخیر کارهایی در این حوزه انجام داده‌اند که در آخرین کار رسول احمدی نمایشگاه چاپ هنری در گالری «همه» برپا کرده و عنوان آن را «معاصریت، توالی و اثر» گذاشته است.
این نمایشگاه در راستای دیگر اقدامات حرفه‌ای در سال‌های اخیر می‌خواهد بر چاپ دستی به‌مثابه یک هنر تأکید ورزد و از دریچه چاپ به موضوعات و جهان هنری آثار هنرمندان نظر بیندازد.
فرصتی دست داد تا به بهانه‌ این نمایشگاه با سعید باباوند، گرافیست و منتقد و رسول احمدی، نقاش، درباره این نمایشگاه به گفت‌وگو بنشینیم.
‌لطفا دیدگاه‌تان را درباره چاپ دستی و پیشینه‌ای كه در ایران داشته است، بگویید. چاپ دستی خیلی زود و بلافاصله پس از غرب به ایران آمد و از زمان مصورالملك تا امروز اتفاقات زیادی برای چاپ دستی افتاده است. هنرمندان زیادی به شکل کار هنری روی آوردند؛ اما هیچ ‌وقت محبوب طبع عام و خاص تا به امروز واقع نشد؟
رسول احمدی: اینكه می‌فرمایید چاپ دستی خیلی زود به ایران آمد درست است؛ اما بیشتر صناعت بود تا هنر و بیشتر در چاپ كتاب و تصویرسازی‌های آن کاربرد داشت و البته این ورود زودهنگام مدیون جریان روشنفكری بود. در واقع چاپ دستی بود؛ اما اثر هنری با آن ساخته نمی‌شد. ولی چاپ دستی هنری در ایران بسیار نوپا است؛ اما شما در غرب و شرق از چند سده قبل افرادی مانند دورِر یا هوکوسای را دارید که چاپ چوب و فلز به معنای هنری می‌كردند. چاپ دستی به معنای هنر در ایران سابقه‌ای کمتر از 50 سال دارد و حتی تا همین الان هم جایش را در آکادمی باز نکرده و در دانشگاه هم آموزش صحیحی ندارد.
سعید باباوند: از دوره رنسانس در اروپا همواره هنرمندان چاپ‌کار صاحب‌نامی مانند رامبراند و دومیه این هنر را توسعه داده‌اند. همچنین در شرق سنت چاپ وجود دارد و نمونه‌های درخشانی از هوکوسای، هیروشیگه و... می‌شناسیم. این چاپ‌های هنری ریشه‌اش در سنت‌های هر منطقه است؛ از کتاب‌آرایی پیشارنسانسی تا سنت درازمدت چاپ در شرق. ما هم چاپ‌هایی داشته‌ایم که در حوزه صنایع دستی بوده است، مانند چاپ قلمكار ولی این سنت به امروزمان متصل نشده است.
به نظر می‌رسد ما چنین چیزی را تا دوره قاجار نداریم. در روزگار قاجار تنها چاپ سنگی وارد ایران می‌شود. اصلا در خاطرم نیست آن زمان چاپ فلز یا چاپ چوب یا چیزی از این‌ دست داشته باشیم. در روزگار قاجار چاپ سنگی دو شیوه كاملا مستقل از هم داشته؛ چاپ‌های درباری كه صنیع‌الملك، ابوتراب غفاری، موسی ممیزی و افرادی مثل اینها كار می‌كنند که از نظر تکنیک و طراحی درخور ‌توجه است. گروه دوم از عوام بوده‌اند که شاخص‌ترین چهره این جریان علیقلی خوئی است. این سال‌ها به محض اینكه درباره چاپ سنگی قاجار حرف می‌زنیم، اول از همه خوئی به ذهن می‌رسد و بعد كسانی كه مثل او كار می‌كردند؛ یعنی معمولا چاپ‌های عامیانه مذهبی و حماسی به خاطرمان می‌آید؛ اما این آثار تكنیك بسیار سطح پایینی دارند و به لحاظ طراحی هم اینها عوام و خودآموخته بوده‌اند.
اما گروه اول كه چاپ‌های درباری انجام می‌دادند، چاپ‌های خیلی باحساسیتی داشتند، ولی کارشان برای مطبوعات و کتاب استفاده می‌شده و شاید خودشان هم به‌عنوان اثر هنری به آن نگاه نمی‌کردند. البته احتمالا تعداد بسیار اندكی از چاپ‌ها هستند كه به‌عنوان داكیومنت هنری به آنها نگاه می‌شده؛ اما ناپژوهیده است. مثلا چند سال پیش یک اثر پرتره از میرزا حسن نقاش‌باشی دیدم كه با چاپ سنگی كار كرده بود و رویش با آبرنگ رنگ گذاشته بود؛ یعنی تلاش كرده بود از چاپ به‌عنوان اثر هنری استفاده كند. تا دوران معاصر در جامعه‌مان نگاه هنری‌ای به چاپ نبوده است.
‌به نظرم حتی در دوره معاصر و امروز هم چاپ دستی حداقل در عموم جامعه هنوز به‌عنوان هنری یكتا و مستقل شناخته نمی‌شود؛ یعنی اگر روی سرامیك، گل و فلز این چاپ را می‌زنند مقداری برگشت به جنبه‌های نوستالژیك چاپ سنگی و چاپ‌هایی از این دست است و به نظر می‌رسد هنوز به معنای هنر به صورت یكتا روی پای خودش شناخته نمی‌شود.
باباوند: نه‌فقط توده‌ مردم حتی كولكتورها هم اغلب كار چاپ را به رسمیت نمی‌شناسند. گالری‌هایی كه به چاپ اقبال كنند كم‌اند. از آن بدتر، جامعه هنری هم چاپ‌كاران را چندان جزء هنرمندان به‌ جا نمی‌آورند و در جامعه چاپ‌كار هم بعضا می‌شنویم كه کسی می‌گوید چاپ هنری فقط لیتوگرافی و چاپ فلز است و چاپ چوب یا چاپ سیلك هنر نیست. این آخری دیگر خود فاجعه است.
‌قصد دارم درباره عنوان نمایشگاه با شما صحبت كنم؛ معاصریت، توالی و اثر، سه واژه‌ای كه در عنوان نمایشگاه گروهی چاپ هنری، كنار هم آورده شده است. به نظر شما با وضعیتی كه چاپ دارد، این عنوان و این نمایشگاه قصد دارد چه چیزی بگوید؟
احمدی: معاصریت در عنوان نمایشگاه اشاره‌اش به نوپابودن این هنر در ایران است و ربطی به اصطلاح «هنر معاصر» ندارد. ما در میان مجموعه‌داران، هنرمندان و مجموعه‌ها هرچه گشتیم قبل از دهه 40 نتوانستیم كاری پیدا كنیم. درباره توالی و اثر هم باید بگویم وقتی اثری «خلق» می‌شود از آن یك نسخه وجود دارد، اما وقتی چاپ را «تولید» می‌كنیم، در واقع آن اثر استمرار و توالی پیدا می‌کند. در رابطه با حرف سعید كه گفت جریان چاپ هنوز شناخته نشده است، باید بگویم وقتی از یك اثر نسخه‌های مختلف به وجود می‌آید این حس را برمی‌انگیزد كه انگار این نسخه تقدس و اورجینالیتی اثر تك‌نسخه را ندارد و گویی مالكیت اثر برای كسی كه می‌خواهد آن را بخرد از دست می‌رود. این نگاه در بسیاری از مجموعه‌داران، گالری‌دارها و حتی هنرمندان ما هست كه همین باعث می‌شود چاپ دستی جا نیفتد.
‌چالش جدی‌ای كه در مقابل چاپ وجود دارد و الان هم اشاره كردیم كه در این سال‌ها نگاهی به‌‌عنوان كار آرتیستی به چاپ نشده است، شاید از همین تكثر می‌آید و دقیقا همان توالی (كه در عنوان این نمایشگاه آمده است) در استیتمنت هم آمده است، یعنی جایی كه هنر را تنزل می‌دهد و هنر معنایش همیشه این بوده كه یك چیزی است كه یك بار به وجود می‌آید، تك و بی‌همتاست، قابل تكثیر نیست و شاید هنرمند هم نتواند دوباره آن را تكرار كند؛ اما چاپ خلاف این تعریف از هنر را دارد، چطور می‌خواهد با این سازوكار خودش را در آینده یا امروز به‌عنوان یك هنر و آرت معرفی كند؟
باباوند: به‌گمانم چاپ، هنر را تقدس‌زدایی می‌کند و این خیلی مدرن است. به نظر می‌رسد جایگاه هنرمند امروز با هنرمند مقدس یكه متفاوت شده. ما در عصر صنعت و تكثیر هستیم. وقتی هنرمندی از اثرش عكسی در شبكه اجتماعی می‌گذارد، آن را تکثیر کرده است. روزی هنر مفهومی در انحصار طبقه اشراف، دربار و الیت بود. هنوز هم این اخلاق در بسیاری از كلكتورهای مانده كه كارهایشان را از چشم‌ها پنهان می‌كنند و نوعی تنزه‌طلبی دارند.
در قدیم مثلا نسخه یا نقاشی‌ای كه برای شاه یا خاندان‌های اشراف ساخته می‌شد، گنجی بود كه پنهان از نظرها می‌ماند و فقط خودشان آن را می‌دیدند. گویی این پنهان‌کاری اشرافیت را تشدید و تثبیت می‌كرد. اما به گمانم چاپ از این جهت با جهان در حال تكثیر و صنعتی همراه است و روی همین مفهوم تأكید می‌كند. من امروز به تولید اثر هنری بیشتر از خلق اثر هنری اعتقاد دارم. وقتی از خلق حرف می‌زنیم برای هنرمند جایگاهی قدسی می‌تراشیم، اما واژه تولید هنرمند را در مقام فردی مانند سایر افراد جامعه می‌گذارد و هاله قدسی‌اش را می‌گیرد و این مدرن است.
احمدی: چیزی كه می‌توانم اضافه كنم این است كه دو ضعف عمده داریم که یكی آموزش آكادمیك است. در آموزش علاوه بر كمبود منابع آموزشی، كمبود وسایل كار هم داریم. داكیومنت تعریف‌شده‌ای نیست تا از آن آموزش ببینند و همه فقط شنیده‌ها را انجام می‌دهند. و دوم جاانداختن تكثیر بین كلكتورها و خریداران اثر هنری؛ این نکته باید جا بیفتد که اثر تکثیرشده نیز مانند اثر اورجینال یا تك‌نسخه ارزشمند و البته همان‌قدر باكیفیت است.
‌در این نمایشگاه 75 هنرمند و 158 اثر حضور دارند، چه شد كه به جمع‌بندی این نمایشگاه رسیدید و اینكه انتخاب هنرمندها چطور حاصل شد؟
احمدی: در ابتدا می‌خواستیم آثاری از هنرمندان اسم‌ورسم‌دار را جمع كنیم. همین‌طور كه جلو آمدیم تصمیم گرفتیم کار را وسعت بدهیم و بخش دومی را در كنار آن گذاشتیم تا دوستانی را كه در این زمینه فعال‌اند و كارشان کیفیت بهتری دارد، بیفزاییم. در حین جمع‌آوری فهمیدیم آثار فاخری مانند كارهای دومیه یا گونتر اوکر هم در مجموعه‌های شخصی موجود است. بعید می‌دانستیم چنین كارهایی وجود داشته باشد. و همین‌طور این نمایشگاه وسعت گرفت. نمایشگاه‌های چاپ دستی معمولا این‌طور برگزار می‌شود كه كسی كه تدریس می‌كند، شاگردانش را جمع می‌کند و نمایشگاهی تشكیل می‌دهد یا یكی از بچه‌های چاپگر با دوستان دیگر تماس می‌گیرد و نمایشگاه را جمع می‌كنند؛ اما ما تلاش کردیم جامع‌تر عمل کنیم.
در انتهای استیتمنت همین نمایشگاه اشاره شده «این نمایشگاه تلاش كوچكی است برای بیشتر دیده‌شدن چاپ هنری در روزگار كالایی‌شدگی هنر ایرانی»؛ خود این نمایشگاه و آثار جمع‌شده مصداق كالایی‌شدگی نیست؟
باباوند: وقتی اثری را می‌خریم و می‌فروشیم به هر صورت مفهوم كالایی‌شدگی در آن هست. سیستم سرمایه هم همه‌چیزخوار است و از هر چیزی كالا درست می‌كند. اما به این دقت کنید؛ یک هنرمند چاپ‌کار جوان اگر تمام نسخه‌های کارش را بفروشد، شاید هزینه‌ای كه برای ساختن آن اثر صرف كرده به او برگردد و البته هیچ علاقه جدی‌ای هم برای خرید آثار چاپ وجود ندارد. این را بگذارید کنار وضعیتی که در آن هستیم و نمونه‌اش را همین روزها دیدید؛ کارگردانی بدون هیچ صلاحیتی در نقاشی، خط‌خطی‌هایش را با رقم‌های نجومی می‌فروشد. در این وضعیت بعید است بتوانیم چاپ هنری را چندان کالا تلقی کنیم.
چاپ هنری اغلب شیفته‌وار است. خیلی از بچه‌های چاپ‌كار، نسخه‌های متعدد كارهایشان را در آرشیو‌هایشان دارند و بعضا برای تولید كار جدید دچار مشكل‌اند. تجهیزاتی كه برای یك چاپ باكیفیت لازم است، بسیار گران است و در مملكت ما هم نیست. در فرنگ استودیوهای مهم چاپ، تجهیزات بسیار و محیط بزرگی دارند و در نهایت هم حامی دارند. اینجا هیچ‌كدام از اینها وجود ندارد؛ كما‌اینكه نمایشگاهی كه برگزار كردیم، هزینه زیادی داشت و بخش عمده‌اش را خودمان صرف كردیم.
ما در گرافیست‌ها هنرمندی داریم كه فقط كار گرافیك فرهنگی انجام می‌دهد و حتی گرافیك تجاری هم نمی‌كند. یا در نقاش‌ها و طراحان‌مان كسانی را داریم كه فقط طراحی می‌كنند و ژانر دیگری انجام نمی‌دهند. آیا ما هنرمندی داریم كه صرفا كار چاپ هنری انجام بدهد؟
احمدی: تا جایی كه من می‌دانم خیر. اغلب چاپگرها، نقاشی و طراحی می‌كنند و اثر چاپی هم تولید می‌كنند. البته اگر منظورتان چاپگرهایی هستند كه از كارهای دیگران نسخه می‌سازند، این دو با هم خیلی متفاوت‌اند.
مقصودم همان تم اول است.
احمدی: چاپگر باید ذهنیت طراحی و نقاشی داشته باشد. تا جایی كه می‌دانم، در ایران هنرمندی كه صرفا كار چاپ انجام بدهد، نداریم.
به‌عنوان آخرین سؤال بفرمایید كه در چاپ هنری چه ویژگی‌هایی نسبت به دیگر ژانرها، نقاشی، طراحی و گرافیك هست كه می‌تواند یك نفر را به خودش جذب كند و دست به این گونه از تولید هنری بزند؟
احمدی: چاپ به تنهایی نمی‌تواند كسی را كه نقاش است یا كار هنری تولید می‌كند، راضی كند؛ اما یك مدیوم است. چاپ خصوصیت رفتاری خودش را دارد كه رنگ روغن یا تكنیك‌های دیگر آن را ندارند. خصلت تكثیرشدن هم مهم است؛ اما ذهنیت نقاشانه و هنرمندانه حتما باید وجود داشته باشد كه اثر هنری با مدیوم چاپ خلق شود.
باباوند: هر روز بحث یكه‌بودن هنر بیشتر و بیشتر به چالش كشیده می‌شود. فكر می‌كنم در آینده احتمالا هنرمندان چاپ‌کاری خواهیم داشت كه در افق تاریخ هنری دیده شوند. این رسانه بیان و لحنی دارد كه جای دیگری پیدا نمی‌شود. فراموش نکنیم که هر چقدر هم كه هنر مدرن تلاش كرد از هنر تكنیك‌زدایی كند، باز قدرت‌نمایی تكنیكی بخشی از دغدغه هنرمندان است و چاپ هم كنكاش‌های تكنیكی زیادی دارد؛ یعنی هم بیان خاص چاپ و هم چالش‌های تكنیكی چاپ می‌تواند برای هنرمندان جذاب باشد.
اگر چاپ شناخته شود و آموزش چاپ در آکادمی اصلاح شود، قطعا وضع تغییر خواهد کرد. در سه سالی كه استودیو را راه انداخته‌ایم، با افراد متعددی مواجه شدیم كه بعد از گذراندن یك دوره چاپ، شیفته‌وار آن را ادامه می‌دهند.
احمدی: در این سه سال بچه‌هایی كه برای آشنایی با فضای چاپ به استودیوی ما می‌آیند، همه می‌گویند در دانشگاه چاپ را یاد گرفته‌اند؛ اما وقتی پای عمل می‌رسد، می‌بینند تمام آموخته‌هایشان اشتباه است. آموزش چاپ دستی در دانشگاه‌ها، خیلی ابتدایی و متأسفانه اشتباه است؛ اما بعد از یک دوره آموزشی چیزی كه بچه‌ها را جذب می‌كند، خصوصیت رفتاری این تكنیك است.
در چند سال اخیر هم می‌بینیم كه نمایشگاه‌های چاپ در حال رشد است. سؤالاتی درباره چاپ می‌پرسند که مثلا چاپ چیست، چطور است و چه پروسه‌ای دارد؟ این دست سؤالات هم هر روز بیشتر می‌شود و آدم‌های بیشتری هر روز جذب این فضا می‌شوند که این به دلیل ویژگی‌های رفتاری و جذابیت‌های این تكنیك است. طبعا اگر بازار این کار هم بهتر شود، اقبال بیشتری به چاپ هنری خواهد شد.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها